وداعی که ملائکه نیز تاب آن را نیاوردند
ریاحین ـ از سخت ترین لحظاتی که بر امیرالمومنین علیه السلام و فرزندان مطهرش گذشت آن شبی بود که پدر با بغض خفته در گلو ، پیکر بی جان مادر داغدیده و صدمه خورده را غسل می داد و با قلبی سوخته بر مصایب او آرام آرام اشک می ریخت. اینکه در آن ساعات سخت و جانسوز چه بر این خانواده تنها گذشت از پرسوزترین فرازهای تاریخ است قلم و زبان از ذکر آن و عقلها از درک آن عاجزند.
در نوشته حاضر برآنیم تا به کمک گزارشهای رسیده خود را به منزل امیرالمومنین علیه السلام رسانده و در گوشه ای از حیاط آن بیت وحی مأوی بگیریم و بنگریم بر احوال باغبانی که یاس کبود خود را در مقابل دیده غنچه ها شستشو می دهد و این جمع تنها مراقبند تا کسی از قصه پر غصه آنها با خبر نشود.
شیخ ماجد ناصر الزبیدی در کتاب خود (1) با تکیه بر منابع روایی و تاریخی آن لحظات را اینگون ترسیم می کند:
پاسی از شب گذشته بود و چشمها در خواب بودند. امیرالمومنین علیه السلام برخاست تا به وصیتهای فاطمه علیهاالسلام عمل کند. امام علیه السلام آن بدنی را که از جور مصیبتها مانند هلال ماه نحیف و خمیده شده بود به محلی منتقل کرد که بتواند اعمال غسل و کفن و آداب اسلامی را انجام دهد.
جسم مطهر آن بانو را در محل غسل دادن قرار داد و چون بانوی دو عالم وصیت کرده بود، از جدا کردن لباسهای او خودداری کرد و همانگونه که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را از روی پیراهن غسل داده بود در مورد این بانو هم به همان روش عمل کرد.
اسماء بنت عمیس برای امیرالمومنین علیه السلام آب می آورد تا حضرت با آن بدن را غسل دهد.
در برخی نقلها آمده است:
امیرالمومنین علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمود که آنها آب بیاورند و جز این چند نفر کس دیگری در آنجا نبود:
امیرالمومنین، حضرت حسن و حسین علیهم السلام، زینب و ام کلثوم علیهماالسلام، فضه و اسماء بنت عمیس.
پس از آنکه کار غسل به پایان رسید امیرالمومنین علیه السلام بدن مبارک را به روی پارچه های کفنی منتقل کرد و بعد با حنوطی آسمانی آن حضرت ر ا حنوط کرد.
امیرالمومنین علیه السلام در این باره می فرماید: «فاطمه را با باقیمانده حنوط رسول خدا حنوط کردم، و بعد او را در میان کفن نهادم و پیش از آنکه گره های کفن را محکم کنم اهل منزل را صدا زدم که یا ام کلثوم! یا زینب! یا سکینة! یا حسن! و یا حسین! هلّموا ؛ بشتابید و با مادرتان وداع کنید و از وجودش توشه بگیرید که این جدایی را وصال در بهشت خواهد بود» ؛ یعنی دیدار به قیامت.
حسن و حسین علیهماالسلام جلو آمدند و گفتند: «مادر جان سلام ما را به جدمان رسول خدا برسان و به او عرض کن که ما بعد از شما در دنیا یتیم و بی کس شدیم. سپس هر دو خود را روی سینه مادر انداختند».
امیرالمومنین علیه السلام در ادامه این نقل می فرماید:
«انی اشهد الله انها قد حنت و انت و مدت یدیها و ضمتهما الی صدرهما ملیا؛ خدا را شاهد می گیرم که دیدم وقتی فرزندان زهرای اطهر خود را روی بدن بی جان مادر انداختند فاطمه ناله زد و دستها را از کفن خارج کرد و دو فرزند خود را به سینه چسباند.
و اذا بهاتف من السماء ینادی؛ در این هنگام شنیدم که ندا دهنده ای از آسمان صدا می زند:
یا اباالحسن ارفعهما عنها ؛ علی جان! حسن و حسین را از روی بدن زهرا بلند کن.
فلقد ابکیا و الله ملائکة السماء؛ به خدا قسم ملائکه آسمان طاقت دیدن این صحنه را ندارند و بر آن اشک می ریزند.
پس من هم آن دو را بلند کرده و گره های کفن را بستم».
بعد از کفن، نوبت به نماز رسید که این کار بعد از تشییع صورت گرفت. کفن و تشییع و نماز و دفن آن حضرت طبق وصیت انجام گرفت؛ یعنی شبانه، در سکوت و به دور از چشم و گوش نااهلان و نامحرمانی که مستقیم یا غیر مستقیم شریک در جنایتی بودند که در حق این شهیده روا شده بود.
برای تشییع کسانی که به آن حضرت ظلم کرده و در برابر تضییع حق او سکوت کرده و به نحوی با حکومت همراه شده بودند خبر نشدند و در بی خبری ماندند و تنها کسانی برای تشییع بانوی دو عالم خبر شده و شرکت کردند که پای غدیر ایستادند . نام این افراد اینگونه نوشته اند:
سلمان، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، حذیفة، عبدالله بن مسعود، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، عقیل بن ابی طالب، زبیر، بریدة، و تعدادی از بنی هاشم.
بعد از تشییع، نماز به امامت امیرالمومنین علیه السلام بر پیکر پاک آن بانو برگزار شد.
بعد از نماز، امیرالمومنین علیه السلام به همراه عباس و فضل و نفر چهارمی پیکر نحیف زهرا علیهاالسلام را تا کنار قبر حمل کردند و امام علی علیه السلام وارد قبر شد و همسر مظلومه و شهیده اش را به خاک سپرد.
سلام و درود خدا بر آن بانو و اهل بیت عصمت و طهارت و لعنت خدا بر دشمنان و کسانی که در حق آنها ظلم کردند و جفا روا داشتند.
پی نوشت:
1) 500 سوال حول السیدة فاطمة الزهراء، صص 513- 516.