(
819
)
بیانات مهم حضرت آیت الله العظمی روحانی در مورد علت شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)
ریاحین ـ حضرت آیت الله العظمی سید صادق روحانی (مدظله العالی) در پاسخ به در خواست عده ای از مومنین چند روایت معتبر را در جهت اثبات مصائب وارده بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیان نموده اند که در ادامه می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين سيما بقية الله في الارضين و اللعن علي اعدائهم الي يوم الدين
کسى که مطالب تاريخ نگاران مسلمان و روايات رسيده در مورد رويدادهاى تلخ پس از رحلت پيامبر را پىگيرى کند، فکر نمىکنم در اين مورد دچار ترديد گردد. اينک به برخى از روایات معتبری که در مورد مصائب وارده بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) آمده و مورد وثوق است اشاره می کنیم:
اول: مرحوم «کلينى» به سند صحيح از امام کاظم در باب مولد فاطمه عليهاالسلام حديث دوّم، چنين آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّيْقَةٌ شَهِيدةٍ»؛ فاطمه عليهاالسلام صديقه شهيده است. و مرحوم مجلسى در «مرآة العقول» پس از توصيف خبر فوق به درستى و صحيح بودن، در شرح اصول کافى چنين مىنويسد: بىترديد اين خبر دلالت بر اين دارد که فاطمه عليهاالسلام، شهيد راه حق است؛ و اين از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جريان سقيفه، قنفذ درب خانه فاطمه عليهاالسلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پيامبر محسن ناميده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بيمارى گرديد و سرانجام به شهادت رسيد.1
آنگاه مرحوم مجلسى به بيان رواياتى از علماى شيعه و اهل سنّت مىپردازد که اين موضوع را تأييد مىکند. از آن جمله روايتى است طولانى از «سليم بن قيس هلالى» که فرازى از آن چنين است: فاطمه عليهاالسلام شهيد راه خداست، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت به وسيله جريان سقيفه، قنفذ برده عمر فاطمه عليهاالسلام را زد و به شدت هُل داد و در نتيجه آن جنايت، دندهاى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنين خود را افکند، و دستخوش بيمارى گرديد و به شهادت رسيد.2
دوم: و از جمله آن روايات بسيار، اين روايت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابنعبّاس و او از پيامبر خدا صلىالله عليه و آله آورده است که فرازى از آن چنين است: ... و هنگامىکه فاطمهام را مىبينم، بهياد مىآورم آن ظلم و بيدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مىشود، گويى مىنگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او وارد شده، حرمت او در هم شکسته، حقوق او غصب گرديده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلويش را مىشکنند و فرزندش را به دنيا نيامده، مىکشند! و او نداى دادخواهى سرمىدهد و مىگويد: وا محمّدا ! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلوميت او پاسخ مثبت نمىدهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مىجويد، اما کسى به او پناه نمىدهد و دادش را از بيدادگران نمىستاند.3
سوم: و نيز از آن جمله است، زيارتنامه فاطمه عليهاالسلام است که مرحوم سيّدبن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنين است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَة... تا مىفرمايد: « الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها... ؛4 ودرود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاک منش و پاک روش...، همان بانويى که حقوق او غصب شد، و از ميراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بيدادگران دندهاش شکست...
چهارم: اما روايات بيانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه عليهاالسلام، فشردن آن حضرت ميان در و ديوار، اسقاط جنين او - که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى ایشان بوده - بسیار فراوان است. اين روايات را علماى شيعه و اهل سنّت آوردهاند. در اين رابطه به کتاب مرحوم شيخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخيص شافى بنگريد که چنين مىنويسد: شيعه و علماى شيعه بر اين رويداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه عليهاالسلام، هدف بيداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله زد که جنين او را - که محسن ناميده شده بود - ساقط نمود و به شهادت رساند.
آرى، روايت بيانگر اين واقعت تلخ، و آوردن هيزم براى به آتش کشيدن خانه فاطمه عليهاالسلام که گروهى از دوستداران اهل بيت در آن پناه گرفته بودند، در ميان رهروان مذهب اهل بيت عليهمالسلام مشهور و معروف است... تا مىنويسد: البته ما اين روايت را از طريق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آورديم، و روايات علماى شيعه در اين مورد بسيار است و هيچ اختلافى هم در ميان آنان در اين مورد نيست.5
اول: مرحوم «کلينى» به سند صحيح از امام کاظم در باب مولد فاطمه عليهاالسلام حديث دوّم، چنين آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّيْقَةٌ شَهِيدةٍ»؛ فاطمه عليهاالسلام صديقه شهيده است. و مرحوم مجلسى در «مرآة العقول» پس از توصيف خبر فوق به درستى و صحيح بودن، در شرح اصول کافى چنين مىنويسد: بىترديد اين خبر دلالت بر اين دارد که فاطمه عليهاالسلام، شهيد راه حق است؛ و اين از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جريان سقيفه، قنفذ درب خانه فاطمه عليهاالسلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پيامبر محسن ناميده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بيمارى گرديد و سرانجام به شهادت رسيد.1
آنگاه مرحوم مجلسى به بيان رواياتى از علماى شيعه و اهل سنّت مىپردازد که اين موضوع را تأييد مىکند. از آن جمله روايتى است طولانى از «سليم بن قيس هلالى» که فرازى از آن چنين است: فاطمه عليهاالسلام شهيد راه خداست، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت به وسيله جريان سقيفه، قنفذ برده عمر فاطمه عليهاالسلام را زد و به شدت هُل داد و در نتيجه آن جنايت، دندهاى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنين خود را افکند، و دستخوش بيمارى گرديد و به شهادت رسيد.2
دوم: و از جمله آن روايات بسيار، اين روايت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابنعبّاس و او از پيامبر خدا صلىالله عليه و آله آورده است که فرازى از آن چنين است: ... و هنگامىکه فاطمهام را مىبينم، بهياد مىآورم آن ظلم و بيدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مىشود، گويى مىنگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او وارد شده، حرمت او در هم شکسته، حقوق او غصب گرديده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلويش را مىشکنند و فرزندش را به دنيا نيامده، مىکشند! و او نداى دادخواهى سرمىدهد و مىگويد: وا محمّدا ! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلوميت او پاسخ مثبت نمىدهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مىجويد، اما کسى به او پناه نمىدهد و دادش را از بيدادگران نمىستاند.3
سوم: و نيز از آن جمله است، زيارتنامه فاطمه عليهاالسلام است که مرحوم سيّدبن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنين است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَة... تا مىفرمايد: « الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها... ؛4 ودرود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاک منش و پاک روش...، همان بانويى که حقوق او غصب شد، و از ميراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بيدادگران دندهاش شکست...
چهارم: اما روايات بيانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه عليهاالسلام، فشردن آن حضرت ميان در و ديوار، اسقاط جنين او - که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى ایشان بوده - بسیار فراوان است. اين روايات را علماى شيعه و اهل سنّت آوردهاند. در اين رابطه به کتاب مرحوم شيخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخيص شافى بنگريد که چنين مىنويسد: شيعه و علماى شيعه بر اين رويداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه عليهاالسلام، هدف بيداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله زد که جنين او را - که محسن ناميده شده بود - ساقط نمود و به شهادت رساند.
آرى، روايت بيانگر اين واقعت تلخ، و آوردن هيزم براى به آتش کشيدن خانه فاطمه عليهاالسلام که گروهى از دوستداران اهل بيت در آن پناه گرفته بودند، در ميان رهروان مذهب اهل بيت عليهمالسلام مشهور و معروف است... تا مىنويسد: البته ما اين روايت را از طريق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آورديم، و روايات علماى شيعه در اين مورد بسيار است و هيچ اختلافى هم در ميان آنان در اين مورد نيست.5
مسعودى، مؤلف کتاب معروف «مروج الذّهب» در کتاب ديگر خودش، به نام «اثبات الوصيّة» چنين مىنويسد: پس، طرفداران خليفه به سوى منزل اميرمؤمنان عليهالسلام روى آوردند و بر آن خانه يورش بردند و با به آتش کشيدن درب خانه، آن حضرت را به زور از خانهاش بيرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه عليهاالسلام را ميان در و ديوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود...6و7.
در پایان باید بگویم که: کسى که رنج و مظلوميت حضرت فاطمه(عليها السلام)و جنايت هاى تکاندهنده اى را که در حق ایشان روا شده را انکار کند، يا بايد حق ستيزباشد، يا ناآگاه و يا دچاراشتباه شده و مى پندارد که اعتراف به اين جنايت ها باعث تفرقه و پراکندگى ميان مسلمانان مى گردد، و تفرقه و پراکندگى در اين زمان باعث ضعف اسلام و مسلمانان مى شود. به هر حال وظيفه اسلامى و انسانى دوستان اهل بيت(عليهم السلام) در اين مورد آشکار است و باید به ذکر مصائب و ستمهایی که بر حضرت زهرا (سلام الله علیها ) وارد شده، پرداخته و همگان را از مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) آگاه سازند.
---------------------------------------------------------------------
1 ـ اصول کافى/ ج 5/ ص 315.
2 ـ اصول کافى/ ج 5/ ص 315.
3 ـ صدوق/ متوفى 381 هجرى/ أمالى/ ج مجلس 24/ ص 100 - 99.
4 ـ ... و نيز چنين آمده است: «السَّلامُ عَلَيْکِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِيْنَ! السَّلامُ عَلَيْکِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعينَ! السَّلامُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِىِّ نَبِيِّکَ، صَلاةً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِيْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِيْنَ.» اقبال/ ص 152. براى او چند زيارتنامه ديگر از امامان نور رسيده، که در کتابهاى دعا و زيارات آمده است.
5 ـ تلخيص شافى/ ج 3/ ص 76.
6 ـ اثبات الوصيّة/ ص 122.
7 ـ عباس عموى پيامبر از اميرمؤمنان پرسيد: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان ماليات کاست، امّا از حقوق و مزاياى «قُنفذ» چيزى نکاست و آن را بهطور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خويش نظاره کرد، و در حالى که جام ديدگانش لبريز از اشک گرديد و فروباريد، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او بهخاطر تازيانههاى بيدادى بود که بر پيکر فاطمه نواخت؛ بهگونهاى که وقتى دخت محبوب پيامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازيانه بيداد در بازوى او بسان بازوبند نمايان بود. کتاب سُليم بن قيس/ ص 134.
منبع» http://www.rohani.ir/page-1586.htm
1 ـ اصول کافى/ ج 5/ ص 315.
2 ـ اصول کافى/ ج 5/ ص 315.
3 ـ صدوق/ متوفى 381 هجرى/ أمالى/ ج مجلس 24/ ص 100 - 99.
4 ـ ... و نيز چنين آمده است: «السَّلامُ عَلَيْکِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِيْنَ! السَّلامُ عَلَيْکِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعينَ! السَّلامُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِىِّ نَبِيِّکَ، صَلاةً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِيْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِيْنَ.» اقبال/ ص 152. براى او چند زيارتنامه ديگر از امامان نور رسيده، که در کتابهاى دعا و زيارات آمده است.
5 ـ تلخيص شافى/ ج 3/ ص 76.
6 ـ اثبات الوصيّة/ ص 122.
7 ـ عباس عموى پيامبر از اميرمؤمنان پرسيد: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان ماليات کاست، امّا از حقوق و مزاياى «قُنفذ» چيزى نکاست و آن را بهطور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خويش نظاره کرد، و در حالى که جام ديدگانش لبريز از اشک گرديد و فروباريد، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او بهخاطر تازيانههاى بيدادى بود که بر پيکر فاطمه نواخت؛ بهگونهاى که وقتى دخت محبوب پيامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازيانه بيداد در بازوى او بسان بازوبند نمايان بود. کتاب سُليم بن قيس/ ص 134.
منبع» http://www.rohani.ir/page-1586.htm