( 4.4 38 )

ریاحین : آیت الله رضا استادی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم از سال ۱۸۴ تا ۱۳۹۴ در ایام فاطمیه در مؤسسه آموزش عالی طلوع مهر قم سخنرانی کرده اند. چندی قبل زیر نظر حجت الاسلم والمسلمین بنایی  این سخنرانی ها جمع آوری و تدوین شده و در کتاب گفتارهای فاطمی توسط انتشارات آیین دانش قم منتشر شد.

 

مجموعه این سخنرانی ها در بخشی به اسم گفتارهای فاطمی در سایت ریاحین و به تدریج نقل خواهد شد.

مطلبی که در ادامه می آید  بیان اهمیت مساله معرفت معصومین  و همچنین اثبات عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها به وسیله آیات و روایات است .

 

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ

وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم إلی قیامِ یَومِ الدّین»

معنای معرفت

امیدوارم که همۀ ما مشمول عنایات خاصّۀ فاطمۀ زهرا صدّیقۀ کبری سلام الله علیها باشیم.

یکی از واژه‏هایی که در تعبیرات دینی زیاد به آن برمی‏خوریم، واژۀ معرفت است؛ مثلاً در روایات به ما یاد می‏دهند که این طور دعا کنیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ»، «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ»، «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ»؛ یعنی روی معرفت و شناخت خدای متعال و روی معرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و روی معرفت امام علیه السلام تکیه شده است. البته از پیامدهای معنای واژۀ معرفت روشن می‏شود که معنای آن نباید فقط شناخت صوری و ظاهری باشد.

منظور ازشناخت در عبارات: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةَ».1 شناختی که ما در کوچه و خیابان از هم داریم نیست و باید این شناخت معنای خاصّی داشته باشد که اگر کسی به این عرفان نرسید، چنین پیامد سوئی دارد: هر کس بمیرد، درحالی که امام زمان خودش را نشناخته باشد، معرفت به امام زمان پیدا نکرده باشد، مرگش مرگ جاهلیت است! مانند مردمی که قبل از آمدن اسلام و بعثت رسول خدا از اسلام خبر نداشتند، و می‏مردند، کسی هم که امام زمان را نشناسد، مردنش مردن جاهلیت است. این نوع شناخت باید محتوای خاصّی داشته باشد.

معروف است که یکی از پادشاهان اهل تسنن در جلسه می‏پرسید: این روایت را قبول دارید که رسول خدا فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةَ»‏؟ می‏گویند: قبول داریم. آن عالم می‏پرسد: آن امام زمانی که در این روایت منظور است، کیست؟ آن‏ها چون اهل تسنن بودند، گفتند: همین کسی که بر ما حکومت می‏کند‏! همین‏هایی که سلطان هستند، حاکم هستند، امام زمان همین است؛ آن عالم جواب داد: آیا عقل و فطرت هیچ عاقلی می‏پذیرد که اگر کسی از دنیا برود و شاه مملکت خود را نشناسد، «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةَ»؟ کسی از دنیا برود و مثلاً شاه فعلی عربستان را نشناسد، «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةَ»؟

حتماً منظور از امام زمان این افراد نیستند؛ چون معرفتی که این‏جا مطرح است، پیامدی دارد و آن این است که هر کس به آن دست نیافت، مردنش مردن جاهلیت است. باید این امام در ردیف پیغمبر باشد تا معرفتش، ارزشی مثل ارزش ایمان به خدای متعال و معرفت رسول خدا داشته باشد؛ زیرا هر کسی که بمیرد و ایمان به خدا یا رسول خدا نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است. پس شناخت و ایمان به امام زمان در ردیف شناخت خدا و رسول خدا است.

در هر صورت، روی واژۀ معرفت خیلی تکیه شده است؛ مثلاً در کتاب‏های دعا و روایات آمده اجر کسی امام حسین را زیارت کند، «عَارِفاً بِحَقِّه»، یا کسی امام رضا را زیارت کند، «عَارِفاً بِحَقِّه»، چنین و چنان است. یعنی در حالی که شناخته باشد، زیارتش ارزش دارد معلوم است که این شناخت هم یک چیز معمولی و صوری نیست.

البته شناخت هم مراتبی دارد در روایات مربوط به زیارت هم بعضی از علما اختلاف احادیث را این طور حل کردند که مثلاً وقتی گفته می‏شود: هر کس امام حسین را زیارت کند، ثواب یک حج دارد و دوباره می‏گویند: هر کس امام حسین را زیارت کند، ثواب ده حج دارد، این تفاوت بستگی به معرفت زائر دارد؛ هر چه معرفتش زیادتر بشود، ثوابش هم زیادتر می‏شود، هر چه معرفت پایین‏تر بیاید، ثواب هم کمتر است. پس معرفت مراتب دارد.

از ما خواسته‏اند که رسول خدا، فاطمۀ زهرا و ائمۀ هدی را بشناسیم. عرض کردیم که شناخت یک معنی خاصّ دارد و مراتب دارد. بالاخره، یک مرتبه‏ای از آن را از ما خواسته‏اند. از طرفی هم به ما گفته‏اند که اگر بخواهید آن‏طوری که ما هستیم، ما را بشناسید، نمی‏توانید. گفته شده است که رسول خدا را غیر از خدا و امیر مؤمنان کسی نشناخته است، و امیر مؤمنان را غیر از خدای متعال و رسول خدا نشاخته و نمی‏تواند بشناسد.

فاطمۀ زهرا هم در همین ردیف است. همین جمله را دربارۀ فاطمۀ زهرا هم می‏شود گفت که رسول خدا را نشناخت، مگر امیر مؤمنان و فاطمۀ زهرا، و امیرمؤمنان را نشناخت، مگر رسول خدا و فاطمۀ زهرا، و فاطمۀ زهرا را هم نشناخت، مگر رسول خدا و امیر مؤمنان؛ چون فاطمۀ زهرا همتای امیر مؤمنان است، هر چه ما از مقامات، فضایل و مکارم امیر مؤمنان بگوییم، در مورد فاطمۀ زهرا هم پیاده می‏شود.

پس ما وظیفه داریم که فاطمۀ زهرا، امیر مؤمنان و رسول خدا را در حد وسع خودمان بشناسیم، و الاّ آن‏طوری که هستند، ما نمی‏توانیم بشناسیم؛ به خصوص در مورد فاطمۀ زهرا در بعضی از روایات آمده که: «سُمَّیَتْ فاطِمَةَ لِأنَّ النّاسَ قَدْ فُطِمُوا عَنْ کُنْهِ مَعرِفَتِها»؛2 فاطمۀ زهرا را فاطمه نامیدند، برای این‏ که مردم بریده شده‏اند از شناخت واقعیت و کُنهِ او. پس شناخت حقیقت پیغمبر، امیر مؤمنان و فاطمۀ زهرا کار ما نیست، بلکه ما باید در حد خودمان این بزرگواران را بشناسیم.

حتماً یادتان است که امام در بحث‏های حکومت اسلامی و ولایت فقیه‏شان وقتی صحبت از ولایت می‏کردند، در آغاز می‏فرمودند: ولایت دو معنا دارد، یکی این است که مورد بحث ماست؛ یعنی کسی حاکم باشد، مانند حاکم اسلامی، که پیغمبر و امیر مؤمنان هم در دوره‏ای حاکم بودند. یکی هم ولایت به معنای مقام خاص رسول خدا است که ما اصلاً در آن وادی نباید وارد بشویم؛ یعنی آن نه مورد بحث ماست، نه می‏توانیم درست بفهمیم و درست بشناسیم؛ آن مقام ولایت رسول خدا، امیر مؤمنان و فاطمۀ زهرا ست و چیزی نیست که برای ما شناخته شود. در عین حال، از ما خواسته‏اند که معرفت داشته باشیم و خیلی هم برای این معرفت ارزش قائل شده‏اند.

گفتیم که به ما یاد داده‏اند که این گونه دعا کنیم: خدایا! خودت را به ما بشناسان، خدایا! پیغمبرت را به ما بشناسان، خدایا! امام زمان را به ما بشناسان، یا مثلاً وقتی زیارت جامعه را می‏خوانیم، زیارتی با این مفصّلی، آن‏چه که در پایان زیارت می‏آید، یک خواستۀ مهم زائر است، می‏گوید خدایا! «اَسئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَنِی»، از خدای متعال درخواست می‏کند، که مرا از کسانی قرار بده که عارف به حق این‏ها هستند؛ یعنی وقتی زیارت جامعه را با آن متن بسیار بسیار بالا و مهم از اول تا آخر خواندیم، از فضایل و کمالات ائمه گفتیم، ولی در پایان باز می‏گویند از خدا بخواه که ما را در جملۀ عارفین به حق آن‏ها قرار بدهد؛ یعنی شما همین معنی صوری و ظاهری‏اش را دانستی، این کافی نیست، باید یک قدری بیشتر و بالاتر از این را از خدا بخواهی.

راه‏های کسب معرف حضرت زهرا

برای شناخت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها در عین این‏ که نمی‏توانیم مقام ایشان را آن‏طوری که هست، بشناسیم، ولی برای آن مقدار که از ما خواستند و در توان ما‏ست، راه‏هایی را قرار داده‏اند. یکی از آن راه‏ها آیاتی است که دربارۀ ایشان در قرآن مجید آمده است. همچنین روایاتی از رسول خدا، و نیز سیرۀ خود فاطمۀ زهرا، و روایاتی که از ائمۀ اطهار دربارۀ فاطمۀ زهرا وارد شده و مطالبی که علمای بزرگ ما دربارۀ فاطمۀ زهرا گفته‏اند، این‏ها مسیر شناخت ما از ایشان است.

اگر بخواهیم فاطمۀ زهرا را بشناسیم، باید سراغ آیاتی برویم که گفته می‏شود، مربوط به فاطمۀ زهراست، اگر خواستیم فاطمۀ زهرا را بشناسیم، باید سراغ روایاتی برویم که رسول خدا و ائمه هدی دربارۀ فاطمۀ زهرا فرموده‏اند. در یک مطالعۀ اجمالی می‏بینیم که از آیات قرآن و از روایات رسول خدا و ائمۀ هدی استفاده می‏شود که کل خصلت‏ها،‏ فضیلت‏ها و بزرگواری‏هایی که انبیای خدا داشتند، همه را فاطمۀ زهرا داشته است. از همین آیات و روایاتی که گفته می‏شود مربوط به فاطمۀ زهراست، با این که برخوردمان هم با این آیات و روایات یک برخورد ابتدایی و صوری است، می‏توانیم بفهمیم که فاطمۀ زهرا سلام الله علیها تمام آن صفات برجسته‏ای را که انبیای خدا داشتند را داشته است.

عصمت حضرت زهرا

یکی از مهم‏ترین صفات انبیا مسألۀ عصمت است. معصوم بودن انبیا و ائمه بسیار مهم است. ما ادله‏ای داریم که فاطمۀ زهرا مثل انبیای خدا و مثل ائمۀ هدی معصوم است. این ‏که می‏گوییم عصمت از برجسته‏ترین صفات انبیاست، واقعاً این طور است؛ پیامبران خدا در آن‏چه از خدای متعال تلقّی می‏کنند، معصوم‏اند، و این لازمۀ نبوت و رسالت‏شان است. بنده ممکن است الآن صحبتی بکنم، شما از حرف من یک چیز اشتباهی برداشت کنی، خیلی اتفاق می‏افتد، یک انسان از کسی چیزی می‏شنود، ولی منظور او را درک نمی‏کند و چیز دیگری برداشت می‏کند، اما دربارۀ انبیا چنین چیزی ممکن نیست.

انبیای خدا معصوم هستند، رسول خدا معصوم است؛ یعنی هر چه از طرف خدای متعال به آن‏ها القا می‏شود، هر چه از طرف خدای متعال تلقّی می‏کنند، در این تلقّی معصوم هستند، در این تلقّی اصلاً اشتباهی رخ نمی‏دهد. شما اگر ابن سیناها یا نوابغ بزرگ دنیا را مثال بزنید، همان‏ها هم احتمال قوی دارد که گاه‏گاهی مطلبی را از کسی تلقّی کنند، درست نفهمند مراد گوینده چه بود، درست تشخیص ندهند که گوینده منظورش چه بوده است، ولی انبیای خدا و رسول خدا، در هر چه از ناحیۀ خدای متعال تلقّی می‏کنند، باواسطه، به واسطۀ جبرئیل یا بی‏واسطه، مثلاً در خواب، هر چه را به‏ عنوان پیغمبری از عالم غیب تلقّی می‏کنند، در این تلقّی معصوم‏اند، اصلاً اشتباه راه ندارد؛ چون اگر اشتباه راه داشته باشد دین زیر سؤال می‏رود! مکتب زیر سؤال می‏رود!

مردم عادی هرمقدار هم که نابغه باشند و از عقل بالایی برخوردار باشند، چیزهایی که تلقّی می‏کنند، گاهی در حفظش اشتباه می‏کنند؛ یعنی چیزی را تلقّی کرده و درست تلقّی کرده، ولی بعد از یک ماه، اشتباه برایش پیش می‏آید، می‏خواهد آن چیزی که تلقّی کرده، به‏ عنوان چیزی که حفظ کرده، در اختیار بگذارد، اشتباه می‏کند، اما انبیای خدا این اشتباه را ندارند؛ هم در تلقّی معصوم هستند، هم در حفظ. تلقّی می‏کنند، اشتباه راه ندارد، در حفظ هم اشتباه راه ندارد. اگر پنجاه سال فاصله بشود، بین زمانی که رسول خدا از عالم غیب تلقّی کرده و آن زمانی که می‏خواهد آن را در اختیار بگذارد، در طول این پنجاه سال اشتباه معنا ندارد.

عصمت معنایش این است. پیغمبر معصوم است؛ یعنی هر چه تلقّی می‏کند، اشتباهی در آن راه ندارد، و هر چه تلقّی کرده، در حفظش اشتباه راه ندارد.

و در بیان آن نیز اشتباه نمی‏کند. وقتی می‏گوییم پیغمبر معصوم است؛ یعنی هم در تلقّی هم در حفظ معصوم و هم در بیان معصوم است.

یکی از مهم‏ترین فضایل فاطمۀ زهرا ارتباطش با عالم غیب است و در هر چه از عالم غیب تلقّی می‏کند، معصوم است و هر چه حفظ می‏کند، معصوم است و هر چه بیان می‏کند، معصوم است. و چون سیرۀ زندگی، روش و رفتار فاطمۀ زهرا هم جزء بیان ایشان است؛ هر رفتاری که انجام می‏دهد، از اشتباه مصون و محفوظ است؛ یعنی در تمام این مراحل معصوم است. چرا؟

دلیل قرآنی عصمت حضرت زهرا

اولین دلیل عصمت فاطمۀ زهرا آیۀ تطهیر است. آیۀ تطهیر به اتفاق شیعه و سنی دربارۀ فاطمۀ زهرا و امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین است، آیۀ تطهیر متعلق به خمسۀ طیّبه است. آیه تصریح می‏کند که خدای متعال خواسته فاطمۀ زهرا طاهر باشد، فاطمۀ زهرا پاک باشد. من در برخی جلسات توضیح داده‏ام که روایات متعددی از ائمۀ ما وارد شده که رجس در آیۀ تطهیر «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْت»،3 مصادیق متعدد دارد، و فرموده‏اند یکی از مصادیق آن شک است: «اَلرِّجسُ الشَّکُّ»،4 یعنی هر کسی غیر از معصومین شکّ در زندگی‏اش راه دارد! هر چه هم ایمان بالا باشد، احتمال گرفتار تردید شدن دارد!

بودند کسانی که از کُمَّلین اهل ایمان به حساب می‏آمدند، ولی خودشان تصریح می‏کردند که بر ما لحظاتی می‏گذرد، دقایقی می‏گذرد که گویا اصلاً به خدا ایمان نداریم! با این‏ که مؤمن و اهل ایمان است و ایمان کامل هم دارد گاهی دچار تردید می‏شود. مدام به ما می‏گویند دعا کنید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی»،5 «اللَّهُمَّ بَلِّغ إیمَانِی بِأَکمَلِ الأیمَان»،6 این همه که سفارش می‏کنند؛ چون ایمان هم مراتب دارد، مؤمن گاهی گرفتار تردید و شکّ هم می‏شود، و رجس به هیچ معنایش در قاموس زندگی رسول خدا و ائمۀ هدی و فاطمۀ زهرا راه ندارد. پس یکی از دلایل عصمت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها آیۀ تطهیر است.

دلیل روایی عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها

یکی دیگر از دلایل عصمت فاطمۀ زهرا مضمون حدیث نبوی است که رسول خدا فرموده‏اند: رضای خدا در رضای فاطمه و غضب خدا در غضب فاطمه است!

اگر کسی با انصاف با این عبارت برخورد کند، جز عصمت در تمام مراحل زندگی، چیز دیگری نمی‏تواند استفاده بکند، آن عبارت در روایات متعدد با عبارات مختلف که در کتاب‏های اهل تسنن و در کتاب‏های ما ـ مثل احقاق الحق و ملحقات آن ـ نقل شده است.

اگر کوچک‏ترین گناهی، اگر کوچک‏ترین اشتباهی در سراسر زندگی فاطمۀ زهرا فرض بشود، این عبارت را نباید درباره او بگویند، این عبارت وقتی صحیح است که در سراسر زندگی فاطمۀ زهرا گناه و اشتباه و تردید نباشد؛ چون تصریح می‏کند، می‏فرماید رضای خدای متعال در رضای فاطمۀ زهراست؛ یعنی به هرکاری او راضی بشود، هرچیزی را او بیان کند، هرچیزی را او مطلب دینی بداند، هرچیزی را او حکم شرعی بداند، هرچیزی را او محبوب خدا بداند، خدا به آن راضی است!

برخلافش هم همین‏طور، هرچیزی را او نپسندد، خدا نمی‏پسندد، هرچیزی را فاطمۀ زهرا گفت حرام است، خدا می‏گوید حرام است، هرچیزی را فاطمۀ زهرا گفت قبیح است، خدای متعال هم می‏گوید قبیح است، هرآدمی را فاطمۀ زهرا نپسندد، خدا او را نمی‏پسندد. این معنی جملۀ رضای خدا در رضای فاطمۀ زهراست و غضب خدا در غضب فاطمۀ زهراست.

یا فرموده‏اند هر کسی که فاطمۀ زهرا را اذیت کند، پیغمبر را اذیت کرده و هر کسی که پیغمبر را اذیت کند، خدا را اذیت کرده است. اگر یک کار خلاف در زندگی فاطمۀ زهرا فرض داشته باشد، ما راجع به آن کار خلاف او را نهی کنیم، اذیتش کرده‏ایم؟! پس آن عبارت درست نمی‏شود! باید اصلاً نقطۀ تاریک، نقطۀ اشتباه، نقطۀ تحریف و نقطۀ گناه در سراسر زندگی این بانو نباشد، تا این عبارت درست باشد که هیچ کسی نباید به هیچ عنوانی او را اذیت کند؛ چون هراذیتی نسبت به او اذیت پیغمبر است، هراذیتی نسبت به او اذیت خدای متعال است؛ چون اذیت پیغمبر اذیت خدای متعال است.

خلاصه آنچه گفتیم اینکه: به ما فرموده‏اند اهل بیت را بشناسید، رسول خدا را بشناسید، فاطمۀ زهرا را بشناسید، و از طرفی هم فرموده‏اند آن‏طوری که آنها هستند، شما نمی‏توانید بشناسید، ولی معرفت مراتب دارد، و باید مرتبه‏ای از معرفت را کسب کنیم. راه‏هایی که در اختیار ماست، آیات و روایات رسول خدا و ائمۀ هدی و کلمات بزرگان علما و سیره و روش و گفته‏ها و زندگی خود فاطمۀ زهرا است که از این راه‏ها تا حدی می‏توانیم فاطمۀ زهرا را بشناسیم. از ابعاد این شناخت مسألۀ معصوم بودن فاطمۀ زهراست، عصمت فاطمۀ زهرا که هم از آیات قرآن مجید استفاده می‏شود و هم از روایات.

کمال ایمان حضرت زهرا

از خصلت‏های انبیاء، کمال ایمانشان است؛ یعنی فرقشان با دیگران همان ایمان کامل‏تر است؛ یعنی ایمان من و شما، ایمان کسانی که از من و شما بالاتر هستند، باز قدری بالاتر، وقتی به اوج خود برسد، باز با ایمان آنها خیلی فرق دارد مثلاً می‏فرمایند: اگر ایمان جن و انس را در یک طرف بگذارند و ایمان علی علیه السلام را در طرف دیگر، بر همۀ آن‏ها برتری دارد، این معنایش چیست؟ یعنی هر چه دیگران کوشش کنند و هرمقدار به اوج ایمان هم برسند، باز ایمانشان قابل قیاس با ایمان امیرمؤمنان علیه السلام نیست، باز ایمانشان قابل قیاس با ایمان ائمۀ هدی و ایمان فاطمۀ زهرا نیست.

آن چیزی که برای ما کاملاً محرز است، ایمان رسول خدا است، بالاترین ایمان را ایشان دارد؛ چون شخص اول عالم امکان است، هر چه ممکن باشد که او داشته باشد، دارد، هر چه را رسول خدا ندارد، ممکن نبوده است. این‏ که رسول خدا خطاب به خدای متعال عرض می‏کند: «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک‏»،7 یعنی بیش از این‏ که من دارم، ممکن نبوده، اگر امکان داشت، پیغمبر داشت. بعضی از بزرگان علمای ما این عبارت را دربارۀ رسول خدا و ائمۀ هدی به کار بردند که هرمقدار از فضایل و هرمقدار از معرفت امکان داشته باشد، امکانش دلیل این است که رسول خدا و ائمۀ هدی دارند، هرمقدار که می‏گویند نداریم که خودش هم می‏گوید ندارم، می‏گوید: «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک‏»، پیداست که امکان نداشته است.

مباهله شاهدی بر ایمان حضرت زهرا

ایمان رسول خدا بالاترین ایمان‏هاست، از طرفی در آیۀ مباهله علمای شیعه و علمای منصف اهل تسنن معتقدند که این آیه نشان دهندۀ ایمان است، مباهله ایمان را نشان می‏دهد، اگر شما هم حاضر بشوید مباهله کنید، شاهد ایمانتان است، اگر من حاضر شوم مباهله کنم، شاهد ایمان است، رسول خدا که حاضر می‏شود مباهله کند، این مباهله با آن شرایط خاص ایمان رسول خدا را نشان می‏دهد.

هم مفسرین عامّه، هم مفسرین خاصّه گفتند از این آیه معلوم می‏شود درجه ایمان امیر مؤمنان و ایمان فاطمۀ زهرا؛ یعنی همان کاری که پیغمبر انجام داد، همان را امیر مؤمنان انجام داد، همان کاری که پیغمبر انجام داد، همان را فاطمۀ زهرا انجام داد. یعنی از آیۀ مباهله و سایر ادله و قسمتی از روایات به خوبی استفاده می‏شود که همان طور که فاطمۀ زهرا عصمتی هم‏سنگ عصمت رسول خدا و امیر مؤمنان دارد، ایمانی هم مساوی با ایمان رسول خدا و امیرمؤمنان دارد.

در دعای ندبه مگر نمی‏خوانیم که رسول خدا به امیر مؤمنان خطاب کرده که: «إنَّ الاِیمَانَ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ کَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی»، یعنی پیغمبر می‏گوید ایمان تو مثل ایمان من است، ایمان در سراسر وجود تو نفوذ کرده «إنَّ الاِیمَانَ مُخَالِطٌ لَحْمَکَ وَ دَمَکَ....»؛ ایمان در گوشت و خون تو نفوذ کرده، همان طور که در گوشت و خون من، و فاطمۀ زهرا همتای امیرمؤمنان است.

در روایات فراوانی آمده است که اگر امیرمؤمنان نبود، فاطمۀ زهرا همتایی نداشت «مِن آدَم و مَنْ دُونَهُ‏»، پس هم عصمت فاطمۀ زهرا و هم ایمان ایشان دلیل قرآنی و روایی دارد، و ما از همین راه‏ها باید نسبت به آن حضرت معرفت و شناخت پیدا کنیم.

تمام مشکل ما با اهل تسنن همین ‏جا ست که آنها خیال می‏کنند بعد از رسول خدا آدم‏های معمولی می‏توانند جای رسول خدا بنشینند و ما می‏گوییم بعد از رسول خدا کسی مثل رسول خدا، باید جای رسول خدا باشد.

آنها برای خلیفۀ اول و دوم مقامی قائل نیستند، خودشان می‏گویند اشتباه می‏کردند و نسبت به بسیاری از مسائل جاهل بودند و بلد نبودند! ولی می‏گویند بلد نبودن، مهم نیست همانطور که ما هم استاندار داریم، فرماندار داریم، شهردار داریم، ممکن است خیلی چیزها را ندانند، آنها خیال می‏کردند بعد از رسول خدا کسی می‏خواهد شهردار، فرماندار یا مثلاً استاندار بشود، توجه ندارند که بعد از رسول خدا کسی باید باشد که دین رسول خدا را بیان کند، کسی که پاسدار دین رسول خدا باشد. این شخص باید مثل رسول خدا باشد و عصمتی مثل عصمت رسول خدا داشته باشد، ایمانی مثل ایمان رسول خدا داشته باشد، علمی مانند علم رسول خدا داشته باشد، تا بتواند دین رسول خدا را بیان کند و از آن پاسداری کند.

مشکل ما با اهل سنّت این‏جا ست؛ یعنی همین شناخت، همین عرفان، همین که ما می‏گوییم باید دنبال شناخت فاطمۀ زهرا باشیم. آنها مثل این‏ که می‏خواهند بگویند فاطمۀ زهرا مثل یک خانم، فضایلی دارد، اما یک خانم معمولی است! ما می‏گوییم این طور نیست، حساب فاطمۀ زهرا و امیر مؤمنان از دیگران جداست؛ هم در عصمت، هم در ایمان، هم در علم و به طور کلی تمام خصلت‏هایی که انبیای بزرگ داشتند که همان خصلت‏ها باعث شده بود پیامبر باشند، همان خصلت‏ها را فاطمۀ زهرا دارد.

رسول خدا به امیر مؤمنان فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ ‏هارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی».8

در آیه مباهله: «أَنْفُسَنا» می‏گوید امیرمؤمنان نفس پیغمبر است؛ یعنی مساوات با پیغمبر دارد. البته خود امیرمؤمنان می‏فرمود: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله».9

نتیجه بحث این که شناخت و معرفت نسبت به رسول خدا، فاطمۀ زهرا و ائمۀ هدی وظیفۀ ما است، راه شناخت مراجعه به آیات قرآن مجید و روایات رسول خدا و ائمۀ هدی و سیرۀ فاطمۀ زهراست و این مسیر راه بسیار واضحی است که اگر کسی با مطالعه وارد‏ آن بشود، در حدی که توان دارد می‏تواند فاطمۀ زهرا و امیر مؤمنان را بشناسد و اگر شناخت، گرفتار انحراف و اشتباهی که دیگران شدند، نمی‏شود. می‏فهمد که حساب امیر مؤمنان با دیگران فرق دارد. فاطمۀ زهرا را زدند، به حضرت بی‏احترامی کردند، برای این مصایب یک عمری همه باید عزادار باشیم، ولی فاطمۀ زهرا مصایب بزرگ‏تر از اینها داشته است! همین که او را نمی‏شناسند، این که تشخیص نمی‏دهند فاطمه کیست، همین که تشخیص نمی‏دهند علی کیست، این‏ها از هر دردی بالاتر است. می‏گوید: «أَلدَّهرُ أَنزَلَنِىِ ثُمَّ أَنزَلَنىِ حَتَّى یُقالَ مُعاوِیةُ وَ عَلِّىٌ‏»،10 یعنی مردم تشخیص نمی‏دهند، می‏گویند معاویه یک آدم است، علی هم یک آدم! این است که امیر مؤمنان را بیش از هرچیزی ناراحت می‏کند، این است که فاطمۀ زهرا را بیش از هرچیزی رنج می‏دهد، ولی از ما می‏خواهند که بشناسیم و معرفت کسب کنیم تا گرفتار آن اشتباهات نشویم.

 

پی نوشت:

1. بحار الأنوار، ج‏51، ص160.

2.  به تفسیر فرات کوفی رجوع کنید.

3. سورۀ حزاب، آیۀ 33.

4.  شواهد التنزیل، ج‏2، ص51.

5.  الکافی، ج2، ص524.

6.  صحیفه سجادیه، نک: نیایش در طلب اخلاق ستوده و افعال پسندیده.

7. حق الیقین، ص13.

8.  بحار الأنوار، ج‏26، ص3.

9.  الكافی، ج‏1، ص90.

10. حدیقة الشیعة، ج‏2، ص 1068.

 

منبع:

کتاب گفتارهای فاطمی

(مجموعه سخنرانی های آیت الله رضا استادی در ایام فاطمیه در مؤسسه آموزش عالی طلوع مهر)

 

تدوین: محمد ربانی

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code