حضرت معصومه؛ زینب ثانى
ریاحین ـ تاریخ گویاى این حقیقت تلخ است كه حكومت بنى امیه و بنى عباس، هر دو از دشمنان قسم خورده نبوت و ولایت بودند و این كینه توزى با اسلام ناب را با جنایات مختلفى نشان مىدادند؛ با این تفاوت كه این نظام جبار بنىامیه به شكلى علنى، شمشیر برهنهاى شده بود و قلوب خاندان ولایت را مىشكافت و در نشان دادن این جنایات آن چنان اصرار مىورزید كه دیگر حتى پدر، جرأت نداشت به فرزند خود بگوید كه از نسل اولاد على علیه السلام است.
اما شیوه حكومت بنى عباس، ظاهرى آرام و باطنى كینه توز و خصمانه داشت و بعضى اوقات مردم نیز تحت تأثیر این گونه رفتارهاى منافقانه قرار مىگرفتند.
مردم ایران در آن روزگار علاقه وافرى به خاندان ولایت و اهلبیت داشتند و حتى با وجود حاكمیت استبداد عباسى در قلمرو اسلامى، از ابراز علاقه خود به آنان خوددارى نمىكردند. در این میان عدهاى بر این باورند كه این علاقه به دلیل ازدواج امام حسین علیه السلام با دختر یزدگرد سوم است، اما شواهد تاریخى نشان مىدهند كه این علاقه ریشه الهى دارد.
نقل شده است زمانى كه آیه: «ان یشاء یذهبكم ایها الناس و یات باخرین و كان الله على ذالك قدیرأ»؛
اى مردم اگر خداوند بخواهد مىتواند شما را از این دنیا ببرد و قومى دیگر را جانشین شما سازد و خداوند بر این كار قادر است.» بر پیامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»
در حقیقت پیامبر اسلام با این سخن، آینده ملت ایران را پیشبینى نمود و وظیفه خطیر آنان را گوشزد كرد.
دلیل دیگر علاقه ایرانیان به اهلبیت، عدالت خواهى فطرى ایرانىها و بىعدالتى پادشاهان فاسد و خودسر این كشور بوده است؛ همان حكام جبارى كه قرآن از آنان به نام مترف و مستكبر یاد مىكند. به طور كلى علت اصلى علاقه ایرانیان به خاندان امامت، فطرت عدالتخواهى آنان و عادل بودن ائمه اطهار بوده است.
البته علاقهاى كه ریشه هزار ساله دارد، به دور از عوامل سطحى و زودگذر است. حكومت بنى عباس نیز از وجود این علاقه با خبر بود و مىدانست كه خبر اسارت امام موسى بن جعفر علیه السلام خشم مردم ایران را علیه حاكمان جبار بنىامیه و بنى عباس برانگیخته و امكان دارد كه ایرانیان دست به قیامى همه جانبه بزنند و حكومت بنىعباس را سرنگون كنند. از این رو، در پى چارهجویى برآمدند و از آن جا كه با رشادتهاى ملت ایران آشنا بودند، شمشیر را چاره كار ندانستند و نقشه ولایتعهدى (اجبارى) امام على بن موسى الرضا علیه السلام را مطرح كردند.
با این ترفند موذیانه، هم خطر قیام مردم ایران را از میان بردند و هم امام هشتم را تحت نظر گرفته و رابطه مردم با ایشان را قطع نمودند. به این ترتیب دسترسى به امام هشتم علیه السلام بسیار مشكل و حتى غیر ممكن شد و مردم مجبور بودند از طریق عوامل حكومتى خبرهاى مربوط به ائمه را دریافت نمایند.
نقش حضرت معصومه علیهاالسلام در مبارزه با حكومت بنىعباس
همانگونه كه مىدانید، امامان معصوم داراى خواهران دیگرى هم بودهاند، پس چه دلیلى دارد كه در میان همه آنان، حضرت زینب و حضرت معصومه علیهاالسلام دخت گرانقدر امام موسى بن جعفر علیهالسلام با ابعادى متفاوت، همان ویژگى سفر حضرت زینب را در بردارد، و در آن مرحله از تاریخ، حضرت معصومه علیهاالسلام همان رسالتى را به عهده داشت كه حضرت زینب علیهاالسلام بعد از ماجراى خونین كربلا عهدهدار آن شده بود. زیرا در آن روزگار، ظلم و خفقان دستگاه بنىعباس در همه جا سایه افكنده بود. و حضرت معصومه و برادرش احمد بن موسى و چند تن از خواص دیگر، تنها شخصیتهایى بودند كه از توطئه نظام بنىعباس آگاهى داشتند و عواقب چنین توطئهاى را هم پیشبینى مىكردند.
بدین جهت، حضرت معصومه علیهاالسلام براى افشاى چنین خیانتى عازم شهرهاى ایران شده و به افشاگرى علیه آنان پرداخت .
گل
در واقع در سال 201 هـ ق. یك سال پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به «مرو» حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام همراه عدهاى از برادران خود براى دیدار برادر و انجام رسالتى كه بر عهده داشتند تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولى از آن جا كه در آن زمان عدهاى از اهالى از مخالفان اهلبیت بودند، با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عدهاى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. حضرت در حالى كه از غم و حزن بسیار، بیمار شده بود، با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود: «شهر قم مركز شیعیان ماست.» سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.
در واقع در سال 201 هـ ق. یك سال پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به «مرو» حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام همراه عدهاى از برادران خود براى دیدار برادر و انجام رسالتى كه بر عهده داشتند تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولى از آن جا كه در آن زمان عدهاى از اهالى از مخالفان اهلبیت بودند، با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند و عدهاى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. حضرت در حالى كه از غم و حزن بسیار، بیمار شده بود، با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود: «شهر قم مركز شیعیان ماست.» سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.
بزرگان قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند، به استقبال آن حضرت شتافتند. و در حالى كه «موسى بن خزرج » بزرگ خاندان «اشعرى» زمام شتر آن مكرمه را به دوش مىكشید؛ ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر شد و در منزل شخصى «موسى بن خزرج» نزول اجلال فرمود. آن بزرگوار هفده روز در شهر قم به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهاى عمر پر بركت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهى به پایان رساند.
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف از «اجلال نزول كوكب ولایت و توفیق زیارت بانویى از تبار فاطمه اطهر» با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت، مبدل به دنیایى از حزن و اندوه شد، و این غروب غمانگیز، عاشقان امامت و ولایت را در سوگ و عزا نشاند.
در خصوص علت بیمارى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار، گفته شده است كه زنى در شهر ساوه ایشان را مسموم نمود. این مطلب با توجه به درگیرى دشمنان اهلبیت با همراهان حضرت و شهادت عدهاى از آنها در «ساوه» و جو نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال بیمارى به سوى شهر قم، بعید به نظر نمىرسد.
آرى، آن حضرت كه مىرفت زینبوار با سفر پر بركتش سند گویایى بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونى باشد و همانند قهرمان كربلا پیامآور خون سرخ برادرى باشد كه این بار مزدورانه به قتلگاه «بنىعباس» برده مىشد، ناگاه تقدیر الهى بر این قرار گرفت كه مرقد آن بزرگوار حامى خط ولایت و امامت قرار گیرد و براى همیشه تاریخ فریادگر مبارزه با ظلم و بىعدالتى ستمپیشگان دوران و الهام بخش پیروان راستین تشیع علوى در طول قرون و اعصار باشد.
بعد از وفات شفیعه روز جزا كه در دهم ربیع الثانى سال 201 هـ ق در 28 سالگى آن حضرت اتفاق افتاد، ایشان را غسل داده و كفن نمودند و سپس به سوى قبرستان «بابلان» تشییع كردند، ولى به هنگام دفن آن بزرگوار، به دلیل نبودن محرم، «آل سعد» دچار مشكل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند كه پیرمردى به نام «قادر» این كار را انجام دهد.
ولى قادر و حتى بزرگان و علماى شیعه قم هم لایق نبودند عهدهدار این امر مهم شوند؛ چرا كه معصومه اهلبیت را باید امام معصوم به خاك سپارد.
مردم منتظر آمدن «آن پیرمرد صالح» بودند كه ناگهان دو سوار را دیدند كه از جانب ریگزار به سوى آنان مىآیند. وقتى نزدیك جنازه رسیدند، پیاده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ریحانه رسول خدا را در داخل سردابى «كه از قبل آماده شده بود» دفن كردند و بدون این كه با كسى تكلم نمایند، سوار شده و رفتند و كسى هم آنها را نشناخت.
حضرت معصومه علیهاالسلام
به قول یكى از بزرگان، هیچ بعید نیست كه این دو بزرگوار، امامان معصومى باشند كه براى این مهم به قم آمده بودند.
پس از به پایان رسیدن مراسم دفن، موسى بن خزرج سایبانى از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن بزرگوار برافراشت و این سایبان برقرار بود تا زمانى كه حضرت زینب، دختر امام جواد علیه السلام، وارد قم شد و قبهاى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا كرد.
و بدین سان تربت پاك آن بانوى بزرگ اسلام قبلهگاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت علیهم السلام و دارالشفاى دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.
مقام و منزلت معنوى حضرت معصومه علیهاالسلام
امام جواد علیه السلام فرمود: «من زار عمّتى بقم فله الجنّة»؛ هر كس عمه مرا در شهر قم زیارت كند، بهشت بر او واجب است.
حضرت معصومه علیهاالسلام بانویى آگاه از حوادث روز و محدثهاى سخنور و معلمهاى توانا بوده است و شاگردان زیر نظر ایشان به تعلیم اصول اسلامى مشغول بودهاند. همچنین كرامات زیادى از ایشان نقل شده است كه نشان مىدهد این بانوى مؤمنه و دریادل از روحى بزرگ و شأنى رفیع در پیشگاه خداوند برخوردار است.
امام صادق علیه السلام مىگوید: «الا اى قم حرمى ... تقبض فیها امرأة من ولدى و اسمها فاطمة بنت موسى یدخل بشفاعتها شیعتى الجنة باجمعهم» ؛ «اى مردم! شهر قم حرم من است، بانویى از فرزندان من در این شهر در مىگذرد كه نامش فاطمه دختر موسى است و شیعیان در روز قیامت با شفاعت او به بهشت مىروند.»
در روایتى دیگر از امام رضا علیه السلام آمده است: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة»؛ كسى كه قبر فاطمه دختر موسى بن جعفر را آنگونه كه شایسته اوست زیارت كند، بهشت از آن اوست.
نقل شده است كه آیه: « ان یشإ یذهبكم ایهاالناس و یات باخرین و كان الله على ذالك قدیرأ»؛ اى مردم اگر خداوند بخواهد مىتواند شما را از این دنیا ببرد و قومى دیگر را جانشین شما سازد و خداوند بر این كار قادر است»؛ بر پیامبر نازل شد، آن حضرت دست بر شانه سلمان فارسى گذاشت و فرمود: «آنان هموطنان سلمان هستند.»
تهیه و تنظیم: موسسه تبیان (دفتر قم)