فلسفه بافی برای تحریف ««فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی»
ریاحین: حجت الاسلام مهدی اسماعیلی، کارشناس علوم حدیث در پاسخ به شبهه ای در رابطه با حضرت زهرا(س) و این که پیامبر(ص) چرا و در چه شرایطی درباره دخترشان فرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد گویی مرا آزرده است»، اظهار کرد: بسیاری از احادیثی که از پیامبر(ص) و ائمه (ع) در رابطه با برخی حوادث تاریخی، یا بیان شخصیت افراد، در تاریخ نقل شده (مانند آیات قرآن) بهانه ای برای بیان آن وجود داشته است. یعنی این روایات و احادیث شأن نزولی دارند، به عبارت دیگر یک حادثه یا جریان و اتفاقی رخ داده و بر اساس آن اتفاق سخنی گفته شده است.
وی افزود: برخی تلاش می کنند در رابطه با قضایای تاریخی، فلسفه بافی کرده و برای آن شأن نزول درست کنند و بگویند به عنوان مثال اگر پیامبر(ص) چنین سخنی را فرموده، در ارتباط با این قضیه و عامل این سخن نیز فلان کس بوده است. این در حقیقت نوعی به دادگاه کشاندن چهره های شاخص عصر پیامبر(ص) است. از جمله این فلسفه بافی ها درباره همین روایت پیامبر گرامی اسلا (ٌص) که فرمودند:«فاطمه پاره تن من است و ... » این حدیث اینگونه نیست که در یک داستان مفصل بیان شده باشد. آن گونه که در برخی کتب و منابع اهل سنت یا برخی کتاب های شیعه نقل شده است.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: برخی ادعا می کنند که این روایت در شرایطی از پیامبر(ص) نقل شده است که حضرت فاطمه (س) در حالت قهر از خانه امیرالمومنین(ع) خارج شد و به خانه پدر رفت. پیامبر(ص) با دیدن ناراحتی دخترش ماجرا را سوال کردند و آن حضرت(س) عرض کردند: «به من خبر رسیده که علی(ع) به خواستگاری دختر ابوجهل رفته است و من ناراحت شدم.» در ادامه داستان نیز نقل می کنند که امیرالمومنین(ع) از خانه به مسجد رفت، نماز خواند و همان جا به خواب رفت. بعد رسول خدا(ص) همراه با حضرت فاطمه(س) به مسجد آمدند و حسن و حسین علیهماالسلام را نیز در حالی که خردسال بودند همراه خود آوردند. سپس رسول خدا(ص) امیرالمومنین علی (ع) را بیدار کرده و همان جا او را محاکمه کردند. این داستان متحیرالعقول، در واقع ماجرایی است که برای شأن نزول این روایت ساخته اند!!!
حجت الاسلام اسماعیلی تاکید کرد: اما این ماجرا با نگاهی که ما به مقام عصمت و معصومین علیهم السلام داریم و با اعتقادات ما سازگار نیست. چون در نگاه و اعتقاد ما معصوم کسی است که حتی از مکروهات نیز دوری می کند چه رسد به اینکه حادثه ای را به وجود آورد که پیامدهای سنگینی مانند ناراحتی پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) را به دنبال داشته باشد. البته بزرگان ما در طول تاریخ به این مسئله پاسخ داده اند و نقل این ماجرا در برخی از کتب شیعی دلیل بر صحت آن نیست. چرا که بسیاری از ماجراها در کتب حدیثی، تاریخی و تفسیری وجود دارد که هیچ گونه منشأ درست علمی و دقیقی ندارد و مردود است.
وی ادامه داد: وقتی مجموعه اعتقادات خود را درباره معصومین(ع) با این داستان کنار هم می گذاریم می بینیم این داستان تایید نمی شود. ضمن این که همین حدیث را - بدون این حواشی و قصه پردازی ها - بزرگترین عالم اهل سنت جناب بخاری در کتاب خود که صحیح ترین کتاب اهل سنت است یعنی «صحیح بخاری» جلد 5 صفحه 21 و 22 نقل کرده و گفته است: «پیامبر(ص) می فرمایند: فاطمه پاره تن است و هر کس او را غضبناک کند، مرا غضبناک کرده است.»
مدیر گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم(ع) گفت: نقل دومی نیز درباره این حدیث وجود دارد که پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمه(س) پاره تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده است.» در اصل شبهه که در بالا توضیح داده شد هر دوی این عبارات را در یک حدیث آورده اند اما در کتب روایی اهل سنت این دو حدیث با سندهای جداگانه ذکر شده و این بدان معنا است که اصل ِحدیث (شبهه) ساختگی است که دو مسئله را یکجا جمع کرده و مقدمه آن به هیچ وجه با مشرب و مرام امیرالمومنین (ع) همخوانی ندارد.
محقق و پژوهشگر دینی افزود: خود منابع اهل سنت نقل می کنند که وقتی برخی به خواستگاری فاطمه (س) رفتند، پیامبر(ص) نپذیرفتند و حتی خلیفه اول و دوم خود به امیرالمومنین علی (ع) پیشنهاد دادند که چرا به خواستگاری زهرای مرضیه (س) نمی روی و زمینه را فراهم کردند تا این اتفاق بیفتد. علی ای (ع) که پیامبر(ص) را می شناسد و می توان ادعا کرد تنها کسی که در جزیره العرب پیامبر(ص) را از هر جهت شناخت شخص امیرالمومین(ص) بود.
اسماعیلی در ادامه تصریح کرد: «ذهبی» در کتاب «طبقات» خود نقل می کند که پیامبر(ص) فرمودند: «ای علی! در این عالم کسی خدا را آنگونه که حقیقت خدایی اوست نشناخت مگر من و تو؛ مرا نیز کسی نشناخت مگر خدا و تو؛ و تو را نیز کسی نشناخت مگر من و خدا،» این حدیث در منابع اهل سنت نیز نقل شده است. حال امام علی(ع) که چنین شناختی دارد و خود فرموده است: «هر آیه ای از قرآن که نازل شده است من می دانم که در چه زمان و چه ساعتی در شب یا روز در کوه یا دشت و چگونه نازل شده است». آنگاه این علی(ع) نمی داند که سوره کوثر در شأن فاطمه(س) نازل شده و وقتی خدا به پیامبر(ص) فاطمه(س) را داد، برای او یک سوره کامل نازل کرد.
وی در ادامه ابراز کرد: یعنی امیرالمومنین (ع) با همه آن علم و دانش و ارادت اش به اسلام، پیامبر(ص) و خاندان پیامبر(ص) نمی داند چه کسی در خانه اوست که به خواستگاری دختر ابوجهل برود؛ آن هم ابوجهلی که دشمنی و کینه نسبت به پیامبر(ص) و اهل بیت پیامبر(ص) و اسلام و مسلمین تمام وجودش را گرفته بود.
اسماعیلی افزود: در ادامه آن داستان ساختگی، گفته شده که پیامبر(ص) همراه با دخترشان به مسجد رفتند، علی(ع) را بیدار کرده و فرمودند: «که برو عمر و ابوبکر و طلحه (یا زبیر) را نیز خبر کن. امیرالمومنین(ع) آن سه تن را خبر کرد و رسول خدا(ص) در حضور آنها از علی (ع) بازخواست کردند که آیا فاطمه (س) را ناراحت کرده ای و چنین کاری انجام داده ای؟ امیرالمومنین (ع) در پاسخ فرمودند: « به آن کس که شما را به پیامبری مبعوث کرده است قسم می خورم که آنچه درباره من برای فاطمه (ص) گزارش کرده اند دروغ است و حتی روح من از آن خبر ندارد.»
کارشناس علوم حدیث با اشاره به این سخنان خاطرنشان کرد: ما امیرالمونین علیه السلام را صدیق می دانیم، ایشان نزد پیامبر(ص) مورد اعتماد و اطمینان بود و پیامبر(ص) در پاسخ او دو بار تکرار کردند که «راست می گویی.» اینکه اصل این قصه که دروغ است و صحت ندارد بماند؛ علاوه برآن صدر و ذیل آن هم با هم سازگار نیست. از سوی دیگر اهل سنت خود این روایت را نقل کرده اند که این سخن امیرالمومنین(ع) است که: «به خدا سوگند من هیچگاه فاطمه(س) را ناراحت نکردم و حتی نسبت به کاری او را وادار نکردم و فاطمه(س) نیز هیچ گاه مرا ناراحت نکرد و در هیچ کاری ازمن نافرمانی نکرد.» بنابراین، وقتی مجموعه این مسائل را کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم که این قصه از اساس دروغ است.