شهادت حضرت فاطمه(س) به روایت امیرالمؤمنین(ع)
ریاحین:
متن زیر روایت امیرالمؤمنین (ع) از شهادت حضرت فاطمه (س) است.
امیر المؤمنین علی علیه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوی منزل میآمد که در همین حال عدّهای از زنان و کنیزان با حال گریه و اندوه جلو آمدند.
حضرت به آنان فرمود: چه خبر؟ چه شده که شما را با چهرههای دگرگون و ناراحت میبینم؟ گفتند: ای امیر المؤمنین، دختر عمویت فاطمه زهرا علیها السّلام را دریاب! و فکر نمیکنیم او را زنده ببینی.
حضرت با سرعت به راه افتاد تا اینکه وارد منزل شد، دید فاطمه علیها السّلام روی بستر افتاده به راست و چپ، خود را جمع میکند و میکشد، عبا را از دوش و عمامهاش را از سر به یک سوی افکند دکمههایش را باز کرد و جلو آمده سر حضرت را از زمین برداشته به دامن گرفت و صدایش زد: ای زهرا! پاسخی نداد. بار دیگر او را صدا زد: ای دختر محمّد مصطفی! جواب نداد. گفت: ای دختر کسی که زکات را با گوشههای عبایش به در خانۀ فقرا میبرد و به آنها میبخشید! باز سخنی نگفت. صدا زد: ای دختر کسی که بر فرشتگان در آسمانها دوگانه دوگانه نماز گزارد! سخن نگفت. صدایش زد: ای فاطمه با من حرف بزن! من پسر عمویت علی بن ابی طالبم. حضرت دیدگانش را به روی علی علیه السّلام گشود و نگاهی به آن حضرت افکند و گریست و امیر المؤمنین نیز گریه کرده فرمود: چه مییابی ای فاطمه! من پسر عمویت علی بن ابی طالبم.
گفت: ای پسر عمو! من مرگی را که چارهای ندارد و نمیتوان از آن فرار کرد، مییابم ...ای ابو الحسن این فرزندان یتیم من دل شکسته و غریب و تنهایند. آنان دیروز جدّشان را و امروز مادرشان را از دست دادهاند، وای بر مردم و جماعتی که آنان را میکشند و با آنان دشمنی میکنند!
علی علیه السّلام فرمود: تو این خبر را از کجا میدانی با اینکه وحی از ما قطع شده است؟ فرمود: ای ابو الحسن! هم اکنون خوابیده بودم، حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در قصری از درّ سفید دیدم. چشم حضرت که به من افتاد، فرمود: جلو بیا دخترم که خیلی مشتاق دیدار تو میباشم! گفتم: به خدا سوگند، من بیش از شما مشتاق دیدار شمایم. فرمود: تو امشب نزد من خواهی آمد، آنچه را که وعده داده، راست است و او به وعدۀ خود وفادار است.
تو شروع کن به قرائت سورۀ یس! پس از آنکه تمام شد، بدان که از این دنیا رفتهام، مرا غسل بده و لباسهایم را از تنم بیرون نیاور. بر من از خویشاوندان فقط نزدیکترین نزدیکان و کسانی که از، پاداشم ارتزاق کرده (فرزندانم) ، نماز گزارند، و شب مرا به خاک (قبر) بسپار! این خبر را حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود.
علی علیه السّلام فرمود: پس از فوتش مشغول انجام مراسم شدم. او را در پیراهنش غسل داده آن را از تن او بیرون نیاوردم، به خدا سوگند که پاک و پاکیزه بود. بعد با زیادتی حنوط رسول خدا او را حنوط کردم و کفن بر او پوشانیده در لای کفنهایش گذاردم، هنگامی که خواستم بند کفن را ببندم، صدا زدم: یا امّ کلثوم، یا زینب، یا سکینه، یا فضّه، یا حسن یا حسین! بیایید و از مادرتان بهره بگیرید! جدایی سر رسیده است و وعدۀ دیدار در بهشت. حسنین علیهما السّلام جلو آمده صدا میزدند:
وا حسرتا! غم و اندوه ما هیچگاه از بین نخواهد رفت از اینکه جدّمان حضرت محمّد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا علیها السّلام را از دست دادهایم. ای مادر حسن، و ای مادر حسین! هنگامی که جدّمان محمّد مصطفی را ملاقات کردی سلام ما را به آن حضرت برسان و بگو ما بعد تو در دنیا یتیم ماندیم! امیر المؤمنین فرمود: خدا را گواه میگیرم که شنیدم فاطمه نالهای زد و دستهایش را گشود و آن دو را به سینهاش چسبانید و در این هنگام سروش آسمانی صدا زد: ای ابو الحسن! آن دو را از روی سینۀ زهرا بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان را به گریه درآوردهاند! دوست به دوست مشتاق است.
حضرت میفرماید: من آن دو را از روی سینۀ مادرشان بلند کرده شروع به بستن کفن نمودم و در آن لحظه این ابیات را میخواندم:
مفارقت و جدایی تو بزرگترین چیز در نزد من است و از دست دادن تو دشوارترین مصائب است ای فاطمه!
از روی حسرت خواهم گریست و با اندوه و غم، ناله خواهم زد به خاطر دوستی که به روشنترین راه حرکت کرد.
ای دیده فروریز و بخشش کن و مرا یاری ده! اندوه من همیشگی است و بر دوستم میگریم.
سپس جنازۀ حضرت زهرا را روی دست گرفته نزدیک قبر پدرش رسول خدا آورده صدا زد: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا نور اللّه، السلام علیک یا صفوة اللّه، درود و تحیّت پیاپی از من بر تو و به سوی تو، و از طرف دخترت که به آستان تو فرود آمد. ودیعه بازگردانده و گروگان پس گرفته شد. بر فقدان رسول و پس از او بر بتول، غم و اندوه فراوان. زمین بر من سیاه گشته و سرسبزی و طراوتش دور شده، پس ای وای، وای و افسوس.
بعد جنازه را بر کنار روضۀ پیامبر گذاشته به همراه خانواده و ابوذر، سلمان ، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود برآن پیکر مطهر نماز خواندند.
(فاطمه زهرا سلام الله علیها شادمانی دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، احمد رحمانی همدانی ترجمه حسن افتخار زاده صص۷۰۸-۷۰۴)
از علی علیه السّلام روایت شده که به خدا سوگند هیچگاه او را به خشم در نیاورده ناراحت ننمودم تا اینکه خداوند روح پاکش را قبض کرده از دنیا برد. و او نیز هیچگاه مرا خشمگین نساخته نافرمانی نسبت به من نداشت، هرگاه به او مینگریستم، غم و اندوهم از بین میرفت.(بحار الانوار، ج ۴۳ص۱۳۴)