قسمت سوم / درباره فضائل و مناقب و معجزات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
[روایت شماره] (21)
[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ: لا یَطْمَثْنَ إِنَّمَا الطَّمْثُ عُقُوبَةٌ وَ أَوَّلُ مَنْ طَمِثَتْ سَارَةُ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (1) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت میکند که میفرمود:
دختران پیامبران: حیض نمیشوند، زیرا حیض یک نوع عِقاب است. اوّل زنی که خون حیض دید، ساره بود.
[روایت شماره] (22)
[الأمالی للشّیخ الطوسی ] حَمَّوَیْهِ، عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِی خَلِیفَةَ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْفَضْلِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عُمَرَ، عَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنْ مَیْسَرَّةَ بْنِ حَبِیبٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَائِشَةَ بِنْتِ طَلْحَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ:
مَا رَأَیْتُ مِنَ النَّاسِ أَحَداً أَشْبَهَ کَلاماً وَ حَدِیثاً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ إذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ رَحَّبَ بِهَا وَ قَبَّلَ یَدَیْهَا وَ أَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ فَإذَا دَخَلَ عَلَیْهَا قَامَتْ إِلَیْهِ فَرَحَّبَتْ بِهِ وَ قَبَّلَتْ یَدَیْهِ وَ دَخَلَتْ عَلَیْهِ فِی مَرَضِهِ فَسَارَّهَا فَبَکَتْ ثُمَّ سَارَّهَا فَضَحِکَتْ فَقُلْتُ: کُنْتُ أَرَی لِهَذِهِ فَضْلاً عَلَی النِّسَاءِ، فَإذَا هِیَ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسَاءِ بَیْنَمَا هِیَ تَبْکِی إِذْ ضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
إِذاً إِنِّی لَبَذِرَةٌ، فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سَأَلْتُهَا فَقَالَتْ:
إنَّهُ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ یَمُوتُ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِکْتُ.
بیان: قَالَ الْجَزَرِیُّ: فِی حَدِیثِ فَاطِمَةَ عِنْدَ وَفَاةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قَالَتْ لِعَائِشَةَ: «إِنِّی إِذاً لَبَذِرَةٌ» البذر الّذی یفشی السرَّ وَ یظهر ما یسمعه.
در کتاب امالی شیخ طوسی (2) با چند واسطه از عایشه نقل میکند که گفت:
من احدی را ندیدم که از لحاظ سخن گفتن از فاطمه بیشتر به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شباهت داشته باشد هر گاه حضرت فاطمه به حضور پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم میآمد پیغمبر اکرم به وی مرحبا و خوش آمد میفرمود، دستهای فاطمه را میبوسید و او را به جای خود مینشانید و هر گاه پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وارد بر حضرت زهرا سلام الله علیها میشدند حضرتش از جای برمی خاست و به پدر خویش مرحبا میگفت و دستهای مبارکش را میبوسید.
در آن بیماری که پیامبر خدا صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید حضرت فاطمه سلام الله علیها به حضور آن بزرگوار مشرّف شد، رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم سخنی در گوش فاطمه سلام الله علیها فرمود که حضرتش گریان شد. سپس پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مطلبی فرمود که حضرت فاطمه سلام الله علیها خندان گردید! من با خود گفتم:
برای فاطمه فضیلت و برتری قائل بودم و اکنون معلوم شد که وی هم نظیر زنان است، زیرا در حینی که گریان است میخندد! وقتی از او راجع به خندهاش جویا شدم، فرمود:
اکنون صلاح نیست که من جواب تو را بگویم.
هنگامی که پیامبر اکرم صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به شهادت رسید من از فاطمه راجع به آن خنده پرسش نمودم فرمود:
وقتی پدرم خبر فوت خود را به من داد گریان شدم، بعد از آن که به من خبر داد و فرمود:
تو اوّلین کسی هستی که از اهل بیتم به من ملحق میشوی خندان شدم.
جزری میگوید:
در حدیثی که فاطمه سلام الله علیها در هنگام شهادت پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به عایشه فرمود:
«إِنِّی إِذاً لَبَذِرَة» (3) «البذر» به معنی افشای سرّ و آنچه نشنیدنی است، میباشد. (یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها به عایشه میفرماید:
اگر بگویم پدرم به من چه فرموده، پس من افشا کنندهی سرّ میباشم و این کار درست نیست).
[روایت شماره] (23)
[تفسیر القمی ] «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» (4) قَالَ:
نَزَلَتْ فِیمَنْ غَصَبَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ حَقَّهُ وَ أَخَذَ حَقَّ فَاطِمَةَ وَ آذَاهَا وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
مَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی کَمَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی وَ مَنْ آذَاهَا بَعْدَ مَوْتِی کَمَنْ آذَاهَا فِی حَیَاتِی وَ مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (5) الْآیَةَ.
علی بن ابراهیم در تفسیرش (6) ذیل این آیهی مبارکه، که میفرماید:
«افرادی که خدا و رسول را اذیّت میکنند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و عذاب بزرگی برای ایشان آماده نموده است». مینگارد:
این آیه در شأن آن اشخاصی نازل شده که حقّ حضرت زهراء سلام الله علیها و حضرت علی علیهما السلام را غصب نمودند و فاطمه را اذیّت و آزار کردند، در صورتی که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرموده:
هر کس زهرا را در زمان زنده بودن من اذیّت کند مثل این است که وی را بعد از موت من اذیّت کرده باشد و هر کسی او را بعد از رحلت من اذیّت کند مثل این است که وی را در زمان حیات من اذیّت نموده باشد. کسی که فاطمه را اذیّت نماید مثل این است که مرا اذیّت کرده باشد و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده است و منظور از معنی آیهی پیشین همین است.
][روایت شماره] (24)
[الخصال ] فِیمَا أَوْصَی بِهِ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَشْرَفَ عَلَی الدُّنْیَا فَاخْتَارَنِی مِنْهَا عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِیَةَ فَاخْتَارَکَ عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ بَعْدِی، ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَةَ فَاخْتَارَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ عَلَی رِجَالِ الْعَالَمِینَ بَعْدَکَ ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَةَ فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.
شیخ صدوق در کتاب خصال (7) مینگارد:
از جمله وصایایی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نمود این بود که فرمود:
یا علی! خدا توجّهی به دنیا کرد و مرا بر مردان آن برگزید. نیز توجّه دیگری نمود و تو را بعد از من بر مردان آن برگزید. برای سوّمین بار متوجّه عالَم شد و امامانی را که از فرزندان تو هستند برای بعد از تو برگزید، مرتبهی چهارم توجّهی کرد و فاطمه را از میان زنان عالم برگزید.
[روایت شماره] (25)
[معانی الأخبار ] الْهَمَدَانِیُّ، عَنْ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام :
أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فِی فَاطِمَةَ أَنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟
فَقَالَ:
ذَاکَ لِمَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار (8) با چند واسطه از مفضّل روایت میکند که گفت:
به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
مرا از قول پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که فرموده:
فاطمه بزرگ زنان عالم است آگاه کن، آیا وی فقط بزرگ زنان زمانهی خود بود؟
فرمود:
این مقام از حضرت مریم که بزرگ زنان زمانه خود بود. ولی حضرت زهراء بزرگ زنان اوّلین و آخرین مردم است.
[روایت شماره] (26)
[معانی الأخبار ] الْقَطَّانُ، عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِیِّ (9)، عَنِ الْمُنْذِرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ عَبَایَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ (10) مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا وَ یَسُرُّنِی مَا سَرَّهَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا.
نیز در همان کتاب (11) با چند واسطه از ابن عبّاس از پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت میکند که فرمود:
فاطمه پارهی تن من است، مرا اذیّت میکند آن کس که وی را اذیّت نماید، مرا خشنود مینماید آن کس که او را خشنود میکند، خدا برای غضب زهرا غضب میکند و برای خشنودی او خشنود میشود.
[روایت شماره] (27)
[معانی الأخبار ] مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ:
سَمِعْتُ الْقَاسِمَ بْنَ سَلامٍ یَقُولُ فِی مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
الرَّحِمُ شِجْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ یَعْنِی [أَنَّهُ ] قَرَابَةٌ مُشْتَبِکَةٌ کَاشْتِبَاکِ الْعُرُوقِ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ الْحَدِیثُ ذُو شُجُونٍ إِنَّمَا هُوَ تُمْسِکُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ قَالَ بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ یُقَالُ: شَجَرٌ مُشَجّنٌ إذَا الْتَفَّ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یُقَالُ شِجْنَةٌ وَ شَجْنَةٌ وَ الشِّجْنَةُ کَالْغُصْنِ یَکُونُ مِنَ الشَّجَرَةِ.
در کتاب معانی الاخبار (12) آمده است: محمّد بن هارون زنجانی از علیّ بن عبدالعزیز روایت کرد که گفت:
از قاسم بن سلام شنیدم که در معنای فرمایش پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که میفرمود:
رحم، رگ و ریشهایست از خداوند عزّوجلّ. منظور این است که خویشاوندی مانند رگهای بدن که در همدیگر پیچیده شده رگ و ریشهی خویشاوندان نیز چنین به همدیگر متّصل و پیچیده شدهاند.
و قول کسانی که بعضی از احادیث را «ذو شجون» میگویند به این علّت است که بعضی از کلمات آن حدیث به بعضی دیگر مستمسک میشود. (یعنی مثلاً فهمیدن آخر حدیث مشروط به اوّل و وسط آن است. )
و بعضی از اهل علم میگویند:
درخت مشجّن به درختی گویند که شاخههای آن در هم پیچیده شده و گفته شده کلمات: «شِجْنَةٌ» و «شَجْنَةٌ» و «الشِّجْنَةُ» همگی مانند شاخهایست از یک درخت.
[روایت شماره] (28)
[صحیفة الرّضا علیه السلام ] عن الرّضا علیه السلام ، عَنْ آبَائِهِ: ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ:
حَدَّثَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ قَالَتْ:
کُنْتُ عِنْدَ فَاطِمَةَ جَدَّتِکَ إِذْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ فِی عُنُقِهَا قِلادَةٌ مِنْ ذَهَبٍ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام اشْتَرَاهَا لَهُ مِنْ فَیْءٍ لَهُ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لا یَغُرَّنَّکَ النَّاسُ أَنْ یَقُولُوا بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْکَ لِبَاسُ الْجَبَابِرَةِ فَقَطَعَتْهَا وَ بَاعَتْهَا وَ اشْتَرَتْ بِهَا رَقَبَةً فَأَعْتَقَتْهَا فَسُرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِذَلِکَ.
طبری در کتاب صحیفه الرّضا (13) علیه السلام از حضرت امام زین العابدین علیه السلام نقل میکند که فرمود:
اسماء بنت عُمَیْس برای من گفت:
من نزد جدّهات فاطمه زهراء سلام الله علیها بودم که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد فاطمه آمد، یک گردنبند طلا در گردن حضرت زهراء سلام الله علیها بود که علی بن ابیطالب علیه السلام آن را از سهم غنیمت خود خریده بود. پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمهی اطهر سلام الله علیها فرمود:
مردم تو را مغرور نکنند به اینکه بگویند:
تو دختر محمّد هستی و تو زر و زیور ستمکاران را استعمال کرده باشی! ! حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از این گفتگو آن گردنبند را باز کرد و فروخت، پول آن را داد و یک غلام خرید و آزاد کرد و رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از این عمل مسرور گردید.
[روایت شماره] (29)
[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ:
کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم جَالِساً إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ قَدْ تَغَیَّرَ وَجْهُهَا مِنَ الْجُوعِ، فَقَالَ لَهَا: ادْنِی، فَدَنَتْ مِنْهُ، فَرَفَعَ یَدَهُ حَتَّی وَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهَا فِی مَوْضِعِ الْقِلادَةِ وَ هِیَ صَغِیرَةٌ ثُمَّ قَالَ:
اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَاعَةِ وَ رَافِعَ الْوَضَعَةِ، لا تُجِعْ فَاطِمَةَ،
قَالَ:
فَرَأَیْتُ الدَّمَ عَلَی وَجْهِهَا کَمَا کَانَتِ الصُّفْرَةُ فَقَالَتْ:
مَا جُعْتُ بَعْدَ ذَلِکَ.
راوندی در کتاب خرائج (14) از عمران بن حُصَین نقل میکند که گفت:
من در حضور پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودم که فاطمهی زهراء سلام الله علیها وارد شد. رنگ صورتش از شدّت گرسنگی تغییر کرده بود. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
نزدیک من بیا. فاطمه نزدیک آن حضرت رفت، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست مبارک خود را بلند کرد و روی سینه فاطمه در جای گردنبند او نهاد در حالی که حضرتش در زمان کودکی بوده است، آنگاه دعا کرد و فرمود:
ای خدایی که گرسنگان را سیر میکنی و افراد متواضع را رفعت میدهی، فاطمه را گرسنه مگذار.
راوی میگوید:
دیدم گویا در عوض آن رنگ زرد، خون در صورت فاطمه جریان پیدا کرد و سرخ شد، فاطمهی اطهر سلام الله علیها فرمود:
من بعد از آن گرسنه نشدم.
توجّه توجّه! ! ! این روایت در صورتی قابل قبول است که میگوید:
حضرت فاطمه سلام الله علیها در آن موقع در سنّ کودکی بودهست.
[روایت شماره] (30)
[الخرائج و الجرائح ] رُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ قَالَ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم أَقَامَ أَیَّاماً وَ لَمْ یَطْعَمْ طَعَاماً حَتَّی شَقَّ ذَلِکَ عَلَیْهِ، فَطَافَ فِی دِیَارِ أَزْوَاجِهِ فَلَمْ یُصِبْ عِنْدَ إِحْدَاهُنَّ شَیْئاً فَأَتَی فَاطِمَةَ فَقَالَ:
یَا بُنَیَّةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْءٌ آکُلُهُ، فَإِنِّی جَائِعٌ؟
قَالَتْ:
لا وَاللَّهِ بِنَفْسِی وَ أَخِی فَلَمَّا خَرَجَ عَنْهَا بَعَثَتْ جَارِیَةٌ لَهَا رَغِیفَیْنِ وَ بَضْعَةَ لَحْمٍ فَأَخَذَتْهُ وَ وَضَعَتْهُ تَحْتَ جَفْنَةٍ وَ غَطَّتْ عَلَیْهَا وَ قَالَتْ:
وَاللَّهِ لاوثِرَنَّ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلَی نَفْسِی وَ غَیْرِی وَ کَانُوا مُحْتَاجِینَ إِلَی شَبْعَةِ طَعَامٍ، فَبَعَثَتْ حَسَناً أَوْ حُسَیْناً إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَرَجَعَ إِلَیْهَا فَقَالَتْ:
قَدْ أَتَانَا اللَّهُ بِشَیْءٍ فَخَبَأْتُهُ لَکَ فَقَالَ:
هَلُمِّی عَلَیَّ یَا بُنَیَّةُ، فَکَشَفَتِ الْجَفْنَةَ فَإذَا هِیَ مَمْلُوءَةٌ خُبْزاً وَ لَحْماً فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیْهِ: بُهِتَتْ وَ عَرَفَتْ أَنَّهُ مِنْ عِنْدِاللَّهِ، فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَی نَبِیِّهِ أَبِیهَا وَ قَدَّمَتْهُ إِلَیْهِ فَلَمَّا رَآهُ حَمِدَ اللَّهَ وَ قَالَ:
مِنْ أَیْنَ لَکِ هَذَا؟ قالَتْ: «هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (15).
فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إِلَی عَلِیٍّ فَدَعَاهُ وَ أَحْضَرَهُ وَ أَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: وَ جَمِیعُ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ حَتَّی شَبِعُوا،
قَالَتْ فَاطِمَةُ: وَ بَقِیَتِ الْجَفْنَةُ کَمَا هِیَ فَأَوْسَعْتُ مِنْهَا عَلَی جَمِیعِ جِیرَانِی جَعَلَ اللَّهُ فِیهَا بَرَکَةً وَ خَیْراً کَثِیراً.
نیز در همان کتاب (16) از جابر بن عبدالله روایت میکند که گفت:
چند روزی بود که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم غذا نخورده بود و بدین جهت دچار مشقّت شده بود، در خانه هر یک از زنان خود رفت ولی غذایی نزد هیچ کدام نیافت.
سپس نزد فاطمهی زهراء سلام الله علیها آمد و فرمود:
ای دختر من! آیا غذایی نزد تو هست که من بخورم، زیرا من خیلی گرسنهام؟ فاطمهی زهرا سلام الله علیها عرض کرد:
نه به خدا قسم، جان من و برادرم (17) به فدایت! موقعی که پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از نزد فاطمه سلام الله علیها خارج شد یکی از کنیزان حضرت فاطمه دو گردهی نان با مقداری گوشت به حضور آن بانو فرستاد، فاطمه آنها را گرفت و در زیر کاسه قرار داد، آنگاه فرمود:
به خدا قسم که من پدرم را بر خودم و دیگران برای خوردن این غذا مقدّم میدارم، در صورتی که به یک خوراک غذا محتاج بودند، زهرای اطهر سلام الله علیها حسن یا حسین علیهما السلام را به سراغ پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرستاد و آن بزرگوار برگشت، فاطمهی زهراء سلام الله علیها به آن حضرت عرض کرد:
خدا مقداری غذا برای ما فرستاد و من آن را برای شما گذاشتهام، رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آن را بیاور! وقتی فاطمه کاسه را برداشت دید مملو از نان و گوشت است، موقعی که کاملاً دقّت نمود، دریافت که این غذا از طرف خدای سبحان فرستاده شده! ! لذا حمد خدای را به جای آورد و به پدر بزرگوار خود صلوات و درود فرستاد.
هنگامی که چشم پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به آن غذا افتاد حمد خدای را به جای آورد و به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
این غذا را از کجا آوردهای؟! عرض کرد:
از طرف خدا عطا شده، خدا هر کسی را بخواهد بدون حساب رزق و روزی میدهد.
پس از این جریان رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به دنبال حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام فرستاد تا حاضر شد، سپس پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن، حسین: و عموم زنان پیامبر خدا از آن غذا خوردند تا سیر شدند!
فاطمهی زهراء سلام الله علیها فرمود:
آن کاسه باز هم همچنان مملو از غذا مانده بود، من غذای آن روز را به جمیع همسایگانم توزیع کردم، خدای توانا خیر و برکت فراوانی به آن غذا عطا کرده بود.
پی نوشت:
(1) - علل الشّرایع 1 / 290 ح 1 – بحارالأنوار 12 / 107 ح 22 و 78 / 81 ح 2 – مستدرک الوسائل 2 / 38 ح 1348 - 7.
(2) - امالی شیخ طوسی ص 400 ح 892 - 40.
(3) - بحارالأنوار 72 / 80.
(4) - احزاب / 57.
(5) - همان.
(6) - تفسیر علی بن ابراهیم القمی 2 / 194.
(7) - خصال 1 / 206 ح 25 – بحارالأنوار 26 / 270 ح 7 و 16 / 354 ح 40.
(8) - معانی الاخبار ص 107 ح 1 – دلائل الامامة ص 54 به جای کلمهی «ذاک» کلمهی «تلک» آورده شدهست.
(9) - فی المصدر المطبوع ص 303 السند هکذا: حدثنا احمد ابن الحسن القطان قال: حدثنا احمد بن محمّد بن سعید الکوفی مولی بنی هاشم قال: اخبرنا المنذر بن محمّد قراءة قال: حدثنا جعفر بن سلیمان التمیمی. الخ.
(10) - الشجمة مثلثة – الشبة من کل شیء یقال: «بینهما شجرة رحم» أی شعبة رحم کأنها حبل من حبال صلته.
(11) - معانی الاخبار ص 303 ح 2 با کمی اختلاف در لفظ.
(12) - معانی الاخبار ص 302.
(13) - صحیفة الرّضا علیه السلام ص 82 ح 184 – در مناقب ابن شهرآشوب 3 / 343 قسمتی از این حدیث آمدهست.
(14) - خرائج و جرائح 1 / 52، عنوان فصلی که حدیث در آن آورده شده این است: «فصلٌ فی روایات العامّة».
(15) - آل عمران / 37.
(16) - خرائج و جرائح 2 / 528.
(17) - در همین کتاب به جای کلمهی «أخی» (برادرم) کلمهی «امّی» (مادرم) آمدهست.