(
593
)
دُرّ هفـت دریا
ریاحین ـ
سلام خواهر قرآن، سلام دختر دین
سلام مادر عصمت، سلاله یاسین
سلام دختر طاها و نور و طور سلام
سلام ای گهرِ هفت بحـر نور، سلام
تو وارث شرف و احتـرام فـاطمهای
تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمهای
عجیب نیست که بابا به تو سلام کند
و یـا امـام رضـا در بـرت قیـام کند
تو پـارهای ز تـن پاک احمدی، بانو
تـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدی، بـانو
حریـم تـو حـرمِ یازده امام هُداست
مزار گمشده فاطمه در آن پیداست
تو شوی نکـرده بـرای تمام خلق، امی
تو زینبِ دگرِ فاطمه، به شهر قمی
به حُرمت حَرَمت انبیـا قیـام کنند
زیــارتِ حــرمِ یــازده امـام کنند
تـو چـون امـام رضـا دُرّ هفـت دریایی
بـه چشم آل محمــد همیشـه زهــرایی؟
سزد که اهل سماوات، خاک پات شوند
خوش آمدی به قم ای اهل قم، فدات شوند
خوش آمدی بـه دیار قـم، عمـه سادات
قـدم قدم به قدومت ز اهل قم صلوات
به این مقام و به این شوکت و به این اجلال
سـزد امـام رضــا آیـدت بـه استقبـال
عجـب نبــود اگــر بــود از ره تجلیـل
زمـامِ ناقــه تــو روی دوشِ جبـرائیل
عجب نبـود کــه آن روز از فـراز فلک
به خـاک بوسیَت آیند، فـوج فـوجِ ملک
عجب نبـود کـه گوینـد اهل قم، یکسر
که گشته حضرت صــدّیقه وارد محشر
عجب نه اهـل قـم ار افتخـار میکردند
به جـای شـاخه گل، سر نثار میکردند
زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو
ز روی بـام فشاندنـد گـل به محمل تو
ز نـاقـهات همگـی احتـرام مـیکردند
نهـاده دست به سینه، سلام میکردند
به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد
جنـایت و ستـم شــام را تـلافی کرد
به محفلِ تو فشاندند اشک، جای گلاب
زدند ناله که زینب کجا و بـزم شراب؟
به هـر قـدم صلـواتت نثـار میکردند
تو را به خانه «موسیبنخزرج» آوردند
به بند ناقه تو، دسته دسته چنگ زدند
ولی به محمل زینب ز بام، سنگ زدند
قسم به عـزّت تو، ای به مقدمِ تو درود
که جای عمـه سـادات در خرابه نبود
به سوی عمه تو شامیان چو رو کردند
به جای گل، سرِ نی، هیجده سر آوردند
به اجر این همه ارضِ ادب، کرامت کن
به روز حشر، تو از اهل قم، شفاعت کن
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
غلامرضا سازگار
سلام خواهر قرآن، سلام دختر دین
سلام مادر عصمت، سلاله یاسین
سلام دختر طاها و نور و طور سلام
سلام ای گهرِ هفت بحـر نور، سلام
تو وارث شرف و احتـرام فـاطمهای
تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمهای
عجیب نیست که بابا به تو سلام کند
و یـا امـام رضـا در بـرت قیـام کند
تو پـارهای ز تـن پاک احمدی، بانو
تـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدی، بـانو
حریـم تـو حـرمِ یازده امام هُداست
مزار گمشده فاطمه در آن پیداست
تو شوی نکـرده بـرای تمام خلق، امی
تو زینبِ دگرِ فاطمه، به شهر قمی
به حُرمت حَرَمت انبیـا قیـام کنند
زیــارتِ حــرمِ یــازده امـام کنند
تـو چـون امـام رضـا دُرّ هفـت دریایی
بـه چشم آل محمــد همیشـه زهــرایی؟
سزد که اهل سماوات، خاک پات شوند
خوش آمدی به قم ای اهل قم، فدات شوند
خوش آمدی بـه دیار قـم، عمـه سادات
قـدم قدم به قدومت ز اهل قم صلوات
به این مقام و به این شوکت و به این اجلال
سـزد امـام رضــا آیـدت بـه استقبـال
عجـب نبــود اگــر بــود از ره تجلیـل
زمـامِ ناقــه تــو روی دوشِ جبـرائیل
عجب نبـود کــه آن روز از فـراز فلک
به خـاک بوسیَت آیند، فـوج فـوجِ ملک
عجب نبـود کـه گوینـد اهل قم، یکسر
که گشته حضرت صــدّیقه وارد محشر
عجب نه اهـل قـم ار افتخـار میکردند
به جـای شـاخه گل، سر نثار میکردند
زنان شهـر قـم از هـر طرف، مقـابل تو
ز روی بـام فشاندنـد گـل به محمل تو
ز نـاقـهات همگـی احتـرام مـیکردند
نهـاده دست به سینه، سلام میکردند
به احترام تو قم شاخه شاخه گل آورد
جنـایت و ستـم شــام را تـلافی کرد
به محفلِ تو فشاندند اشک، جای گلاب
زدند ناله که زینب کجا و بـزم شراب؟
به هـر قـدم صلـواتت نثـار میکردند
تو را به خانه «موسیبنخزرج» آوردند
به بند ناقه تو، دسته دسته چنگ زدند
ولی به محمل زینب ز بام، سنگ زدند
قسم به عـزّت تو، ای به مقدمِ تو درود
که جای عمـه سـادات در خرابه نبود
به سوی عمه تو شامیان چو رو کردند
به جای گل، سرِ نی، هیجده سر آوردند
به اجر این همه ارضِ ادب، کرامت کن
به روز حشر، تو از اهل قم، شفاعت کن
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
غلامرضا سازگار