( 4.6 1272 )

ریاحین ـ ما هم دلمان می‌خواست وقایعی که برای حضرت زهرا (س) اتفاق افتاده حقیقت نداشت و حوادث تلخی که بیان شده واقعیت نداشت، ولی چه کنیم که این وقایع حتی در کتب اهل سنت نقل شده است.

وجود حضرت زهرا (س) برای حاکمیت وقت، بسیار سنگین بود، به دلیل آن که حضرت پشتیبان، سند، پرچمدار و حامل پیام غدیر بود، لذا هدف اصلی حاکمیت، از بین بردن آن حضرت بود.

اشاره: بیان حقایق تاریخی بر اساس ادله،‌ متون و منابع اسلامی متعلق به اهل سنت و شیعه، می‌تواند بسیاری از حقایق را آشکار کند و در فضای علمی و بدون هرگونه تنش، مفاهیم و دستاوردهای دینی را بیان کرد، این شیوه می‌تواند گاهی در رفع تضادهای جامعه اسلامی شود و قلوب را به یکدیگر نزدیک کند.

آنچه در پی می‌خوانید گفتگوی سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه با حجت‌الاسلام‌والمسلمین نجم‌الدین طبسی، پیرامون وقایع بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) در منابع اهل سنت می‌باشد که تقدیم می‌شود.

با عرض سلام و تشکر از شما که وقت خودتان را در اختیار مرکز خبر حوزه قرار دادید و ضمن تسلیت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به عنوان اولین سئوال بفرمایید، بعد از رحلت پیامبر اعظم  (ص) چه وقایعی اتفاق افتاد که در نهایت منجر به شهادت حضرت زهرا (س) گردید؟


من به عنوان کسی که سال‌هاست درباره تاریخ اسلام مخصوصاً دوران رسول الله (ص) و بعد از آن مطالعات زیادی داشته‌ام عرض می‌کنم، مسئله غصب خلافت امیر المومنین (ع) ریشه دار است، از زمان حیات پیامبر اعظم (ص)،‌ زد و بندهایی بوده است، عده‌ای با هم تصمیم داشتند که نگذارند خلافت به امیر المومنین (ع)  برسد، در مکه عده‌ای دور هم نشستند و قرارهایی در این خصوص گذاشتند، اگر شما احوالات «سالم مولی ابی حذیفه» را بخوانید این مطلب را در‌می‌یابید.

روایتی از امام باقر (ع) در این زمینه وارد شده است که «سالم مولی ابی حذیفه» و چند نفر دیگر در مکه دور هم نشستند و چنین قرار دادی را با هم امضا کردند و نیز در جریان غدیر روایات بسیاری داریم که وی و عده‌ای در گوشه‌ای نشسته بودند و باز همان مطالب و حرف‌ها را بیان می‌کردند که ما نخواهیم گذاشت، خلافت به اهل بیت پیامبر (ص) منتقل شود. مسئله سیاست «منع از حدیث» بی ارتباط با فاجعه غصب خلافت و ممانعت از انتشار موقعیت مولای متقیان و رابطه تنگاتنگ پیامبر اکرم (ص) با علی بن ابیطالب (ع) به نسل‌های جدید و کشورهای جدیدی که توسط مسلمین فتح می‌شود نبود، این‌ها بعد از پیامبر اکرم (ص) پروژه سقیفه را بر پا کردند و با مخالفین هم با خشونت تمام برخورد می‌کردند، مخالفین را در هر سطحی که بود یا ترور می‌کردند یا در جامعه علیه او آنقدر تبلیغات می‌کردند که از نظرها ساقط و بی اعتبار شود، این‌طور نیست که همه امت اسلام موافق سقیفه بودند، سقیفه مخالفین زیادی داشت و لا اقل در اجتماع مسلمین مسجد و در یک روز 12 نفر اعتراض کردند، غیر از سلمان و ابوذر و مقداد و عمار 8 نفر دیگر اعتراض کردند و اعتراض آنها آنقدر نقدر آننکوبنده بود که حاکمیت، عقب نشینی کرد و بعد از چند روز افرادی مثل «خالد بن ولید» و «سالم مولی ابی حذیفه» و... سلاح به روی مردم کشیدند و هر کدام با هزار نفر کمتر و بیشتر دوباره حاکمیت را برگرداندند و به مردم اخطار دادند و آنها را تهدید کردند، پس این‌گونه نیست که بعد از پیامبر (ص) حاکمیت به راحتی منتقل شده باشد، مخالفت‌های زیادی شد، اصحابی همچون سعد بن عباد، مخالفت کرد و از مدینه خارج شد ولی تعقیب و در نهایت ترور شد.

شیعه و سنی می‌گوید: امیر‌المؤمنین (ع) که رییس مخالفین بود تا شش ماه بیعت نکرد، البته عقیده من این است که اصلاً بیعت نکردند، ولی در صحیح بخاری آمده است که تا شش ماه حضرت بیعت نکردند. سمعانی نیز در انساب الاشراف می‌گوید: دستگاه حکومت افرادی را فرستاد که در نماز صبح علی را ترور کنند، این قصه در احتجاج هم آمده و در انساب سمعانی در شرح حال عباد رواجنی این مطلب اجمالاً نقل شده است.

لذا انتقال قدرت به راحتی نبوده است، مخالفت‌هایی شده و خون دل‌ها خورده‌اند، حضرت علی در تشریح سختی‌های این مدت می‌فرماید : «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی» ( نهج البلاغه خطبه سوم ) همانند کسی که استخوان در گلو و خار در چشم داشته باشم صبر کردم.

حضرت زهرا (س) برای احقاق حق امیر المومنین از چه شیوه‌هایی بهره بردند؟

فاطمه زهرا (س) به اعتراف همه «صدیقه»، سرور زنان بهشت و سرور تمام زنان عالم است و آن حضرت با این جایگاه با پروژه «سقیفه» مخالفت کردند، همین که شخصیتی که پاره تن رسول الله (ص) هستند، با پروژه سقیفه علنی مخالفت کند و به مسجد بیاید و آن خطبه غراء فدک را بخواند و کاری کند که مردم منقلب شوند، قیام کنند و بگویند: «ما حاکمی غیر از علی (ع) نمی‌خواهیم» و کار به جایی برسد که حاکمیت وقت، بلافاصله اعلامیه رسمی صادر کند و دست به سلاح شود وجلوی جوانان را بگیرد، پیداست که موضع گیری‌های فاطمه زهرا (س)؛ اولاً بجا و ثانیاً موثر بوده است، مخالفت زهرا (س) اختصاص به قضیه فدک ندارد و همین که حاکمان مدینه به التماس نزد زهرا (س) آمدند، حضرت موافق دیدار با آنها نبود تا این‌که حضرت امیر اشاره‌ای کردند و آنها را به حضور پذیرفتند، ولی اصلاً به حاکمان مدینه نگاه هم نکردند و فرمودند: «من از شما راضی نیستم» و بعد هم سفارش کردند جنازه من را شب دفن کنید، در آن زمان اصلاً رسم نبود جنازه کسی در شب دفن شود و آن هم جنازه کسی مثل فاطمه زهرا (س) و بعد از آن مرسوم شد که هر کس با حاکمیت مخالفت داشت، جنازه او را شب دفن می‌کردند.

وقتی زنان مدینه به عیادت حضرت آمدند؛ ایشان از مردان آنها ابراز ناراحتی کردند، که چرا مردان شما علی (ع) که تربیت شده پیامبر (ص) و متخصص در دین هست را کنار گذاشته‌اند، از همه این‌ها که بگذریم در جلسات خصوصی و عمومی یک قدم عقب نشینی نکردند.

در کتاب "کفایة‌الاثر" از ابوالقاسم خزاز قمی، از علمای قرن جهارم در ص 198، جریانی را محمود بن لبید، از فاطمه (س) نقل می‌کند: که من در «احد» و کنار قبر حمزه، زهرا (س) را دیدم که گریه می‌کنند، از حضرت سوال کردم که سئوال سیاسی دارم، حضرت فرمود سئوال کنید ؟ پرسیدم: «هل نص رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قبل وفاته عَلی علیٍ بالإمامة ؟ » آیا پیامبر اکرم (ص) قبل از وفاتشان تعیین و تنصیص بر امامت علی بن ابی طالب کرد ؟ حضرت فرمود: « واعجباه أنسیتم یوم غدیر خم »، پرسیدم: آیا پیامبر (ص) چیزی اضافه بر غدیر به شما فرمودند : حضرت پاسخ دادند که خدا را شاهد می‌گیرم پیامبر فرمودند: « أشهد الله تعالی لقد سمعته یقول: علیٌ خیر مَن أخلفه فیکم » بهترین انسان‌هایی که من او را خلیفه قرار دادم علی است «وهو الإمام والخلیفة بعدی» و بعد از علی دو سبط من و بعد از آن‌ها 9 نفر از ائمه ابرار (ع) جانشین من خواهند بود،  بعد پیامبر فرمودند اگر از ایشان تبعیت کنید ایشان را‌ هادی و مهدی می‌بینید و اگر با ایشان مخالفت کنید، بین شما اختلاف و دو دستگی است تا قیامت و من سئوال کردم، پس چرا علی از حق خودش دفاع نکرد؟ حضرت فرمودند؛ مَثَل امام مَثَل کعبه است «مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتی ولا یأتی» مردم سراغ کعبه می‌روند، نه اینکه کعبه به سراغ مردم بیاید؛ این هم یک جواب بسیار حساب شده بود، بعد فاطمه (س) فرمود؛ اگر حق را به اهلش می‌سپردند دو نفر در جامعه اسلامی اختلاف نمی‌کردند و همین طور حکومت می‌رفت تا برسد به مهدی « و لكن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه» کسی که خدا او را کنار زده، جلو انداختند و بعد فرمودند: ایشان ادعا کردند که به رای مردم بوده است، لکن این‌گونه نیست «و اختاروا شهوتهم و عملوا برأيهم» انتخابشان از روی شهوات نفسانی بوده است و به نظرات خودشان عمل کردند و حتی به رای مردم هم عمل نکردند.

خدا در مسئله امامت می‌فرماید: «..ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَة »(القصص : 68) در مسئله امامت حق انتخاب با خداست، ولی گویا آن را نشنیدند و...

سپس آن حضرت خیلی تاسف خورند و فرمودند: «هیهات بسطوا فی الدین آمالهم» امید داشتند که سال‌ها و قرن‌ها زنده باشند «اما نسوا اجالهم»اجل‌های خود را فراموش کردند. [1]

امروز 400 میلیون شیعه داریم و علی‌رغم تبلیغاتی که می‌شود در بعضی کشورها اکثریت قاطع آن شیعه‌اند، هر چند همان سیاستی که اسرائیل در فلسطین اشغالی انجام داد و مسلمانان را آواره ‌کرد و یهود را از سراسر دنیا جمع کرد و به فلسطین ‌آورد، همان سیاست را هم آل خلیفه و آل سعود در بحرین و عربستان انجام می‌دهند، ولی با همین حال اکثریت قاطع بحرین شیعه است، نیمی از کویت شیعه است، یک پنجم عربستان سعودی شیعه است، اما از ترس، مخفی می‌کنند.

اگر الان شاهد جمعیت فراوان شیعه و توجه خاص به فرهنگ شیعه هستیم همه این‌ها به برکت آثار موضع گیری‌های زهرای اطهر (س) است، یعنی نه تنها ذوب نشدند و در برابر واقعیت موجود تسلیم نشدند، بلکه به دیگران و آیندگان راه را نشان دادند و این تشیعی که امروز افتخار ملت ایران است، ولایت تشیع و پیروی اهل بیت (ع) که افتخار ماست همه به خاطر موضع گیری‌های حضرت است، پس موضع گیری حضرت نتیجه داد و اگر نگوییم نتیجه داد حداقل غدیر، نتیجه خودش را داده است، اما به برکت آن موضع گیری‌ها و خون دلی که حضرت زهرا خورد.

آیا خطبه فدکیه حضرت زهرا در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است؟
اهل سنت اعتراف می‌کنند کتاب‌هایشان در دوره‌های مختلف تحت فشار حکومت‌ها و غالباً طبق سلیقه حکومت‌ها نوشته شده است، لذا این شبهه پیش می‌آید اگر در بخاری از قاتل امیر المومنین حدیث نقل می‌کند؛ از دشنام دهنده به امیر المومنین‌(ع) هم حدیث نقل می‌کند، ولی از امام جعفر صادق (ع) حدیث نقل نمی‌کند، آیا می‌شود این را اتفاقی بدانیم؟! اگر به جناب بخاری، حسن ظن داشته باشیم، اما به وجود حاکم دوران بخاری حسن ظن نداریم، ما می‌گوییم این‌ها تحت فشار سیاست آن روز و جو حاکم سعی می‌کردند چیزی بنویسند که موافق نظر سیاست آن روز باشد، زهرای اطهر (س)  پرچم «اشهد انّ علی ولی الله» را به دست گرفت و با اینکه بازوی او را زدند و پهلوی او را شکستند و با قساوت با او برخورد کردند، پرچم را نینداخت این یعنی مخالفت با حاکمیت و در طول تاریخ غالباً حاکمیت در دست غیر اهل بیت (ع) بوده است، با توجه به تمام این حوادث به نفع اهل سنت نبود که خطبه فدک را در کتاب‌هایشان بیاورند، اما در عین حال ابن طیفور و ده‌ها کتاب قدیمی این خطبه را نقل کرده‌اند، اما اگر هم نقل نکنند چیز تازه‌ای نیست.

شما ببینید آقا امام رضا (ع) وارد نیشابور شدند، حاکم نیشابوری می‌گوید؛ بیش از 20هزار نفر روایت امام (ع) را می‌نوشتند ولی می‌بینیم فرمایش ایشان در کتاب‌های اهل سنت کمتر آمده است، علت چیست؟! بسیاری از کسانی که آنجا حضور داشتند محدث بودند، اگر هر کدام از آنها یک کتاب داشتند، باید روایت حضرت در بیست و چند هزار کتاب می‌آمد، اما چه شد ؟! چون امام رضا  (ع) سخن از حقانیت علی بن ابیطالب (ع) گفته بودند، لذا فرمایش امام رضا (ع) را سانسور کردند، فرمایش زهرای اطهر (س) را هم سانسور کردند، زهرای اطهر حاکمیت روز را زیر سئوال برد، ولی در عین حال در کتاب‌های ما و در کتاب‌های خودشان هم بعضاً این خطبه نقل شده است .

در منابع اهل سنت نحوه شهادت حضرت چگونه آمده است؟
عنایت کنید، ما هم دلمان می‌خواهد که زهرای اطهر که پاره تن رسول الله (ص) است بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) معزز باشد و مورد اهانت قرار نگیرد، خیلی آرزو داشتیم که این حرف‌های تلخی که راجع به زهرای اطهر می‌شنویم، نشنویم، چون خیلی زجر دهنده، سوزناک و مصیبت بزرگی است، ما هم خیلی دلمان می‌خواست که این‌گونه نبود و می‌گفتیم چنین چیزی حقیقت ندارد، اما چه کنیم، کتاب‌های حدیثی و کتاب‌های تاریخی خود اهل سنت این‌ها را نقل کرده‌اند و ما نمی‌توانیم از کنار قضیه به راحتی بگذریم، من قبل از اینکه منابعی برای شما نقل کنم یک جمله می‌گویم؛ امیدوارم که عزیزانمان تامل کنند، من نیت سوئی ندارم و انشاء الله صادقانه عرض می‌کنم، آیا اهل سنت از کنار قتل عثمان، خلیفه سوم، به راحتی می‌گذرند؟ آیا در خطبه‌های نماز جمعه وقتی اسم خلیفه سوم را می‌آورند نمی‌گویند شهید؟ و قاتلانش را نفرین نمی‌کنند؟ با اینکه «ابن شبه» در «تاریخ المدینه» می‌گوید: قاتلان خلیفه سوم80 نفر از صحابه بودند، اما در عین حال، این مانع نمی‌شود که آنها بر شهادت خلیفه سوم پافشاری کنند، و از قاتلین او هم تبری می‌جوئید، من سئوال می‌کنم «آیا شما از کنار قاتلان خلیفه سوم می‌گذرید»؟ عبید الله بن عمر، فرزند خلیفه دوم بعد از ترور «خلیفه دوم» سلاح کشید و چند نفر را کشت، هرمزان و دخترش را کشت و اگر سلاح را از او نگرفته بودند، حمام خون راه می‌انداخت، عبید‌الله بن عمر آیا از قاتل خلیفه گذشت، قطعا نه ! فرض کنید واقعه شهادت فاطمه زهرا(س) در همین حد است، اجازه بدهید و منصفانه وارد مباحث تحقیق شوید، با اینکه سانسور خبری بوده و هر کتاب و نوشته‌ای که بوی انتقاد از حاکمیت را داشت از رده خارج می‌شد و نویسندگان سعی داشتند چنین حرف‌هایی را نقل نکنند، اما در عین حال مطالب بسیاری آمده است که به عنوان نمونه چند مورد، نقل می‌کنم:

الطبرانی در المعجم الکبیر (م 260- 360)

او از شخصیت‌های بزرگ اهل سنت و حنبلی مذهب است، در ذیل روایاتی که ابوبکر از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند، حدیثی می‌آورد که ابوبکر می‌گوید: سه چیز انجام دادم که ‌ای کاش انجام نمی‌دام « فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَ إِنْ كَانَ أُعْلِنَ عَلَيَّ الْحَرْب» ای کاش دستور حمله به خانه فاطمه را نمی‌دادم هرچند این در بروی من به عنوان اعلان جنگ بسته شد. [2]

مصنف عبد الرزاق (م. 235)

این کتاب اعتبار بیشتری از کتاب طبرانی دارد، ابن ابی شیبه در زمان متوکل عباسی زندگی می‌کرد، اتفاقاً سند این روایت از فرزند عمر ابن خطاب است، وی می‌گوید: وقتی که با ابوبکر بیعت شد، زبیر همراه علی (ع)  وارد بر فاطمه زهرا ‌شدند و راجع به قضیه سقیفه با ایشان مشورت کردند، خبر به عمر رسید و در آن ایام، عمر خلیفه نبود و تنها یک شهروند عادی بود، عمر وارد خانه فاطمه شد و گفت ای دختر رسول خدا من به شما علاقه‌مندم، اما به خدا قسم اگر این دفعه این دو نفر با هم به اینجا آمدند، دستور می‌دهم خانه را به آتش بکشند بعد عمر رفت و زهرای اطهر فرمودند: عمر قسم خورده که اگر دفعه بعد آمدید این جا را آتش بزند. [3]

انساب الاشراف بلاذری (م 279)

بلاذری ندیم متوکل بود و کسی نبود که نسبت به اهل بیت  (ع) دلسوزی داشته باشد، لذا هرچه درباره فاطمه (س)  گفته، سانسور شده است، ولی یک حرفی از او مانده است؛ او می‌گوید: بعد از رحلت پیامبر کسانی را برای بیعت با ابوبکر نزد حضرت علی  (ع) فرستادند، ولی امیرالمؤمنین بیعت نکرد، با آتش به درب منزل زهرا (س) رفتند ولی زهرا (س) جلوی آنها را گرفتند و فرمودند: آیا آمده‌ای خانه مرا آتش بزنی، عمر گفت: برای حفظ دین، خانه تو را باید آتش بزنم و در جای دیگر می‌گوید: ابوبکر، عمر را فرستاد خدمت امیر المومنین و به عمر گفت با خشونت و قساوت علی  (ع) را به بیاور،  این قساوت یعنی همان که قبلاً گفته شد، یعنی عمر با آتش به درخانه زهرا (س) آمد. [4]

الاموال ابن سلام (م.224)

عبد الرحمن بن عوف می‌گوید: خدمت خلیفه اول رسیدم، او بیمار بود دیدم خیلی ناراحت است و تأسف می‌خورد و می‌گفت: سه کار بود که کاش انجام نمی‌دادم «انی وددت ان لا تفعل... کاش کذا و کذا را انجام نمی‌دادم، نویسنده کتاب می‌گوید: ابوبکر گفته است و راوی هم گفته است، ولی من نمی‌خواهم بگویم، که ابوبکر از کدام سه کار تأسف می‌خورد»؛ ببینید خیانت تا چه حد است ! ولی در پاورقی مطلب آمده است که ابوبکر گفته است «فوددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة» [5]

الامامة و السیاسة ابن قتیبه

معاصرین مخصوصاً سلفی‌ها تلاش می‌کنند بگویند؛ این قضایا اتفاق نیفتاده است چرا که این حرکت، خیلی سنگین بود و اصلاً اگر حمله به بیت فاطمه (س) هم نمی‌کردند و فقط تهدید می‌کردند، به تنهایی امر بسیار زشتی بود، زیرا باید توجه داشت که درب کدام خانه را آتش زدند؟ در «کتاب سیر اعلام النبلاء ج 2 ص 134 راجع به فاطمه زهرا (س)» و در خصوص تشریف‌فرمایی پیامبر (ص) به خانه فاطمه (س) آمده است: انس بن مالک می‌گوید: « رسول الله (ص) کان یمر بباب فاطمة إذا خرج إلی صلاة الفجر» حضرت رسول وقتی برای نماز صبح به مسجد می‌رفتند، کنار خانه فاطمه (س) می‌آمدند و می‌فرمودند: « الصلاة أهل البیت، إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»، آن وقت جسارت به این خانه ولو در حد تهدید مشرکین هم کار پسندیده‌ای نیست، در مکه پیامبر اکرم  (ص) مورد تهدید قرار گرفت، ولی خاندان او از جانب مسلمین مورد تهدید قرار گرفتند، بر فرض هم که ما نگوییم با آتش سوزانده‌اند و نگویم زده‌اند، اما آتش که آورده‌اند!

این مطالب را ابن‌قتیبه دینوری ( م213 – 276)در الامامه و السیاسه ص12 چاپ مصر آورده است، وی می‌گوید: «فدعا بالحطب...» خلیفه دوم هیزم آورد و خطاب کرد به خانواده امیر المومنین  (ع) و گفت: «والذی نفس عمر بیده» قسم به خدا «لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها» تحصن را بشکنید و بیرون بیاید و الّا خانه را با اهلش آتش می‌زنم، گفتند: ای خلیفه درب خانه زهرا (س) است، گفت «و ان».[6]  لذا من یک برداشت خاصی دارم و نظرم این است که خود زهرا (س) هم هدف بود، نه اینکه فقط مولی علی (ع) هدف باشد، این‌طور نیست که حاکمیت، ‌فقط حضور «علی بن ابی طالب» را سنگین می‌دانستند، بلکه وجود فاطمه زهرا هم برای ایشان سنگین بود، چون فاطمه زهرا (س) همان پشتیبان و همان سند غدیر است، زهرای اطهر حامل پیام و پرچم‌دار غدیر است، لذا آن حضرت هم هدف بود، خیلی‌ها تلاش می‌کنند بگویند اتفاقی نیفتاده است و از کنار آن بگذرند، من هم دلم می‌خواهد این حوادث تلخ اتفاق نیفتاده باشد و در این مصاحبه همه مباحث را از کتب اهل سنت نقل کردم و چیزی از کتب شیعه نیاوردم ولی من چه کنم وقتی ذهبی در سیر اعلام النبلاء ج 2 ص 129در شرح حال فاطمه زهرا (س) در دو جای کتابش می‌گوید: ابوبکر خدمت فاطمه زهرا آمد و از چیزی که پیش آمده است عذرخواهی کرد، باز در جای دیگر هم همین مطلب را بیان می‌کند، در ص 121 می‌گوید: ابوبکر اجازه ورود خواست و مولی امیرالمؤمنین (ع) اجازه داد و وقتی ابوبکر وارد خانه شد از آن حضرت حلالیت ‌طلبید. این سؤال پیش می‌آید که از چه حلالیت می‌طلبید؟ اگر اتفاقی نیفتاده، چرا حلالیت و عذر خواهی می‌کند؟

من در اینجا سئوالی دارم، بعضی تلاش می‌کنند روابط را عادی نشان دهند و من هم امیدوارم عادی باشد، ولی وقتی ما به تواریخ خودشان نگاه می‌کنیم، نه به تواریخ شیعه و وقتی به کتب احادیث خودشان مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم بوی خون و بوی آتش به مشام می‌رسد، صدای چکمه به گوش می‌رسد، سر و صدا به گوش می‌رسد، کسانی که کنار در خانه هستند کسانی هستند با سوابق سنگین، افرادی که تاریخ می‌گوید خون‌ریز و سفاک بوده‌اند، مغیره سر 13 نفر را که با هم هم‌سفر بودند، می‌برد و اموالشان را غارت می‌کند و از ترس به مدینه می‌آید تا مسلمان شود، او جلوی در خانه امیر المومنین بود، خالد‌بن ولید نیز در زمان خلیفه اول همین‌طور بود، با مالک بن نویره درگیر شد و ده‌ها نفر را کشت و در جای دیگر عده‌ای از مردم را سوزاند، خالد با این سوابق و امثال او بر در خانه علی (ع)  چه می‌کنند؟ خلیفه دوم می‌گوید: قنفذ آدم «جلفی» است آدم بد دهان و خشن و بد اخلاقی است، «قنفذ» تند خو و «خالد» که به قول خلیفه دوم « إن فی سیفه رهقا » [7] از شمشیر او خون می‌چکد در خانه امیرالمؤمنین چه می‌کنند؟، این شمشیر، شمشیر طغیان است، من کتابی نوشته‌ام که بزودی منتشر می‌شود و در آن پرونده مهاجمین به در خانه حضرت زهرا (س) را بررسی کرده‌ام به نام «المهاجمون علی بیت الزهرا»، سئوال من این است که اگر به یک عاقل بگویید یک مشت با این سوابق، روز موعود در خانه کسی ایستاده‌اند از آن چه برداشت می‌کند ؟ غیر از اینکه برای درگیری آمده‌اند ؟ اصلاً لازم نیست صحبت از احراق و... کنیم این مهاجمین با این سوابق در خانه فاطمه بودند یا نه ؟ آیا ارتباطی داشتند با امیر المومنین یا نه؟ مسلماً نه ما متوجه می‌شویم که فاجعه‌ای به پا شده است.

این مطالبی را که آوردم بخشی از قضایاست، فاجعه سنگین تر از این بوده است و نباید از کنار این فاجعه به راحتی بگذریم، الان در قرن 21 هستیم و دنیا دنیایی است که دم از تمدن و حقوق بشر می‌زند این تمدن و دنیای متمدن در روز روشن با لیبی چه می‌کنند؟، با مسلمین و شیعیان بحرین چه می‌کنند و همه نظاره گر هستند. اگر به 1400 سال قبل برگردید خواهید دید آنها چه بودند و فاطمه و علی چه زجر و رنجی را متحمل شدند، علی در هنگام دفن فاطمه (س) می‌گوید من تا زنده هستم اعلام عزا می‌کنم تا زنده‌ام عزادار هستم «اما حزنی فسرمدٌ اما لیلی فمسهدٌ» آیا عدم آرامش امیرالمؤمنین فقط برای رابطه همسری و زناشویی بوده است؟ نه، بلکه به خاطر عمق فاجعه است ذهبی «در ج 2 سیر اعلام النبلا» می‌گوید: زهرا (س) در حال ذوب شدن بود، 8 خطاب به علمای اهل سنت می‌گویم که منصفانه برخورد کنید و یک بام و دو هوا نباشید، در حادثه کربلا بعضی یزید را تبرئه کردید، بعضی می‌گویید خبر نداشت و بعضی می‌گویید مجتهد بود، بعضی می‌گویید توبه کرد و بعضی می‌گویید گناه، گردن ابن زیاد بود، ولی لعنش نکنید و بعضی می‌گویید امام حسین (ع) مقصر بود، روح المعانی آلوسی ج 3 و 4، از فاجعه خانه فاطمه هم به سادگی می‌گذرید، اگر از کنار این قضایا ساده می‌گذرید از قضایای قبل هم ساده بگذرید، ابن ملجم را هم می‌گویید که مجتهد بود، یعنی در قتل علی (ع) ثواب هم برده است، شما با همین ادبیات با قاتلین خلیفه دوم و سوم هم برخورد کنید و بگویید : شاید مجتهد بوده‌اند و ثواب برده‌اند، من می‌گویم چرا با دو ادبیات سخن می‌گویید؟

امروز نسل جوان، نسل پرسشگری است و این طور نیست هر چه بگویید، قبول کنند، اگر مخفی و رفوگری کنید و صورت مسئله را پاک کنید به عقلتان و تفکرتان می‌خندند، همگان به تعصب بی جایتان می‌خندند، امروز وهابیت مضحکه دنیا شده است، همین چند روز پیش، عده‌ای از اهل سنت همه هم نخبه و اهل علم بودند از آفریقا اینجا بودند و از وهابیت اعلام بیزاری می‌کردند، یکی از کارهای وهابیت مخفی کاری و تقلیب حقایق است، همه که سلفی نیستند همه اهل سنت که وهابی نیستند، افراد تحصیل کرده و اهل مطالعه هم دارند علمای بلاد بیایند، حقایق را بیان کنند، بجای اینکه بگویند کتاب «فرائد السمطین» مال شیعه هست یا کتاب «الامامة و السیاسة» مال دینوری نیست و.... عوض انکار، بیایند، مطلبی را که در فرائد السمطین آمده است توضیح دهند، جوینی (م 370 ) استاد ذهبی است او در فرائد السمطین ج 2 ص 26 مطلبی را از پیامبر (ص) به نقل از فاطمه (س) نقل می‌کند: «وقتی پیامبر (ص) که نگاهش به فاطمه افتاد گریه کرد، «انی لما رایت‌ها ذکرت ما علیها من بعدی» این‌ها همه پیشگویی است، فتوحاتی که اسلام انجام داد، می‌گویید، طبق پیش بینی پیامبر اکرم (ص) بوده است،‌ اما این هم یک پیشگویی پیامبر (ص) بود که فرمود: «نگاهم که به زهرا می‌افتد یادم آن بلاهایی که سر دخترم می‌آید، می‌افتد، گویا می‌بینم که ذلت به خانه‌اش وارد شده است، « وانتهکت حرمت‌ها » گویا می‌بینیم که حرمت زهرا را شکستند «وغصبت حق‌ها » و حقش را غصب کرده‌اند « ومنعت إرثها »و ارثش را از او منع کرده‌اند « وکسرت جنبتها » و پهلویش را شکسته‌اند « وأسقطت جنین‌ها » و حملش را سقط کردند « وهی تنادی یا محمداه فلا تجاب، وتستغیث فلا تغاث »هر چه استغاثه می‌کند کسی نیست کمک کند، این‌ها در کتاب‌های اهل سنت آمده است، علمای آنها بجای انکار بیایند این مسائل را تحلیل کنند، چون نسل جدید این‌ها را مطالعه می‌کند، امیدوارم خداوند مملکت امام زمان را صدقه سری مهدی برای ما و شما و همه مسلمین حفظ کند و امیدوارم عزیزان ما آن حقایق را برای دیگران بدون تعصب حفظ و نقل کنند، چون حفظ حقوق اهل بیت پیامبر (ص) برای ما به مراتب مهم‌تر از حفظ منافع دیگران است، در اینجا یاد سخنان مقام معظم رهبری افتادم که ایشان در نماز جمعه و جای دیگر هم فرموده بودند : (ما هرگز از «غدیر» و از «الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی» دست بردار نیستیم و از معتقداتمان دست بردار نیستیم و با کسی هم مخالف ما باشد دعوا نمی‌کنیم)، آقا به نقل از ثقه ای در جلسه‌ای فرموده بودند: تاریخ را همانطور که هست بگویید، اما جریحه دار نکنید، سب و لعن نکنید، حرف متینی است، من نیز این سخنان را با ادله خود اهل سنت و به طور علمی نقل کردم تا حقایق روشن شود.

با توجه به حوادث اخیر در کشورهای اسلامی و بحرین این حوادث را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و ادامه آن به رهبری آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای موج بیداری و حق طلبی و بازگشت مردم به حقیقت اسلامی خودشان، بعد از سال‌ها تحقیر را ایجاد کرد، بحرین هم یکی از آن‌ها است بحرین 900 هزار جمعیت دارد، تنها صد هزار نفر آنها غیر شیعه هستند و معلوم نیست از کجا آمده‌اند از پاکستان، سودان و... تا توازن را بر هم بزنند، شیعیان بحرین هم انسان هستند و مطالبه حقوقشان را می‌کنند و می‌گویند تا کی اقلیتی با پشتیبانی وهابی‌های سعودی بر ما حکومت کنند، تا کی برای خارجی‌ها کار و زمین می‌دهید و شهرک سازی می‌کنید و ما در کشور خودمان بیکار هستیم، از سودان و برمه و دیگر کشورها می‌آیند به ارتش و نظام آل خلیفه ملحق می‌شوند، ایشان می‌گویند تا کی یک اقلیتی بر ما حکومت کند، آل سعود که تاریخ نشان نمی‌دهد حتی یک فشنگ برای فلسطین فرستاده باشد، اما هلی کوپتر و ستون‌های ارتشی را می‌فرستند تا مساجد و حسینیه‌ها را خراب کنند، زن‌ها را دستگیر کنند و زیر شکنجه بکشند به هر حال جریان بحرین، جریان انتقام مستکبرین از ملت‌های بیدار شده منطقه است، آنها حریف ایران و مصر و تونس نشدند و الان زورشان به بحرین رسیده است، آل خلیفه که کسی نیست، یک مشت انسان‌های فاسد و شهوت‌ران هستند و عرضه این کارها را ندارند فعلا ملت مظلوم بحرین زیر چکمه وهابیت و آل سعود و آل خلیفه آمریکا و انگلیس له می‌شوند آنها از صدام قوی‌تر نیستند که به دست مردم به چوبه دار کشیده شد و همین سرنوشت هم منتظر آل خلیفه و آل سعود خواهد بود.

کشتار برادران مسلمان ما به دست حکام سرزمین‌های اسلامی که در واقع بدتر از یهود هستند، جنایات بزرگی است امروز شاهد جنایت حکام سرزمین‌های اسلامی در لیبی و نسل کشی شیعه در بحرین به دست حکام ظالم و خائن آنها با پشتیبانی حکومت‌های بزرگ هستیم، اگر زمانی می‌شنیدیم که وهابیت عامل استعمار است، ولی امروز با چشمان خود از نزدیک می‌بینیم، وهابیت یعنی تجاوز به مسلمین، وهابیت یعنی ریختن خون مسلمین، وهابیت یعنی دفاع از شاهنشاهی، وهابیت یعنی در ظرف کمتر از بیست روز تخریب 159 مسجد و حسینیه و مراکز عبادت صهیونیسم که اساس شر در بلاد اسلامی هستند، بلاد اسلامی 60 سال توسط یهود اشغال شد ولی در طول 60 سال شاید به خود جرأت ندادند 60 مسجد هم خراب کنند ولی وهابیت ظرف کمتر از یک ماه بالغ بر 150 مسجد را تخریب کرده‌اند و صدها نفر را ربوده‌اند و جنایت کردند و کشتند، من این مصیبت بزرگ را به امام زمان (عج) و رهبر انقلاب و ملت بحرین و کل مسلمین تسلیت عرض می‌کنم و این را هم بدانیم که این وقایع که الان در بلاد مسلمین شاهد آن هستیم پس لر زه‌های نرفتن زیر پرچم غدیر است و همه این‌ها پس لرزه‌های عدم اطاعت از ولی امر مسلمین و کنار گذاشتن مولایمان علی بن ابیطالب (ع) است.

پی نوشت
[1] - کفایة الأثر - الخزاز القمی - ص 197 - 200
قال حدثنا محمد بن الحسین الکوفی، قال حدثنا محمد بن علی بن زکریا، عن عبد الله بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرحمن، عن عاصم بن عمر، عن محمود بن لبید قال : لما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کانت فاطمة تأتی قبور الشهداء وتأتی قبر حمزة وتبکی هناک، فلما کان فی بعض الأیام أتیت قبر حمزة رضی الله عنه فوجدتها صلوات الله علی‌ها تبکی هناک، فأمهلتها حتی سکتت، فأتیتها وسلمت علی‌ها وقلت : یا سیدة النسوان قد والله قطعت أنیاط قلبی من بکائک . فقالت : یا با عمر یحق لی البکاء، ولقد أصبت به خیر الآباء رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، واشوقاه إلی رسول الله، ثم أنشأت علی‌ها السلام تقول : إذا مات یوما میت قل ذکره * وذکر أبی مات والله أکثر قلت : یا سیدتی إنی سائلک عن مسألة تلجلج فی صدری . قالت : سل . قلت : هل نص رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قبل وفاته علی علی بالإمامة ؟ قالت : واعجباه أنسیتم یوم غدیر خم . قلت : قد کان ذلک، ولکن أخبرینی به ما أسر إلیک . قالت : أشهد الله تعالی لقد سمعته یقول : علی خیر من أخلفه فیکم، وهو الإمام والخلیفة بعدی، وسبطی وتسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم‌هادین مهدیین، ولئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم إلی یوم القیامة . قلت : یا سیدتی فما باله قعد عن حقه ؟ قالت : یا با عمر لقد قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتی ولا یأتی أو قالت : مثل علی - ثم قالت : أما والله لو ترکوا الحق علی أهله واتبعوا عترة نبیه لما اختلف فی الله تعالی اثنان، ولورثها سلف عن سلف وخلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، ولکن قدموا من أخره وأخروا من قدمه الله، حتی إذا ألحد المبعوث وأوذعوه الحدث المحدوث واختاروا بشهوتهم وعملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا الله یقول " وربک یخلق ما یشاء ویختار ما کان لهم الخیرة بل سمعوا ولکنهم کما قال الله سبحانه " فإنها لا تعمی الأبصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور "، هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم ونسوا آجالهم، فتعسا لهم وأضل أعمالهم
[2] - المعجم الکبیر الطبرانی ج 1 ص 62
[3] - مصنف عبد الرزاق؛ ج 8 چاپ دار الفکر ص 572
[4] - انساب الاشراف بلاذری ج 2 ص 268
[5] - الاموال ابن سلام نشر دارالفکر ص 174
[6] - الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 19
كيف كانت بيعة علي بن أبي طالب كرم الله وجهه قال . وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه، فبعث إليهم عمر، فجاء فناداهم وهم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال : والذي نفس عمر بيده . لتخرجن أو لأحرقنها على من فيها، فقيل له يا أبا حفص . إن فيها فاطمة ؟ فقال وإن
[7] - سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 1 - ص 377
8- این مطلب را ابن‌کثیر نیز در کتاب البدایه و النهایه ج 6 ص 367 نقل کرده است.
منبع» مرکز خبر حوزه» حمید کرمی

 

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code