(
1266
)
حضرت خدیجه سلام الله علیها مام آزاده و پرفضيلت حضرت زهرا سلام الله علیها
ریاحین : یکی از امتيازات دخت فرزانه محمّد(ص) اين است كه مام نوانديش و پرشرافت و آزادهاش نيز از تبار خوبان و شايستگان و بهترينهای روزگاران است.از خاندانهای اصيل و نجيب، شرافتمند و درستكار، شجاع و پرشهامت، دانشمند و فداكارِ روزگاران خويش، و از خدمتگزاران خانه خدا و مدافعان نستوه و شيردل آن بود.
برای نمونه :
1 ـ پدر اين بانوی خردمند، مردی به نام «خُويلد» است.
او مردی بود كه سرشت دينی و مذهبی داشت و از اين رهگذر است كه تاريخنگاران در شهامت و فداكاری او آوردهاند كه وقتی فرمانروای خودكامه «يمن» در آن روزگاران تصميم گرفت تا معبدی بسازد و برای رونق بخشيدن به آن، نيرويی گسيل داشت تا «حجرالاسود» را از ديوار كعبه برگيرند و به «يمن» انتقال دهند. اين مرد شجاع از كسانی بود كه مردم را به قيام و مقاومت در برابر آن تهاجم و تجاوز برانگيخت و در پرتو پايداری و شجاعت و دميدن روح غيرت به جانها، فرمانروای ديكتاتور «يمن» را از تصميم خويش منصرف ساخت.
2 ـ نيای بزرگ بانوی خردمند جهان عرب، مردی شجاع به نام «اسد» بود.
او عنصری حقجو و حقپو و حقطلب شناخته میشد. از رنج رنجديدگان و بيدادگری بيدادگران و پايمال شدن حقوق محرومان، سخت رنج میبرد و در انديشه تضمين و تأمين حقوق بشر در آن روزگاران سياه بود.
و در همين انديشه نيز پيمان جوانمردان يا «حلف الفضول»، و نخستين اعلاميّه حقوق بشر را در جهان عرب امضا كرد و با گروهی از عدالتخواهان و غيرتمندان، همپيمان گرديد كه از حقوق و آزادی و امنيّت انسانها يا حقوق بشر دفاع كند.
و اين همان پيمان مقدّسی بود كه پيامبر نيز در دوران جوانی و بهاران زندگیاش در آن عضو شد و هميشه بدان مباهات میكرد.
3 ـ از جمله خاندان و عموزادگان او «ورقه» بود.
مرد خردمند و خوشفكر و انديشوری كه پرستشهای ذلّتبار را نمیپسنديد و در پی تحقيق و تفكّر در مورد آيين توحيدگرايانه ابراهيم بود.
او همان مرد انديشمندی بود كه در گذرگاههای حسّاس تاريخی، بانوی خردمند حجاز، او را مشاور خويش میشناخت و به ديدگاه او اعتماد مینمود؛ از جمله در ازدواج با پيامبر و به هنگامی كه نخستين بارقه وحی بر قلب مصفّای پيامبر فرود آمد، او بود كه به وسيله بانوی بزرگ حجاز به پيامبر تبريك گفت و او را به پايداری و استواری و جدّيت توصيه كرد.
او دانشوری آشنا به كتابهای آسمانی پيشين بود و بر ضدّ شرك و كفر هشدارها میداد. نمونه اشعار او در توحيد و يكتاپرستی و پيرامون جهان پس از مرگ و زندگی جاويد، جالب است و نشانگر عظمت او.1
بانوی خردمند جهان عرب علاوه بر اين ريشه و تبار اصيل و شرافتمند، خود در زندگی، دارای برجستگیها و امتيازات تحسينبرانگيزی بود كه اين امتيازات و ارزشها او را از ديگر زنان عصر و نسل خويش ممتاز ساخته و او را درخور همسری برترين برگزيده و پيامآور خدا و درخور مادری بانوی بانوان و شايستهترين الگوی زنان گيتی میسازد؛ برای نمونه :
1 ـ روح نوانديشی و ابتكار
اگر شرايط آن روز جهان عرب و حجاز را بنگريم، به اين واقعيّت پی میبريم كه او از روح ابتكار بهرهور بود. او دارای ثروتی عظيم بود كه از طريق ارث به او رسيده بود، اما به جای كسب ظالمانه رايج آن روز كه رباخوارگی و سوددهی و مكيدن خون محرومان و تهيدستان بود ـو امروز هم متأسّفانه چنين استـ او سرمايه خويش را در راه سازندگی و تجارت و سود مشروع و عادلانه به كار میانداخت.
از اين راه در درجه نخست، بر مال حلال خويش میافزود و در درجه دوم، بر اقتصاد جامعه، خون مفيد و ثروت سالم تزريق میكرد و در درجه سوم، گروهی را به خاطر همراهی با كاروان بزرگ خويش اداره میكرد و در درجه چهارم، نيازهای مردم را برطرف میساخت.
اگر شرايط رباخوارگی آن روز عرب و آيات قرآن در اين زمينه را بنگريم كه چگونه و در چند مرحله به جنگ اين بلا و اين آفت بزرگ اجتماعی رفته است، آنگاه بيشتر به عظمت اين بانوی خوشفكر و روح خلّاق و مبتكر او پی میبريم.
2 ـ روح مديريت
اسناد روايی و تاريخی بيانگر اين واقعيّت است كه بانوی خردمند حجاز، زن شريف و ثروتمند و صاحب امكاناتی بود كه به تجارت گستردهای اشتغال داشت؛ كارگزاران و كارمندان و عوامل اجرايی را استخدام میكرد و خود در مركز و خانه و دفتر كارش مینشست و اين كاروان عظيم تجارتی را با پنجه نيرومند تدبير و قدرت گرهگشای مديريت خويش به حركت میآورد و به كارهای اقتصادی خويش سامان میبخشيد.
با دقّت در انتخاب وقت و فرصت، نوع كالا و مقدار آن، حركت و بازگشت و توقّف كاروان را با آگاهی از زمان و مكان، به گونهای تنظيم و تدبير و برنامهريزی میكرد كه شگفتِ همگـان را برمیانگيخت و كاروان بزرگ تجارتیاش همواره در راه بود؛ از يمن به حجاز میرفت و از حجاز به شام و ديگر مراكز مهمّ اقتصادی و تجاری و مبادلاتی جهان عرب؛ و سود سرشار و عادلانه و فراوانی با خود به همراه میآورد.
اگر به شرايط آن روز جهان و نيز دنيای عرب در آن روزگاران آشنا باشيم، و نيز اگر اسارت و محروميّت كامل «زن» از حقوق انسانی و اجتماعیاش را به ياد داشته باشيم، و اگر زنده به گور شدن دختران را به خاطر بياوريم، آنگاه اداره چنين شريان مهم اقتصادی به وسيله يك بانو و به مديريّت توانمند و ظريف او، ما را به شخصيّت برجسته و ابتكار در كارها و روح مديريّت و سازنده او رهنمون میشود و درمیيابيم كه به راستی او در آن روزگاران خردمندترين و مدبّرترين و كارآمدترين بانوی جهان خويش بود.
3 ـ روح استقلالجويی
استقلالجويی و استقلالطلبی و استقلالانديشی بانوی بزرگ حجاز از لابه لای رفتار و عملكردش به شايستگی نمايان است و اين از برجستگیها و امتيازات بلند اوست؛ چرا كه اگر انسان از نظر فكر و انديشه مستقل نباشد، نمیتواند در ميدان عمل و تجارت و حسّاسترين لحظات تصميمگيری به طور مستقل بينديشد و عمل كند.
بانوی خردمند «حجاز»، در پرتو اين استقلال انديشه بود كه دهها خواستگارِ دارنده زر و زيور و كاروان تجارتی و صاحب امكانات را راند و نپذيرفت و به همه آنها «نه!» گفت، و به گونهای گفت و عمل كرد كه همه پنداشتند او هرگز تصميم به ازدواج ندارد. اما همان بانوی بزرگ هنگامی كه با انسانی امين و پاكدل و متفكّر و شايستهكردار و روحی بزرگ چون «محمّد» آشنا شد، همه آداب و رسوم جاهلی و خرافی را به تمسخر گرفته و خود پيشنهاد پيوند با آن وجود گرانمايه را داد.
و آنگاه كه غوغايی از هياهو و جنجال به راه افتاد كه بانوی ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهيدستی چون «محمّد» نبايد پيوند زندگی ببندد، با قدرتی شگرف ايستاد و همه ثروت و امكانات خويش را در پای محمّد ريخت و نشان داد كه حسن انتخاب، حسن عاقبت، سعادت، شخصيّت، عظمت و شكوه، چيزی است كه برای به دست آوردن آن نه تنها از پول، كاروان تجارتی، زر و زيور، شهرت و قدرت، كه بايد در راه آن، از هستی گذشت.2
يكی از انبوه اسناد تاريخی در اين مورد میگويد :
«و كانت خديجة امرأةً حازمةً نبيلةً شريفةً، وهی يومئذٍ اوسط قريش نسبآ، واعظمهم شرفآ، واكثرهم مالا، وكُلّ قومها قد كان حريصآ علی تزويجها، فأبت وعرضت نفسها علی النّبی وقالت: يا بن عمّ! انّی رغبت فيک لقرابتک منّی وشرفک من قومک وامانتک عندهم وصدق حديثک وحسن خلقک.»
و آن گاه كه ميان او و محمد پيوند زندگی مشترك برقرار شد، گفت: گرامی آموزگارم، محمّد! خانه خانه توست، امكانات و هستیام از آن توست و من هم نه مشاور و همفكر و همدل و همراه و همسر، كه خدمتگزار تو خواهم بود.
4 ـ روح دانش و هنر
بانوی خردمند حجاز در آن روزگار تيره وتار، افزون بر تيزهوشی و خردمندی، از دانش و بينش و هنر سرايندگی نيز بهرهور بود و در زندگیاش بجا و با خردورزی بسيار از آنها بهره میگرفت. برای نمونه :
در اين مورد آوردهاند كه او پس از گفتگو با چند تن از دانشوران و آگاهان روزگار خويش، از جمله «راهب نصرانی» و عمويش «ورقه»، در مورد شخصيّت والای پيامبر و شناختِ شكوه و عظمت و معنويت او و آينده درخشان و پر اميد و نويدش،در استقبال از آن حضرت چنين سرود :
جاءَ الْحَبيبُ الَّذی أهواهُ مِنْ سَفَرٍ وَالشَّمْسُ قَدْ أَثَّرَتْ فی وَجْهِهِ أَثَرا
عَجِبْتُ لِلشَّمْسِ مِنْ تَقْبيلِ وَجْههِ وَالشَّمْسُ لا يَنْبَغی أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرا3
«شخصيت گرانقدر و محبوبی كه او را بسيار دوست میدارم، از سفر میرسد؛ در حالی كه خورشيد آسمان در چهره نورافشانش اثر گذاشته است.
من از اين خورشيد در شگفتم كه چگونه بر چهره پرمعنويّت او بوسه زده است؛ با اين كه خورشيد را شايسته نيست كه خود را به ماه تابان برساند.»
5 ـ ايمان خللناپذير
او نشان داد كه تجسّم راستين ايمان بود و قهرمان ميدان عمل و اخلاص؛ و به جايی اوج گرفت و پر كشيد كه يكی از چند بانوی گرانمايه تاريخ بشر و يكی از نمونهها و الگوها و سمبلها شد و مايه مباهات زن و سند افتخار زنان.
پيامبر گرامی فرمود :
«افضل نساء اهل الجنّة، خديجة بنت خويلد وفاطمة بنت محمّد وآسية... ومريم»4
برترين و پرفضيلتترين زنان بهشت اينانند: خديجه، فاطمه، آسيه و مريم.
و نيز فرمود :
«اِنَّ اللّه اختار من النّساء اربع: مريم وآسية وخديجة وفاطمة»5
«خدای فرزانه از ميان زنان چهار زن را برگزيد؛ اينان عبارتند از :
مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.»
6 ـ روح هدفداری و فداكاری
او امتياز هدفدارای و فداكاری را نيز در كران تا كران جان و رفتار و زندگیاش به همراه داشت. زندگی پر فراز و نشيب او نشانگر آن است كه در پی هدف پاك و صاف و بلند و درخشانی بود؛ هدفی فراتر از زر و زيور و كاروان تجارتی،
هدفی برتر و بالاتر از زندگی روزمرّه و خور و خواب،
و هدفی ارجمندتر از آسايش و آرامش شخصی و خانوادگی.
موجِ بیقراری را میماند كه در راه هدف، آرامش نداشت و آنگاه كه به ساحل وجود «محمّد» برخورد و در آنجا ايمان و اخلاص، پاكی و امانت، نجابت و شرافت، غيرت و كرامت، وجدان و فطرت، ارزشهای عربی و انسانی و الهی را نگريست، خود را در آستانه هدف يافت.
و از اينجا میتوان به راز احترام بسيار پيامبرِ حقشناس به «خديجه» پی برد. به اين راز كه چقدر پيامبر معنويّت، او را دوست میداشت و به او احترام میگذاشت. در فراز و نشيب زندگی، طوفانها و كورانهای اجتماعی، او را از مشاوران خردمند خويش میشناخت و به ديدگاه او بها میداد.6
و تا هميشه زندگی، «خديجه» و نيكیها و شايستگیهای او، بر زبانش بود و حتّی هر آنچه و هر آنكه از آن يار ديرين خاطره داشت، برای او احترامانگيز بود.
و برای بستن دهان برخی حسودان تأكيد میكرد كه :
به خدای سوگند! كه او برتر از خديجه به من نداده است.
او هنگامی ايمان آورد كه ديگران كفر ورزيدند؛
آنگاه مرا تصديق كرد كه ديگران دروغگو پنداشتند؛
آنگاه ثروت فراوان خود را زير پايم ريخت كه ديگران محرومم ساختند.
و خدا نسل مرا در فرزندان او قرار داد.7
و فرمود :
«ما قامَ وَلاَ اسْتَقامَ الدّينُ اِلّا بِسَيْفِ عَلِی وَمالِ خَديجَة».8
«اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پيامبر با دو عامل اساسی بسط و گسترش و پايداری يافت :
1 ـ اقتدار و جهاد و شهامت و فداكاری شهسوار اسلام، علی(ع).
2 ـ و ديگر ثروت و امكانات بانوی حجاز.»
7 ـ روح حقجويی و حقپذيری
بسيارند كسانی كه مستیهای گوناگون، آفت جانشان میشود و نعمتهای زندگی بلای وجودشان و رزق و روزیهای خدا زهرِ تلخ و مرگبارِ كامشان.
يكی در اوج زيبايی و تناسب اندام است، و همان مستی زيبايی و ماهرويی و سيمينتنی، آفت جانش میشود.
ديگری غرق در ثروت و امكانات است و از در و ديوار و آسمان و زمين برايش میجوشد و میبارد و میريزد، و همان ثروت و دارايی و مستی برخاسته از آن، او را به تباهی سوق میدهد.
سومی در اوج اقتدار است و روزگار بر كام او در گردش است، و همان چرخش مساعد روزگار و همان بدمستی و احساس بینيازی، او را از چرخش ناگهانی آن و ورق خوردن دفتر ايام غافل ساخته و به طغيانش میكشد. و چهارمی مست جوانی است، و همان نيروی جوشان و خروشان و شكوفای جوانی، قاتل جان و ايمان و خردش میگردد.
يكی دريای مواج آگاهیها و دانشهاست و در مستی آن غرق میگردد و ديگری در اوج شهرت است و همان آلت قتاله شخصيت او میشود؛ يكی بر كرسی قدرت و فرمانروايی است و همان رياست و قدرت، او را به خودكامگی و طغيان میكشد و دنيا و آخرتش را میسوزاند؛ و ديگری بارانی از مدح و ستايش و چاپلوسی و تملق از سوی عناصر بیمحتوا و جريانهای سودجو بر او میبارد و همان آفت جانش میشود؛ همين گونه بگير و و برو و بشمار.
اما بانوی خردمند «حجاز»، با اينكه غرق در زر و زيور، جمال و كمال، شور و شعور، فهم و درك، شهرت و آوازه نيك و اقتدار و استقلال بود، از آفتها و مستیهای آنها نيز خويشتن را مصون و محفوظ داشته و دارای روح حقجو و حقطلب و حقپذير بود. به همين جهت هم نخستين ايمانآورنده به خدا و پيامبر از زنان و پيشتاز در اسلام و پيشگام در نماز و جهاد و هجرت و فداكاری بود و پاداش اين حقپذيری نيز آن بود كه خدای پرمهر و بندهنواز، فرشته وحی را فرمان داده بود كه هر گاه بر پيامبر فرود میآمد، درود و سلام او را نيز به وسيله بنده برگزيدهاش به خديجه، مام فضيلتها و فداكاریها و شايستگیها، برساند و خاطرنشان سازد كه خدا به پاداش آن ايمان خالص و ژرف و آن عمل شايسته و گذشت و آن اخلاص و فداكاری و پايداری، قصر زيبايی در بهشت برای او آماده ساخته است.9
آری او، هم نخستين ايمانآورنده به خدا و پيامبر از جهان زنان بود و هم نخستين نمازگزار و طوافكننده.
8 ـ درايت و خردمندی
خرد و خردمندی و خردورزی راستين، يعنی نگرش متفكرانه بر پديدههای آفرينش و شناخت روابط و پيوندهای آنان؛ يعنی تعمق در سازمان وجود خويش و شناخت خويشتن؛ يعنی شناخت طبيعت و استخدام آن؛ يعنی هدفداری و هدفشناسی و آراستگی به ارزشها و پيراستگی از ضدارزشها؛ يعنی اوج گرفتن به بندگی خدا و ساختن شايسته و بايسته دنيا و آخرت بر اساس حق و عدل و برابری و ايثار و فداكاری.«أَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمن وَاكتُسِبَ بِهِ الجَنان.»
اگر خرد بدين معناست، بانوی بزرگ عرب خردمندترين بانوی روزگار بود.
و اين وصف و ويژگی در سراسر زندگیاش نمايان است.
او در پرتو خرد خدادادی و درك بلند خويش به جايی پر كشيد كه نخستين بانوی توحيد گشت و همسنگر و همراز و غمخوار و مشاور پيامبر و مددكار او.
و هستی خويش را خردمندانه برای ساختن دنيا و آخرت خويش پای حق ريخت. او در راه هدف مقدّس و شايسته خويش، جهاد و فداكاری میكرد، پيامبر را دلداری میداد، به او اميد میبخشيد، او را دلگرم میساخت و در برابر فشار و بیمهری و خشونت دشمن، پناهش میداد و غرق مهرش میساخت و مدير داخلی كانون گرم و نورانی و باصفايی بود كه محمّد(ص) از آن سنگر به تسخير كشور دلها و جانها به فرمان خدا كمر همّت بسته بود.
و بدين جهت، مشاور آگاه و خردمند و خيرخواه و شجاع پيامبر بود.
9 ـ پاكی و نجابت
در تاريخ جهان عرب، زنان گرانسنگ و بلندآوازهای ظهور كردهاند كه بانوی خردمند «حجاز» سرآمد آنان است.
برای نمونه: «بلقيس»، ملكه «يمن»، كه از ويژگی درايت، خرد، واقعبينی و آيندهنگری و ژرفانديشی بهرهای وافر داشت و نظام و تشكيلاتی شبيه دموكراسی يا مردمسالاری كنونی را اداره میكرد كه قرآن پرتوی از شخصيت و زندگی او را به تابلو برده است.
اما بانوی خردمند حجاز سرآمد بود؛ چرا كه هم ظاهر را میديد و هم باطن را، هم روح و معنا و محتوا و مغز و هدف را و هم پوسته و ظاهر را. اين بانوی بزرگ، ملكه كمال و جمال، ثروت و اقتدار، شكوه و عزّت در جهان عرب بود.
در درجه نخست از قبيله بزرگ و ريشهدار «هاشم»، در مرحله بعد، خود سرشناس و دارای اقتدار بسيار بود، به علاوه خودش دارای امكانات گسترده و تشكيلات منظم تجاری و اقتصادی بود و زنان و دختران بسياری در خدمت او.
او يك زن عادی نبود. برجسته بود و سرشناس و صاحب كمال و جمال و امكانات گسترده و زرق و برق، اما پاك و پاكيزه، خردمند و شايستهكردار، آيندهنگر و ژرفانديش، حقجو و حقپوی و برخوردار از گوهر گرانبهای عفاف و نجابت و پاكدامنی؛ به همين جهت به او «طاهره» میگفتند.10
10 ـ موفقترين مادر
بانوی خردمند حجاز افزون بر امتيازات فكری و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و دينی، موفقترين مادر در زندگی خويش بود، و اين امتياز بزرگی است كه نصيب هر بانويی نخواهد شد.
او از زندگی مشترك پيشين خويش دو فرزند داشت و آنان را به گونهای شايسته و درست پروراند و به روحيه حقجويی و حقپويی و حقطلبی كه در وجود خويش بود، مجهّز و مسلّح ساخت كه پسرش، «هند»، پس از ظهور اسلام و فرود قرآن كريم به پيامبر مهر و عدالت، ايمانی خللناپذير آورد و در پرتو مفاهيم ژرف و معارف انسانساز قرآن و انوار تابناك پيامبر به گونهای رشد يافت كه از شخصيّتهای برجسته و ياران راستين پيامبر به شمار میآمد و پس از رحلت آن گرامی نيز تا شهادتِ در راه حق و عدالت، در ركاب اميرمؤمنان و جنگ جمل از حق و عدالت مرزبانی كرد.
دختر او نيز كه به «هنده» شهرت دارد، از زنان بزرگ صدر اسلام است و در راه قرآن و فرهنگ آن از هيچ تلاش و فداكاری دريغ نورزيد و بانوی درك و شعور و عمل بود.
از اين رو خردمندترين بانوی «حجاز»، پيش از زندگی مشترك با پيامبر و افتخار مادری فاطمه(س) نيز مادر موفقی بود.
11 ـ شكوفايی شخصيت او در پرتو اسلام
اين بانوی دورانديش و حقگرا در پرتو اسلام، پلههای ترقی و تكامل را به سرعت پيمود و به موقعيتی رفيع و شگرف نايل آمد.
به جايی اوج گرفت كه در سكّوی كاملترين زنان گيتی قرار گرفت.
«قال رسول اللّه: كمل من الرّجال كثير ولم يكمل من النّساء الّا مريم وآسية وخديجة وفاطمة».11
به جايی پركشيد كه بهشت آرزوی او را كرد :
«قال رسول اللّه: اشتاقت الجنّة الی اربع من النّساء: مريم بنت عمران، آسية وخديجة و فاطمة(س)».12
و دارای موقعيتی معنوی و انسانی گرديد كه خدای بر او درود فرستاد.
و فرشته وحی در بازگشت پيامبر از معراج از جانب خدا و خويش به او سلام و درود فرستاد.
«حاجتی أَنْ تَقرَءَ علی خديجة من اللّه ومنّی السّلام».13
و خدا بر فرشتگانش از ايمان و ايثار و اخلاص و فداكاری او مباهات كرد.
«فانّ اللّه يُباهی بک كرام ملائكته كلّ يومٍ مرارآ».14
و به معنويّت شگرفی رسيد كه مام برترين خاندان و برترين دخت آفرينش شد، نور حضور فاطمه را در سازمان وجود خويش يافت، آوای جانبخش او در تالار وجودش پيچيد و سخن زلال او در دل تشنهاش جريان يافت و از زبان پيامبر، مژده طلوع كوثر نورافشان جهان هستی را دريافت كرد.
«يا خديجة! هذا جبرئيل يبشّرنی أنّها انثی وأنّها النّسلة الطّاهرة وأنّ اللّه سيجعل نسلی منها وسيجعل من نسلها ائمة.»
و پس از مرگ غمبار او هنگامی كه دخت خردسالش، فاطمه(س)، دور پدر گرانمايهاش میپيچيد و میپرسيد :
«ابه! أين امّی؟»
«پدرجان! مادرم كجاست؟»
فرشته وحی فرود آمد كه: ای پيامبر به فاطمه بگو مادرش اينك در بهشت پرطراوت و زيبای خدا در كاخی از درّ سفيد و لؤلؤ در كنار بانوانی چون مريم و آسيه است.
«جعلت فاطمه تلوذ برسول اللّه وتدور حوله وتسأله أين امّی؟»15
و پيامبر در دفاع از شكوه و اخلاص و حقپذيری او در برابر حسودانی كه تجليل پيامبر از او را خوشنمیداشتند و به پندار خود، خويشتن را بِهْ از او میپنداشتند، فرمود :
«و اللّه ما اخلف لی خيرآ منها، قد آمنت بی اذ كفر النّاس، وصدقتنی اذ كذّبنی النّاس، و واستنی بمالها اذا حرمنی النّاس، ورزقنی اللّه اولادها اذا حرمنی اولاد النّساء».16
«به خدای سوگند كه هرگز يار و پشتيبان و همسری بهتر از «خديجه» به من ارزانی نشد؛ چرا كه او روزگاری كه مردم به من كفر ورزيدند، به راه و رسم من ايمان آورد، و هنگامی كه مردم مرا دورغگو میشمردند، رسالتم را گواهی كرد، و آنگاه كه مردم مرا در محاصره قرار میدادند، ثروت و امكانات هنگفت خويش را زير پای من و در راه هدفهای توحيدی من ريخت، و خدا فرزندان مرا از نسل او قرار داد.»
و بدين سان پيامبر حقشناس، به شيوهای تحسينبرانگيز از ايمان و اخلاص و پيشاهنگی او در توحيد و تقوا، از حقگرايی و فداكاری و ايثارش در راه خدا، از شجاعت، درايت، شهامت و سخاوتش در راه حق، از شكيبايی قهرمانانه و تحمّل دليرانه رنجها و محروميّتها در راه پيشرفت دين خدا از سوی او اينگونه قدردانی كرد و ايثارش را ارج نهاد و اين افتخار بزرگ و بینظير او را يادآور گرديد كه خدای عادل و بندهنواز در برابر اين اخلاص و ايمان و ايثارِ بايسته و شايستهاش، او را مام بلندآوازه شريفترين تبار و پوياترين و پاياترين خاندانهای بشری قرار داد و آن كعبه عفاف و دخت بهشت را به اين هوشمندترين و فداكارترين زن تاريخ به ارمغان ارزانی داشت.
پی نوشت:
1. فاطمه زهرا، توفيق ابوعلم، ص 32.
2. معالم العترة، ص 130.
3. بحارالانوار، ج 16، ص 49.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 9.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 19.
6. بحارالانوار، ج 16، ص 10.
7. تذكرة الخواصّ، ص 303.
8. فاطمة الزهراء من المهد الی اللّحد، ص 266.
9. تذكرة الخواصّ، ص 303.
10. سيره حلبی، ج 1، ص 132.
11. مسند احمد، ج 12، ص 511.
12. احقاق الحقّ، ج 10، ص 99؛ مناقب الزّهراء، ص 72، علّامه عسكری؛ بحار، ج 16، ص 78.
13. بحارالانوار، ج 16، ص 7.
14. بحارالانوار، ج 16، ص 78.
15. بحارالانوار، ج 43، ص 27؛ سيره ابن هشام، ج 1، ص 152.
16. سيره ابن هشام، ج 1، ص 80.
منبع: کتاب سيماو سيره ريحـانه پيامبر(ص)
تالیف: حجت الاسلام و المسلمین استاد علی كرمی فريدنی