( 4.2 36 )

در اين ميان حضرت زهراء عليهاالسلام خصوصيتى ممتاز دارد كه آن كمال و نورانيت ذاتى آن حضرت به وسيله نحوه انعقاد نطفه وخصوصيات دوران حمل و تولّد و رضاع با تربيت عقل كل (پيامبر صلى الله عليه و آله )، تكميل گرديد. و با عمر كوتاه خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله مهمترين ركن رسالت يعنى امامت على عليه السلام را حفاظت كرده است. اگر او نبود امامت تداوم نداشت. بگذرم از اين كه او به طور طبيعى مادر يازده امام پس از على عليه السلام بوده و از اين راه امامت را حفاظت كرده است، اگر او نبود امامت تداوم نداشت، رسالت ابتر و ناقص بود و اگر رسالت نبود خلقت معنا نمى داد. پس چه اشكالى دارد كه بگوئيم: اگر فاطمه نبود على يعنى امامت نبود و اگر على يعنى امامت نبود پيامبر يعنى رسالت نبود. و در اين مقام، توضيحى تاريخى از مشكلات اجتماعى ولايت پس از رحلت نبى اكرم، روشنگر خواهد بود:

با دقت در تاريخ صدر اسلام به خوبى فهميده مى شود كه حكومت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله تحمّل وجود على عليه السلام را نداشت، على عليه السلام افضل و اعلم و اشجع واسبق در ايمان و ازهد و... از همه بود و كنار بودن او از حكومت براى حكومت گران بود. در همه انقلاب ها اين چنين است كه اگر حكومت غصب مى شود مظلومترين افرادجامعه لايق ترين آن ها به حكومت است. اين گونه افراد اگر از حكومت بر كنار باشند سكوتشان ضربه اى بر حكومت است تا چه رسد به اين كه بخواهند عليه حكومت قيام كنند، اگر داخل دستگاه شوند باز هم حكومت تاب تحمل آن ها را ندارد. زيرا چون مى فهمند و درك صحيح دارند. تسليم بى چون و چراى هيئت حاكمه نخواهند بود.

اين افراد چه كنند؟ اگر قيام كنند كشتار مى شود، مردم پايمال مى شوند و خوف هجوم ضد انقلاب به اساس مى باشد و اينها چون براى انقلاب زحمت كشيده اند حاضر به اين نيستند، اگر سكوت كنند حكومت به اين قانع نيست، اگر در دستگاه وارد شوند آن ها تحملشان را ندارند و چون اهل تملق نيستند همه جا جايشان نيست، اگر اهل تملق بودند كه اساسا با نظام هاى قبلى درگير نمى شدند.

در خصوص ائمه عليهم السلام مطلب ديگرى هم هست و آن اين كه بر اساس قواعد فلسفه و روايات ما همه ممكنات عالم و از جمله قدرت مخالفان از طريق اين بزرگان و از كانال وجودى آن ها به عالم امكان مى رسد، اگر امام بخواهد مى تواند دشمن را با توجهى از بين ببرد ليكن روى مصالحى - و مهمتر از همه رعايت نظم نظام عالم، و رعايت اين كه ايمان مردم از روى عقل باشد نه با جبر و با فشار معجزه، جز در ضرورتهاى مهم - اين كار را نمى كند. و راستى كه تحمّل و خورد كردن چنين قدرت بزرگى در خويشتن فشار بسيار عظيمى مى باشد. سليم بن قيس هلالى از سلمان و عبدالله عباس در جريان آتش زدن در و درگيرى در برابر خانه على عليه السلام نقل مى كند: على عليه السلام با يك پرش گريبان عمر را گرفته او رابر زمين زد و بينى و گردن او را كوبيد و فكر كشتن او را نمود، ليكن به ياد فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله و وصاياى او در خصوص صبر و تسليم افتاده فرمود: «اى پسر صهاك! اگر برنامه و عهد پيشين الهى نبود مى فهميدى كه تو وارد خانه من نمى شدى! عمر فقط التماس مى كرد...(۱)

غايت بودن فاطمه عليهاالسلام براى خلق پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام

اجمالاً مى خواهم بگويم: روايت مربوط به «غايت خلقت بودن پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و به ويژه حضرت زهرا عليهاالسلام » از نظر اين بنده كاملاً با همه قواعد سازگار است هر چند سند قسمت اخير يعنى غايت بودن حضرت زهرا عليهاالسلام براى آفرينش پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام ، و همچنين هدف بودن خلقت على براى آفرينش پيامبر صلى الله عليه و آله اعتبار سندى ندارد، ليكن كذب و بطلان آن هم ثابت نيست. قسمت اخير را جنة العاصمة /148 از «كشف اللئالى» تأليف صالح بن عبدالوهاب عرندس نقل مى كند. مستدرك سفينة البحار هم در ج 3، ص 334 از «مجمع النورين» /14 مرحوم فاضل مرندى نقل مى كند نويسنده ضياء العالمين كه جد امّى مرحوم صاحب جواهر مى باشد نيز نقل مى كند.

مرحوم تهرانى در «شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور» /84 و... نيز نقل مى كند، صالح بن عبدالوهاب و برخى روات سائق او مجهول هستند ولى اين نكته دليلى بر كذب روايت نيست.

به علاوه اينكه بايد توجه گردد كه اثبات وثاقت روات احكام فقهى، با راويان اعتقاديّات، متفاوت است. چرا كه راويان احكام فقهى مشكلى در رفت و آمد و معاشرت نداشته اند، و بدين جهت عدالت و وثوق آن ها مورد كلام و بحث واقع مى شده است ليكن راويان اعتقاديات خصوصا مسائل دور از دسترس فهم متعارف مردم، افرادى منزوى از معاشرت متعارف و معمول، بوده اند و چندان اهل تماس در مجامع متعارف و مطرح در مباحث روز، نبوده اند و چه بسا كه مجهول بودن آن ها امرى متوقّع بوده و ضررى به اعتبار حديث نمى زند، وقتى مطابق با قواعد باشد، گرچه عدالت و وثوق آن ها هم معلوم نباشد ليكن همين كه اين مسائل را مى فهميده اند معلوم مى شود از «اصحاب سرّ بوده اند» به نظر من راوى دعاء رجب «... لا فرق بينك و بينها...» نيز همين طور است كه سابقا توضيح داده شد.

____________________________________

1. بحارالانوار، 43/198.

 

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code