( 4.2 37 )

درباره‌ی معنی نام‌ها و خلقت حضرت زهراء سلام الله علیها (باب 2: أسمائها و بعض فضائلها سلام الله علیها)

[روایت شماره] (06)

[معانی الأخبار ] [علل الشّرائع ] الطَّالَقَانِیُّ، عَنِ الْجَلُودِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّیَتْ زَهْرَاءَ؟
فَقَالَ:
لِأَنَّهَا کَانَتْ إذَا قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
نیز در همان کتاب (1) و معانی الاخبار (2) با چند واسطه از پدر ابن عماره نقل می‌کند که گفت:
به امام جعفر صادق علیه السلام گفتم:
برای چه فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زهراء نامیده شد؟
فرمود:
برای اینکه هر گاه فاطمه سلام الله علیها در محراب عبادت می‌ایستاد نور او برای اهل آسمان می‌درخشید همان طور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد.

 

[روایت شماره] (07)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الْیَقْطِینِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ مَوْلَی بَنِی هَاشِمٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا شَیْخٌ لَنَا ثِقَةٌ یُقَالُ لَهُ: نَجِیَّةُ بْنُ إِسْحَاقَ الْفَزَارِیُّ،
قَالَ:
حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ حَسَنٍ قَالَ:
قَالَ أَبُوالْحَسَنِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ؟ قُلْت: فَرْقاً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْأَسْمَاءِ قَالَ:
إِنَّ ذَلِکَ لَمِنَ الْأَسْمَاءِ وَ لَکِنَّ الِاسْمَ الَّذِی سُمِّیَتْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلِمَ مَا کَانَ قَبْلَ کَوْنِهِ فَعَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَتَزَوَّجُ فِی الْأَحْیَاءِ وَ أَنَّهُمْ یَطْمَعُونَ فِی وِرَاثَةِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ قَبْلِهِ فَلَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَمَّاهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاطِمَةَ لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِی وُلْدِهَا فَفَطَمَهُمْ عَمَّا طَمِعُوا فَبِهَذَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَی فَطَمَتْ قَطَعَتْ.
بیان: قوله فرقاً بینه و بین الأسماء لعلّه توهّم أنّ هذا الاسم ممّا لم یسبقها إلیه أحدٌ فلذا سمّیت به لئلّا یُشارکُها فیه امرأة ممّن مضی فأجاب علیه السلام بأنّه کان من الأسماء الّتی کانوا یسمّون بها قبل، قوله: «إنَّ الله» أی لأنّ الله.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (3) از عبدالله بن حسن نقل می‌کند که گفت:
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به من فرمود:
چرا فاطمه سلام الله علیها را فاطمه گفتند:
گفتم:
برای اینکه با نام‌های دیگران فرق داشته باشد.
فرمود:
کلمه‌ی فاطمه هم از نام‌ها محسوب می‌شد، ولی علّت اینکه زهرای اطهر سلام الله علیها فاطمه نامیده شد این بود که چون خدای حکیم وضع هر چیزی را قبل از اینکه به وجود بیاید، می‌داند و می‌دانست که وقتی پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با قبائلی ازدواج نماید آنان به امر خلافت طمع خواهند کرد، لذا موقعی که فاطمه سلام الله علیها متولّد شد خدای سبحان او را فاطمه نامید و امر خلافت و امامت را برای فرزندان وی قرار داد و بدین وسیله دست آن افرادی را که خواهان امر خلافت بودند قطع نمود. بدین جهت بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها، فاطمه نامیده شد، زیرا طمع آنان را قطع کرد.
مرحوم علامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید:
(از این سؤال و جواب که در روایت آمده معلوم می‌شود که) شاید راوی گمان کرده که نام «فاطمه» از نام‌هاییست که قبل از حضرت زهرا سلام الله علیها برای دختران دیگر گذاشته نمی‌شده، امّا حضرت فرمودند:
دختران دیگری هم قبل از آن حضرت به این نام، نامگذاری شده‌اند ولی خداوند این فضائل و قدرت‌ها را فقط در اختیار این بانوی معظّمه قرار داده‌ست.
و در آنجا که می‌فرماید:
«إنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالی عَلِمَ مَا کانَ. . .»
مرحوم علامه رحمة الله علیه می‌فرماید:
در اینجا «اِنَّ اللهَ» که معنی آن می‌شود «همانا خداوند» به معنی «لأنّ الله» می‌باشد که معنی آن می‌شود «به خاطر اینکه خداوند».

 

[روایت شماره] (08)

[معانی الأخبار ] [علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْجَوْهَرِیِّ، عَنْ مُخْدَجِ بْنِ عُمَیْرٍ الْحَنَفِیِّ، عَنْ بَشِیرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیِّ، عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ [ أَبِی ] کَثِیرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
همچنین در کتاب معانی الاخبار (4) و علل الشّرایع (5) با چند واسطه از ابوهریره نقل می‌کند که گفت:

فاطمه سلام الله علیها بدین جهت فاطمه نامیده شد که خدای تعالی، هر کس فاطمه سلام الله علیها را دوست داشته باشد از آتش جهنّم دور خواهد کرد.

 

[روایت شماره] (09)

[علل الشّرائع ] مَاجِیلَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ:
لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها أَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَلقَ بِهِ لِسَانَ محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ:
إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ عَنِ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ علیه السلام :
وَاللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِیثَاقِ.
مصباح الأنوار: عنه علیه السلام مثله.
بیان: فَطَمْتُک بالعلم أی أَرْضَعْتُک بالعلم حتّی اسْتَغْنَیْتُ و فَطَمْتُ، أو قَطعتُک عن الجهل بسبب العلم أو جعلت فطامک من اللّبن مقروناً بالعلم کنایةً عن کونها فی بدوِ فطرتها عالمةً بالعلوم الربّانیة و علی التقادیر کان الفاعل بمعنی المفعول کالدافق بمعنی المدفوق أو یُقْرأ علی بناء التفعیل أی جعلتک قاطعةً النّاس من الجهل أو المعنی: لما فَطَمَها من الجهل فهی تفطم النّاس منه و الوجهان الأخیران یشکل إجراؤُهما فی قوله: فطمتک عن الطمث إلّا بتکلّف، بأن یجعل الطمث کنایة عن الأخلاق و الأفعال الذمیمة، أو یقال علی الثالث: لما فطمتک عن الأدناس الرّوحانیّة و الجسمانیّة فأنت تفطم النّاس عن الأدناس المعنویة.
نیز در کتاب علل الشّرایع (6) با چند واسطه از یزید بن عبدالملک از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل می‌کند که فرمود:
هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها متولّد شد خدای تعالی به یکی از ملائکه وحی کرد تا کلمه‌ی فاطمه را به زبان پیامبر اکرم صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهاد، لذا آن بزرگوار نام ایشان را فاطمه نهاد و به او فرمود:
من تو را با علم و دانش قرین و از خون حیض برکنار نمودم، سپس حضرت باقر علیه السلام فرمود:
به خدا قسم که خدا فاطمه سلام الله علیها را از روز عهد و میثاق با علم قرین و از خون حیض برکنار کرد.
در کتاب مصباح الانوار مثل این حدیث آمده‌ست.
مرحوم علامه رحمة الله علیه می‌فرماید:
در اینجا کلمه‌ی «فطمتک» به این معناست که یعنی خداوند خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید:
من تو را شیر دادم به علم، یعنی از علم تو را بی‌نیاز نمودم، (امّا فطمتک عن الطمث) در آنجا «فطم» به معنی «قطع کردن» می‌باشد، یعنی من تو را از جهل و نادانی جدا و قطع نمودم.
و اینکه در این روایت شیر دادن و علم در کنار یکدیگر آمده به این معناست که یعنی خداوند می‌فرماید:
آن بزرگوار از آغاز خلقت فطری مقدّسش، عالِم به علوم ربّانیّه بوده و بنا بر هر دو معنایی که شد در اینجا فاعل (که فاطم است) به معنی مفعول آمده (یعنی جدا کننده، به معنی جدا شونده آمده) و اینکه گاهی در عربی فاعل به معنی مفعول می‌آید در عربی نظائری دارد مثل «دافق» که معنای فاعلی آن می‌شود «جهنده» امّا به معنی مفعول هم می‌آید که به معنی «جهیده شده» است.
و یا اگر به صیغه و معنی تفعیل بیاوریم معنی این گونه می‌شود:
من تو را قطع کننده‌ی مردم از جهل نمودم و یا این گونه معنی می‌شود:
چون خداوند او را از جهل و نادانی جدا نمود پس مردم هم از او جدا می‌شوند (نمی توانند او را درک کنند).

 

[روایت شماره] (10)

[علل الشّرائع ] ابْنُ الْوَلِیدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلَوِیَّةَ الْأَصْبَهَانِیِّ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ، عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِق، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْبَصْرِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
یَا فَاطِمَةُ أَتَدْرِینَ لِمَ سُمِّیْتِ فَاطِمَةَ؟
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتْ؟
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ.
مصباح الأنوار: عنه علیه السلام مثلُه.
بیان: لا یقال: المناسب علی ما ذُکِر فی وجه التسمیة أن تُسَمّی مفطومة إذ الفطم بمعنی القطع، یقال: فَطَمَتْ الأمُّ صبیَّها و فطمت الرّجل عن عادته و فطمت الحَبل. لأنّا نقول: کثیراً ما یجی‌ء فاعل بمعنی مفعول کقولهم سرٌّ کاتم و مکان عامر و کما قالوا فی قوله تعالی: «عیشَةٍ راضِیَةٍ» (7) و «ماءٍ دافِقٍ» (8) و یحتمل أن یکون ورد الفطم لازما أیضا.
قال الفیروزآبادیّ: أفطم السخلة: حان أن تفطم فإذا فَطَمَتْ فهی فاطم و مفطومة و فطیم انتهی و یُمکن أن یقال إنّها فطمت نفسَها و شیعتَها عن النّار و عن الشرور و فطمت نفسها عن الطَمْث لکون السبب فی ذلک ما عَلم الله من محاسنَ أفعالها و مکارمَ خصالها فالإسناد مجازیّ.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (9) با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
آیا می‌دانی که تو برای چه فاطمه نامیده شدی؟
حضرت علی علیه السلام عرض کرد:
برای چه یا رسول الله؟
فرمود:
برای اینکه فاطمه سلام الله علیها و شیعیانش از آتش جهنّم نجات خواهند یافت.
در کتاب مصباح الانوار مانند این حدیث آمده‌ست.
بیان: اگر کسی اشکال کند که بنا بر آنچه در روایات ذکر شد در وجه تسمیه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها به نام «فاطمه» باید «مفطومه» نامیده می‌شد (تا معنی جدا شده بدهد) زیرا «الفَطْم» به معنی قطع است، مثلاً گفته می‌شود:
«فَطَمَتْ الاُمّ صبیّها» (10) و یا جمله‌ی «فطمت الرّجل عن عادته» (11) و یا «فطمت الحبل» (12)، اگر کسی بگوید که فاعل به معنی مفعول آمده، مانند «سرٌ کاتم» (13) و «مکان عامر» (14).
همچنین در قرآن کریم مانند این موارد یافت می‌شود، مثلاً باری تعالی فرموده:
«عیشَةٍ راضِیَةٍ» (15) و «ماءٍ دافِقٍ» (16). در این مثال‌هایی که ذکر شد اسم فاعل به معنای اسم مفعول آمده، پس بنابراین «فاطمه» نیز به صیغه‌ی اسم فاعل است، امّا معنای آن اسم مفعول است و همچنین کلمه‌ی «الفطم» احتمال دارد لازم باشد.
فیروزآبادی می‌گوید:
«أفطم السّخلة» یعنی وقت چیدن و درو کردن آن رسیده، پس زمانی که (گل یا خوشه) چیده شود به آن «فاطم» و «مفطومه» و «فطیم» گفته می‌شود. انتهای سخن فیروزآبادی.
و ممکن است گفته شود:
همانا آن بانو جدا شده (بریده شده) نفس شریفش و شیعیانش از آتش جهنّم و از شرور و نفس مبارکش از آلودگی قطع شده (یعنی هرگز آلودگی در وجود مبارکش راه نیافته) و علّت آن است که خداوند (از روز ازل) آگاه بود از محاسن اعمال و مکارم اخلاق و خصلت‌های ملکوتی آن بزرگوار.

 

[روایت شماره] (11)

اِبنُ المُتُوَکِّّل، عَن سَعد، عَن اِبنِ عیسی، عَن مُحَمَّّدِ بنِ سَنان، عَن اِبنِ مسکان، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها وَقْفَةٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ، فَإذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَی النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: صَدَقْتِ یَا فَاطِمَةُ إِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ أَحَبَّکِ وَ تَوَلاکِ وَ أَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِیَ الْحَقُّ وَ أَنَا لا أُخْلِفُ الْمِیعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِی هَذَا إِلَی النَّارِ لِتَشْفَعِی فِیهِ فَأُشَفِّعَکِ وَ لِیَتَبَیَّنَ مَلائِکَتِی وَ أَنْبِیَائِی وَ رُسُلِی وَ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُکِ مِنِّی وَ مَکَانَتُکِ عِنْدِی فَمَنْ قَرَأْتِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُؤْمِناً فَخُذِی بِیَدِهِ وَ أَدْخِلِیهِ الْجَنَّةَ.
نیز در کتاب نامبرده شده (17) با چند واسطه از محمّد بن مسلم نقل می‌کند که گفت:
از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام شنیدم می‌فرمود:
فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نزد درب جهنّم توقّفی خواهد داشت. هنگامی که روز قیامت فرا رسد در میان دو چشم هر کسی نوشته می‌شود که وی مؤمن است یا کافر است، آنگاه به یکی از دوستداران حضرت فاطمه سلام الله علیها که خیلی گنهکار باشد امر می‌شود برو به طرف جهنّم، وقتی که می‌بیند که بین دو چشم او نوشته شده:
دوست فاطمه، عرض می‌کند:
پروردگارا! تو مرا فاطمه نامیدی و وعده دادی به وسیله‌ی من کسی که مرا با فرزندانم دوست داشته باشد از آتش جهنّم نجات دهی، وعده‌ی تو بر حق و تو خُلْف وعده نخواهی کرد.
خدای رؤوف می‌فرماید:
راست می‌گویی، من تو را فاطمه نامیدم، من کسی، که تو را با فرزندانت دوست داشته باشد از آتش جهنّم بر کنار خواهم داشت وعده‌ی من حق است و من خلف وعده نخواهم کرد، من بدین منظور دستور دادم این بنده‌ام را به جهنّم ببرند که تو برای او شفیع شوی و من شفاعت تو را بپذیرم تا مقام و منزلتی که تو نزد من داری برای ملائکه و پیامبران: و اهل محشر معلوم شود دست هر کسی را که در میان دو چشم او نوشته باشد مؤمن است بگیر و داخل بهشت کن.

 

[روایت شماره] (12)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْفَحَّامُ، عَنِ الْمَنْصُورِیِّ، عَنْ عَمِّ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّمَا سُمِّیَتِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
در کتاب امالی (18) شیخ طوسی با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روایت می‌کند که فرمود:
دختر من بدین لحاظ فاطمه نامیده شد که خدای رؤوف او را با دوستانش از آتش جهنّم نجات داده‌ست.

پی نوشت: 

(1) - همان 1 / 181 ح 3.
(2) - معانی الاخبار ص 64 ح 15.
(3) - علل الشرایع 1 / 181 ح 3.
(4) - معانی الاخبار ص 64 ح 14.
(5) - علل الشّرایع 1 / 178 ح 1.
(6) - علل الشّرایع 1 / 179 ح 4.
(7) - حاقّه / 21 - قارعه / 7.
(8) - طارق / 6.
(9) - علل الشّرایع 1 / 179 ح 5.
(10) - مادر فرزندش را از شیر جدا کرد.
(11) - جدا شد مرد از عادت خود.
(12) - پاره شد طناب.
(13) - سرّ مخفی شده.
(14) - مکان و جای آباد شده.
(15) - زندگانی خوش.
(16) - آب جهیده شده.
(17) - علل الشّرایع 1 / 179 ح 6.
(18) - امالی شیخ طوسی ص 294 ح 571 - 18.

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code