حضرت زهراء ( سلام الله علیها )

ریاحین ـ نامکشوف ترین نام، دلخوشی پیوسته پیامبر(ص)! پیش از خلقت تو بودی، که چکیده ی وجود خدایی در ذات هستی! آدم7 در مقابل نور وجودت به سجده درآمد و علم آموزی نمود و آن گاه، به نور کلمات وجودت از سرگردانی نجات یافت! )إنّا أعطیناکَ الکَوثر( ... و کوثر یعنی معنای هستی که کره خاکی را تا ابد منت دار وجود خویش نمود... و تو آن هنگام آمدی که ریگ های بیابان های سوزان حجاز، بی­گناهی دخترکان زنده به

ریاحین ـ «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَه بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ؛1 پس چون از آن درخت خوردند، زشتی هایشان برایشان آشکار شد؛ پس بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند». درخت ها، سایه در سایه، چتر در چتر، جوی ها دل در هم، بوته ها سر در سر... و ما رد شدیم. مرغ ها، ترانه در ترانه، رودها زمزمه در زمزمه، بادها های در هو... و ما رد شدیم

ادامه حضرت زهراء ( سلام الله علیها )

ریاحین ـ تاریخ نشان می‌دهد که فاطمه در حال حیات پدر بیمار نبود و هیچ نوشته نمی‌گوید زهرا علیها السلام در آن ایام بیمار بود[1] او کاملاً سرحال و با نشاط بود ولی پس از مرگ پدر رنجور و پژمرده و گریان بود و تحمل رنج جدائی پدر برای او سخت دشوار بود و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد او مردن را بر زیستن بدون پدر شادی خود می‌دانست. اگر بعد از وفات پدرش برخورد یاران پیامبر با او

ریاحین ـ قیام زهرا علیها السلام به یک معنی شکست خورد ولی از جهات دیگری به پیروزی رسید. از این نظر که نتوانست بنیان حکومت خلیفه را براندازد شکست خورد. اما از نظر دیگر زهرا علیها السلام پیروز شد او حق را به قوه ای قاهر مجهز نمود و نیروی جدیدی به توان آن افزود، که تا جاودان در میدان مبارزان مذهبی پایدار بماند و این پیروزی را هم در طول حرکت خود نشان داد و هم در سخنان احتیاج گونه‌اش با ابوبکر و عمر ب

ریاحین ـ  روزها از حادثۀ تلخ سقیفۀ بنی ساعده گذشت و ریاست طلبان بر سریر حکومت استقرار یافتند، تا آن که باخبر شدند حال دختر پیامبر خوب نیست برای مصالح حکومتشان به فکر افتادند از آن حضرت عیادتی بکنند و از کرده‌های خود عذرخواهی نمایند بالاخره او دختر پیامبر است و رقیق القلب می‌باشد شاید با این عیادت او را از خود راضی نمایند و اگر هم راضی نشد لااقل پیش مردم عذری داشته باشند واز فشار افکار عمومی کاست

ریاحین ـ  یکی دیگر از کسانی که به عیادت زهرای مرضیه علیها السلام رفت، عباس؛عموی پیغمبر بود. به او گفته شد حال دختر پیغمبر خوب نیست و خود را ممنوع الملاقات کرده و به کسی اجازه عیادت نمی‌دهد. عباس اجازه ملاقات دریافت نکرد و به منزلش برگشت و کسی را نزد علی(ع) فرستاد که من از فاطمه گلایه دارم به عیادت او رفتم به من اجازه نداد با آن که گمان می‌کنم من احق و اولی از دیگران به عیادت او باشم.   حضرت عل

ریاحین ـ  پس از وفات پیامبر و ناراحتی‌های پی درپی که برای فاطمه پیش آوردند، چندی به قبرستان «احد» می‌رفت با عموی پیامبر حمزه درد دل می‌کرد و عصر برمی­گشت و چندی هم در قبرستان بقیع برای پدر گریه می‌کرد و غالباً حسنین(ع) هم در خدمت مادر بودند و شبانگاه به سوی خانه علی(ع) برمی­گشت. چندی بدین منوال گذشت بیماری فاطمه علیها السلام شدت پیدا کرد و ناراحتی آن حضرت بیشتر و کم کم ضعف بر حضرتش مستولی گردید

ریاحین ـ  می دانیم علی(ع) کسی بود که در تمام لحظات زندگی خویش، در نهایت آمادگی بود که جان خود را در راه خدا نثار کند. او از روزی که خود را شناخت و تا صبحی که در مسجد کوفه به شهادت رسید، در راه مصالح اسلام فداکاری کرد. او صاحب همان شمشیری بود که ـ هر جا که حمله می‌کرد و هجوم می‌آورد ـ همواره پیروزی به حلقه آن آویخته بود. دلیری بود که هیچ گاه دلیری دلاوران بدو نمی‌رسید، سواری که از سوارکاران گوی س

ریاحین ـ  ممکن است کسی بگوید اگر ابوبکر در مورد فدک و ارثیه فاطمه علیها السلام به خطا حکم نمود، و روایتی که او تنها از پیامبر اکرم(ص)نقل کرده، حجت نبوده و توان معارضه با صریح قرآن را ندارد، پس چرا همه اصحاب در این باره سکوت نموده ودم نزدند و به ابوبکر اعتراض نکردند با اینکه زهرا از آنان استمداد نمود؟!در این رابطه سید مرتضی پاسخی از ابو عثمان جاحظ از کتاب (العباسیه)او نقل نموده است که در جای خود

  ریاحین ـ  امکان داشت که سوزش قلب فاطمه(ص) از هجران پدر کاهش یابد. از فقدان آن پدری که فاطمه را در همۀ عمر مثل جان دوست می‌داشت. لیکن وجود علی(ع) هم در آن شرایط طوری نبود که بتواند این سوزش قلب را کاهش بخشد، با آن که علی(ع) در دنیای فاطمه(ع) بعد از پدر همه چیز بود و او انیس و مونس حقیقی فاطمه و پدر دو ریحانۀ فاطمه حسن و حسین(ع) بود، بلکه آنچه سیل غم و اندوه را به قلب فاطمه سرازیر کرده بود، جفا