علت وفات فاطمه علیها السلام
ریاحین ـ تاریخ نشان میدهد که فاطمه در حال حیات پدر بیمار نبود و هیچ نوشته نمیگوید زهرا علیها السلام در آن ایام بیمار بود[1] او کاملاً سرحال و با نشاط بود ولی پس از مرگ پدر رنجور و پژمرده و گریان بود و تحمل رنج جدائی پدر برای او سخت دشوار بود و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد او مردن را بر زیستن بدون پدر شادی خود میدانست. اگر بعد از وفات پدرش برخورد یاران پیامبر با او و همسرش محترمانه بود همین باعث تسلای خاطر او میگردید.
متأسفانه حمله به در خانه او که میخواستند خانه را بر هرکس که در آن است آتش زنند، خود این پیشامد ناگوار به تنهائی برای آزردن او بس بود تا چه رسد رویدادهای وحشتناک دیگری هم بدان افزوره شود.
به روی دختر پیغمبر تازیانه بزنند و او را میان در و دیوار بگذارند و باعث سقط جنین او شوند همه اینها سبب مرگ نابهنگام او گردید.
به طوری که امام صادق(ع) فرمود: در اثر ضرباتی که قُنفذ بر پیکر نازنین زهرا وارد ساخت سقط جنین کرد و بدان علت پیوسته رنجور و ضعیف میگشت تا این که به بستر بیماری افتاد و درخانه خوابید[2] و با همین مرض به درود حیات گفت.
کفعمی در «مصباح»می گوید: سبب وفات فاطمه آن بود که او را صدمه زدند تا سقط جنین کرد[3].
بدین جهت در زیارتنامههای آن حضرت به وی «شهیده»اطلاق شده است.
مرحوم مفید این زیارت را برای فاطمه علیها السلام ذکر کرده است:
«السّلام علیک یا رسول الله السلام علی ابنتک الصدّیقه الطّاهرة، السّلام علیکِ یا فاطمة بنت رسول الله یا سیّدة نساءِ العالمین، أیّتها البتول الشّهیدة الطّاهرة... »[4]
در نصّ دیگر آمده است:
«السّلام علیکِ أیّتها البتولة الشهیدة ابته نبیّ الرّحمه... [5]».
در اینجا نص دیگری است که میگوید:
«السّلام علیک أیّتها الصدّیقة الشهیدة الممنوعة إرثُها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتولِ وَلَدُها»[6].
پس شکی نیست که زهرای اطهر با اجل خود وفات نکرده، بلکه او شهیده از دنیا رفته است. بنابراین نوشتۀ عباس محمود عقاد که:
«زهرا لاغر اندام گندمگون و رنگ پریده بود، پدرش در بیماری مرگ او را دید و گفت او زودتر از همۀ کسانم به من میپیوندد»[7]، بیمدرک است، ظاهر عبارت عقاد این است که چون پیغمبر دخترش را ضعیف و کم بنیه دید، بدو چنین خبری داد. تا آنجا که اسناد نشان میدهد، زهرا نه ضعیف بنیه و نه رنگ پریده و نه مبتلا به بیماری بوده است بیماری او پس از این حوادث ناگوار آغاز شد که سرانجام به درود حیات گفت.
به قول سید اسماعیل حمیری:
انّها اسرع أهلی میتةُ و لحاقاً بی، فلا تکثر جزع
فمضی و اتبعته و الها بعد غیض جرعته و وجعه[8]
«فاطمه از دیگر خاندان من زودتر میمیرد و به من میپیوندد در مرگ او بسیار ناله مکن پیغمبر رفت و فاطمه از آن پس که خشم و درد را جرعه جرعه نوشیده بود، مشتاقانه به دنبال او شتافت».
آری فاطمه علیها السلام، این چنین مظلومانه دار فانی را ترک گفت. و پس از مرگش حیات دیگری در تاریخ آغاز نمود و در چهره ستمدیدگان هاله ای از فاطمه پیدا شد و همۀ قربانیان زور و فریب نام فاطمه علیها السلام را شعار خویش نمودند و نام او منبع الهام بخش آزادی و حق خواهی و عدالتطلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض گردید.
والسلام علی سیّدة الجلیلة
المخفیّه قبراً والمجهولةِ قدراً
پی نوشت:
[1] انساب الاشراف: ص405.
[2] دلائل الإمامة: ص45-بحارالانوار: ج43، ص170.
[3] مصباح کفعمی: ص522.
[4] کتاب المزار، شیخ مفید: ص156-المقنعه: ص459-البلد الامین: ص198و 278-بحارالأنوار: ج97، ص197.
[5] بحارالأنوار: ج97، ص198-مصباح الزائر کص26و25.
[6] اقبال الا عمال: ص625-بحارالأنوار: ج97، ص199-200.
[7] فاطمه الزهراء: ص66.
[8] دیوان سید اسماعیل حمیری: ص289-مناقب: ج3، ص362.
منبع: کتاب قبر گمشده/ مرحوم حجت الاسلام داود الهامی