( 4.3 40 )

ریاحین: برخی ملاحظه پرمعنایی دارند که می‌گوید: «ما در تاریخ چیزی نمی‌بینیم که به فعالیت اجتماعی فاطمه زهرا علیهاالسلام در داخل جامعه اسلامی اشاره داشته باشد مگر یک یا دو روایت».
در حاشیه بر این گفته، می‌گوییم:
هر زمانی خواسته‌ها، قوانین و مقتضیات و شیوه‌های فعالیت خود را دارد که از هر مرد و زنی بر پایه‌ی آن انتظار فعالیت می‌رود و مطابق همین شرایط محاسبه می‌شود. همچنان که فعالیت‌هایش نیز بر همین اساس سنجیده می‌شود که تا چه اندازه در جامعه اسلامی تأثیر داشته است.
در خصوص عصر رسالت باید دانست که آموزش قرآن توسط زهرا علیهاالسلام به زنان و آشنا کردن آنان با احکام شرعی و معارف ضروری دین و سپس مشارکت فعّال و مؤثر در دعوت مردم به خداوند سبحان در مواضع مختلف از جمله در مباهله‌ی با نصارای نجران، سپس نقش فعّال و نمونه در دفاع از قضایای سرنوشت‌ساز از جمله امامت، آنگاه خطبه رسای آن حضرت در مسجد پیغمبر، الحق که خود مدرسه‌ای برای کسب معرفت برای تمام نسلهاست... شرکت او در جنگهای سرنوشت‌ساز اسلام که متناسب با شخصیت و قدرت او و شرایط زمان صورت می‌گرفت و چگونگی برخورد آن حضرت با گروههای نیازمند به سرپرستی همچون یتیم، اسیر و مسکین که خداوند سبحان آن را در قرآن کریم که تا قیامت خوانده می‌شود، جاودانه کرده است.
از همه بالاتر، موضع قوی و مؤثر آن حضرت و حتی رحلت و دفن او که همه و همه را به نفع حفظ دستاوردهای جهاد در راه مسأله بزرگ اسلام (امامت) انجام داد، دقیقاً همانند دخترش زینب علیهاالسلام که توانست دستاوردهای جهاد و قربانیهای بزرگ امام حسین علیه‌السلام و یاران پاکباخته‌اش در کربلا را با قدرت حفظ کند.
آری، همه و همه و نظایر آن، دلالت دارد که زهرا علیهاالسلام در کارهای انسانی، سیاسی، فرهنگی و ایمانی، متناسب با عینیت جامعه و نیازمندی‌ها و شرایط روز و در چارچوب شیوه‌های فعالیت عصر خود و مطابق ارزشهای زمان، شرکت فعّال داشته است.
فاطمه علیهاالسلام فعالیت‌های اساسی در زمینه نشر و حفظ دعوت و تقویت و تعمیق مفاهیم آن و سد رخنه‌ها در زمینه‌های مختلفی که شرایط زمان به او اجازه فعالیت می‌داد، داشت. فعالیتهای هیچ زنی در طول تاریخ هر چند که فعالیتش عظیم باشد و در زمینه‌های گوناگون و متنوع با این فعالیتهای زهرا علیهاالسلام برابر نمی‌شود. زیرا فعالیتهای زهرا علیهاالسلام به منظور تثبیت ریشه‌ها انجام می‌شد و لذا بهترین تأثیر را در حفظ اسلام و صلابت و تقویت و گسترش و تحکیم پایه‌های آن داشت.
از آنچه گذشت روشن می‌شود که اختلاف در زمینه‌ها و گونه‌های فعالیت اجتماعی عصر زهرا علیهاالسلام و عصر حاضر، آن حضرت را در دایره عقب‌ماندگی، نقص و قصور قرار نمی‌دهد. همچنان که فعالیت زن امروز را مؤثرتر و مهمتر نمی‌سازد. حتی اگر خواسته‌ها و مقتضیات زندگی مختلف باشد و اقتضای فعالیت حرکت متنوع و گسترده. زیرا طبیعی است که عصر پایه‌گذاری قواعد دین و بنیانگذاری درست حقایق ایمان و قضایای سرنوشت‌ساز انسان مهمتر و خطیرتر است و باید که فعالیت در چنین عصری عظیم‌تر و بزرگتر باشد.
بدین ترتیب روشن می‌شود که این حکم که زهرا علیهاالسلام در مقایسه با زمینه‌های فعالیت زن در عصر حاضر، فعالیتهای اجتماعی اندکی در عصر خود داشته است، بی‌معنی است.
اینک خواننده‌ی گرامی را به چند نکته توجه می‌دهیم:
1 ـ ای کاش این گوینده همان یک یا دو روایت را ذکر می‌کرد تا می‌دانستیم منظور وی از فعالیت اجتماعی چیست؟ اگر منظورش این است که فاطمه علیهاالسلام به عنوان یک زن معصوم، دختر پیغمبر و همسر امام وظیفه‌اش را انجام نداده و به مسئولیتش عمل نکرده، می‌بایست دشمنانش بر او ایراد می‌گرفتند و پدر و همسرش او را در این باره هدایت می‌کردند و اگر منظورش از فعالیت اجتماعی در جامعه اسلامی، تأسیس مدارس و مؤسسات خیریه یا تشکیل مجامع فرهنگی و خیریه یا برپایی سمینارها و گردهمایی‌ها یا ایراد سخنرانی‌ها و تألیف کتب اهدایی یا فروشی است، در این حالت ممکن است که زهرا علیهاالسلام بسیاری از این فعالیت‌ها را آنگونه که زنان امروز بدان قیام می‌کنند، انجام نداده باشد. این کار اختصاص به زهرا علیهاالسلام ندارد بلکه زنان آن دوره و دوره‌های بعدی را در بر می‌گیرد. زیرا طبیعت زندگانی و امکانات جامعه و نیز طبیعت زندگانی زن در آن عصر فعالیت‌هایی را که زن می‌توانست در آن مشارکت داشته باشد، محدود می‌کرد مگر در زمینه‌های خاصی که با زمینه‌های فعالیت امروزی زن تفاوت دارد. این گذشته از توجیهات شرعی است که ممکن است برخی به گونه‌ای از آن در خصوص فعالیت اجتماعی سخن گویند.
اما اگر منظور این است که تاریخ نمی‌گوید که زهرا علیهاالسلام برای کسانی که خواهان شناخت حق بودند، حق را با فریاد بلند معرفی کرد یا وظیفه خود را در آموزش و هدایت زنان، و حفظ و صیانت دین در سطح قضایای بزرگ اسلام خصوصاً نشر معارف دین حتی در ضمن فعالیتهای عبادی روزانه‌اش انجام نداده است، باید دانست که آنچه فاطمه علیهاالسلام در این زمینه‌ها انجام داده همانند خورشید در وسط آسمان، عیان و نمایان است که شنیده‌اند.
خطبه‌ی فاطمه علیهاالسلام در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و در میان زنان انصار، اگر خوب فهمیده شود و درست از ان بهره‌برداری نمایند، به تنهایی یک مکتب انسان‌ساز برای همه‌ی نسل‌ها و یک منبع غنی از معرفت در طول تاریخ است.
با این وجود پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و پسر عمویش علی علیه‌السلام که محور حرکتهای اجتماعی، انسانی و اسلامی بودند و فعالیت فاطمه علیهاالسلام بخشی از فعالیتهای عمومی آن روزگار بود.
به علاوه گفته‌ی: «یک یا دو روایت» همچنان مبهم باقی می‌ماند. چه روایات فراوانی هست که مشارکت فاطمه علیهاالسلام در فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تربیتی را بازگو می‌کند. ما پیش از این برخی از این روایات را آوردیم. برخی از این روایات می‌گوید: فاطمه علیهاالسلام در مناسبتهای غیر مسلمانان هم شرکت می‌کرد. از آن جمله هنگامی است که برخی از یهودیان از او برای شرکت در عروسی خود دعوت کردند.
یک روایت نیز هست که از آن اعرابی سخن می‌گوید که فاطمه علیهاالسلام گردن‌بند خود و بستری را که حسن و حسین علیهم‌السلام روی آن می‌خوابیدند، به او بخشید و عمار بن یاسر از او خرید. این داستان معروف و مشهور است. خداوند سبحان فرموده که طبع فاطمه علیهاالسلام و اهل‌بیت او طعام دادن به مسکین، یتیم و اسیر در راه محبت و دوستی خداوند است.
هنگامی که فاطمه علیهاالسلام برای ایراد خطبه‌اش به مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد، گروهی از زنان هوادارش، او را همراهی می‌کردند. حتی برخی گفته‌اند: فاطمه علیهاالسلام در مقابل جمعیتهای رقیب یک جمعیت زنان داشت.
علاوه بر این اهتمام زهرا علیهاالسلام به «همسایه پیش از خانه» سیمایی از طبیعت اهتمامات دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله ترسیم می‌کند که می‌رساند هرگاه فاطمه علیهاالسلام کوچکترین فرصتی برای انجام هر نوع فعالیت اجتماعی یا انسانی یا فرهنگی به دست می‌آورد، با شوق فراوان و آگاهی تمام و احساس مسئولیت بدان اقدام می‌کرد.
2 ـ تأکیدهای مکرر و مستمر گفتاری و کرداری پیغمبر صلی الله علیه و آله به مسلمانان در خصوص مقام والا و نقش حساس و موقعیت ممتاز زهرا علیهاالسلام در اسلام و ایمان، و معرفت، او را به درجه‌ای از مرجعیت برای مردم رساند و خانه‌اش را پناهگاه زنانی قرار داد که به آن رفت و آمد می‌کردند...»1 زنان مدینه و همسایگان فاطمه علیهاالسلام با او رفت و آمد می‌کردند»2 مردم به نزد او می‌آمدند تا از دریای علم و معرفتش، چیزهای تازه بیاموزند.
شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله نیازمندان را به خانه فاطمه علیهاالسلام راهنمایی می‌کرد. چنان که اعرابی را به خانه دخترش فرستاد و همانگونه که آوردیم، زهرا علیهاالسلام گردن‌بند خود و بستر حسن و حسین علیهم‌السلام را به او بخشید.
مردم نیز برای کسب معرفت نزد فاطمه علیهاالسلام رفت و آمد می‌کردند. هر یک از اینها می‌توانست زندگانی فاطمه علیهاالسلام را سرشار از حرکت و فعالیت فوق برنامه سازد. چه زهرا علیهاالسلام در خانه نیز فعالیت‌هایی از قبیل آرد کردن گندم و... داشت. آنقدر گندم دستاس کرد که دستانش تاول زد.
3 ـ ارزش هیچ انسانی را نمی‌توان بر اساس فعالیت‌های اجتماعی و یا هوش سیاسی او تعیین کرد. چه هوشمندان سیاسی فراوانی که از ارزش حقیقی انسان بهره‌ای نداشته و ندارند. زیرا فعالیت اجتماعی و هوش سیاسی به موضع سیاسی ارزش نمی‌بخشد بلکه سیاست بر پایه‌ی مبانی و اصولی ارزیابی می‌شود که فقط و فقط از معصوم مثل پیغمبر و علی و زهرا علیه‌السلام گرفته شده است. پس این زهرا علیهاالسلام است که به ما می‌گوید ارزش سیاست به چیست و یا کدام عمل اجتماعی است که به سیاست ارج می‌بخشد. نه اینکه زهرا علیهاالسلام ارزش خود را از سیاست یا فعالیتهای اجتماعی خود می‌گیرد و الّا بسیاری از مجرمان و منحرفان حتی از پیامبران و اولیا و اصفیاء هم ارزش بیشتری خواهند داشت. چه آنان به سبب داشتن مال و جاه و قدرت، فعالیتهای اجتماعی یا سیاسی بزرگی داشته‌اند اما پیامبر و امام چنین موقعیتی برخوردار نبوده است.
در حقیقت ارزش انسان از درونش می‌جوشد و از ارزش‌هایی که مجسم می‌کند و از الگوها و انسانیت وی و از علم سودمندش که تقوا و خداترسی، دستاورد آن است. جز این هر چه هست از انواع اسباب و نتایج است و چه بسا که در طرف دیگر نیز معادله‌ای باشد.
4 ـ بر ما لازم است که به تحقیق درباره‌ی حقیقت موضع زهرا علیهاالسلام در ارتباط با ایمان انسان مسلمان و سپس تحقیق در خصوص حقیقت مأموریت‌هایی که می‌بایست در تأیید و تقویت دین از آن آگاهی داشت، بپردازیم، لذا می‌گوییم:
درستی پیغمبر و امامان و زهرا علیهاالسلام نقش اساسی و کلیدی در تبلور ایمان و تحقق هویت و شخصیت مکتبی و انسانی مسلمان دارد. بنابراین وجود مقدس زهرا علیهاالسلام که نه امام است و نه پیغمبر، به عنوان یک زن کامل به لحاظ انسانیت همان چیزی الست که به عنوان یک ضرورت حیاتی، عقیدتی و رفتاری و حتی شیوه زندگی بدان محتاج هستیم اما فعالیت اجتماعی یا سیاسی او با بودن پدر و همسرش تا این اندازه اهمیت و حساسیت ندارد. ما به این وجود محتاج هستیم تا با او ارتباط برقرار کنیم و دلهایمان به سوی او جلب شود و او ارزش‌ها و الگوها و کمال انسانی را برایمان مجسم و نمایان سازد. و این چیز دیگری است که بدان محتاجیم تا از طریق در بر گرفتن زهرا علیهاالسلام، دلهایمان آن کمالات انسانی را در خود بپرورد و در آغوش گیرد و از این طریق در شکل‌گیری عقیده و تأکید مفاهیم اسلامی و ارزشها و الگوهای دینی در دلها و اندیشه‌های ما سهیم باشد تا احساسات، عواطف و همه‌ی وجود آنچنان که باید ساخته شود و به بار نشیند. این نقش فاطمه علیهاالسلام است نه تأسیس مؤسسات و جمعیتهای خیریه یا انسانی و کارهایی از این قبیل.
5 ـ بدون تردید زهرا علیهاالسلام نقش بزرگ و حساسی در صیانت و بقای دین دارد و اگر او نبود معالم دین از بین می‌رفت و آثارش نابود می‌شد. بنابراین زهرا علیهاالسلام روزنه‌ی نور و برهان حق و همانند شوهرش علی، آینه تمام‌نمای اسلام است که تعالیم، احکام، مفاهیم و جهان‌بینی آن را می‌نمایاند. زهرا علیهاالسلام با حق است و حق با او می‌چرخد، هرگونه که زهرا علیهاالسلام بچرخد و زهرا علیهاالسلام با حق می‌چرخد هرگونه که حق بچرخد.
زهرا علیهاالسلام معیار و ترازویی است که ایمان مردم و میزان استقامت آنان در راه هدایت، نیکی، خلوص و اخلاص با آن سنجیده می‌شود. به وسیله‌ی همین معیار زهرا علیهاالسلام خشنودی خدا و رسول و خشم خدا و رسول را می‌شناسیم. روایت منقول از رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدین مطلب اشاره دارد. آنجا که فرمود: «فاطمه پاره‌ی تن من است. او قلب من است که در میان سینه‌ام قرار دارد. هر که او را اذیت کند همانا مرا اذیت کرده و هر که مرا اذیت کند، قطعاً خداوند را اذیت کرده است. آنچه فاطمه را خشنود کند، مرا خشنود می‌کند و آنچه او را به خشم آورد، مرا به خشم می‌آورد». و از اینگونه روایات.
قابل توجه اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله تکیه‌گاه و نقطه‌ی ثقل سخنان خود را این جمله قرار داده که «فاطمه پاره‌ی تن من است».3
روشن است که علت اینکه آنچه فاطمه را خشنود می‌کند، پیغمبر را نیز خشنود می‌کند، این نیست که فاطمه پاره‌ای از وجود جسمانی و مادی پیغمبر و دختر او است. زیرا:
1 ـ پیغمبر صلی الله علیه و آله در مواضع خود بر اساس عصبیت خویشاوندی و نژادی و... حرکت نمی‌کند بلکه او می‌خواهد که همه‌ی خصوصیات، امتیازات و توانمندیهای مادی و معنوی او در خدمت دین، برای دین و در راه دین بکار رود.
2 ـ روابط نسبی یا پدرخواندگی طبیعتاً برای کسب امتیازی به این اهمیت کافی نیست، اگر چه در جای خود مهم است و به پاکی نژاد و طهارت آن اشاره دارد. چه زهرا علیهاالسلام نوری در صلبهای بزرگوار و رحمهای پاک بود. با این حال روشن است که حفظ این طهارت نیاز به تلاش و کوشش دارد و چون پسر نوح ـ که برخی روایات می‌گوید او پسر خوانده نوح بود نه پسر نسبی او4 ـ این کوشش را انجام نداد، هلاک گشت. تا آنجا که خداوند به پدرش نوح گفت: (انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح). به همین علت، نه خشنودی پسر نوح، خشنودی خدا و رسول بود و نه خشم او، خشم خدا و رسول.
بنابراین منظور از اینکه «فاطمه پاره‌ی تن پیغمبر است» باید معنایی باشد که صلاحیت آن را داشته باشد که محور و تکیه‌گاه این باشد که خشنودی او، خشنودی پیغمبر و خشم او، خشم پیغمبر است. خصوصاً که می‌دانیم پیغمبر صلی الله علیه و آله این را هنگامی فرمود که فاطمه علیهاالسلام در پاسخ این پرسش که چه چیزی برای زن بهتر است، فرمود: اینکه نه او مردان را ببیند و نه مردان او را.
در جایی دیگر آمده که پیغمبر صلی الله علیه و آله این مطلب را به علی علیه‌السلام و در حضور کسانی فرمود که با دادن این خبر به فاطمه علیهاالسلام که علی علیه‌السلام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده موجب آزار و اذیت او شدند. علی علیه‌السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق به رسالت مبعوث کرده، از آنچه به فاطمه رسیده من هیچ خبر ندارم و در دلم نیز نگذشته است.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من راست گفتم. تو هم راست گفتی. فاطمه علیهاالسلام از این سخن شاد شد و تبسّمی کرد که دندانهایش دیده شد.
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله خواسته به کسی که این خبر دروغ را به فاطمه علیهاالسلام داد. بگوید که فاطمه و پیغمبر را آزار داده است.
به هر حال باید منظور از این سخن، معنایی هماهنگ با این باشد که اذیت فاطمه، اذیت پیغمبر است و آن اینکه: مزایای فاطمه، مزایای رسول خداست و کمالات او، کمالات پیغمبر. بنابراین، سخن گفتن از فاطمه علیهاالسلام به عنوان پاره‌ای از هستی پیامبر و وجود انسانی و مکتبی او با تمام ویژگی‌ها، دقایق و خصوصیات تفصیلی‌اش به عنوان یک انسان الهی کامل بیانگر انسانیت و فطرت، کمال و صفا، و حق و صدق، در پاکترین و دقیق‌ترین و بلندترین معانی این کلمات و واژه‌هاست.
روشن است که فاطمه علیهاالسلام هنگامی خشم می‌گیرد که انسانیت و ارزشها مورد تجاوز دشمنی قرار می‌گیرد و هنگامی خشنود می‌شود که انسانیت و ارزشها گرامی داشته شود، تکامل یابد و ریشه دواند. پس دشمنی با او از این جهت که یک شخص است او را خشم نمی‌آورد بلکه از این جهت که دشمنی با انسانیت و فضیلت است و این است که او در نتیجه خدا و رسول را به خشم می‌آورد. در مقابل هر کاری که مطابق فطرت انجام شود و این وجود را مصونیت بخشد، فاطمه و پیغمبر و خداوند را خشنود می‌کند. بدین صورت شایستگی آن را دارد که معیار و ترازویی برای سنجش باشد، آنگاه که خشنود می‌شود و آنگاه که خشم می‌گیرد.
می‌توانیم این معنا را با اشاره به یک شاهد قرآنی به فهم بهتر نزدیک کنیم. خداوند می‌فرماید: (من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعاً).5
جسم که گوشت و استخوان است، همواره وجود دارد ولی آنچه که از دست داده اراده، اختیار، عقل و خصوصیت‌های انسانی مثل شرافت، کرامت، عواطف و احساسات و... است و در نتیجه جسم بواسطه‌ی بیرون رفتن روح از کالبد، محتوای خود را از دست داده است.
منبع: رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: محمد سپهری.

پی نوشت:
1. شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 198.
2. شرح نهج‌البلاغه، ج 9، ص 193.
3. این حدیث بدون تردید متواتر و صحیح است. کاشف‌الغطا در کتاب خود، کشف‌الغطاء، ص 12 به تواتر آن در میان شیعه و سنی تصریح کرده است. از آنجا که این حدیث در منابع مختلفی که از حضرت زهرا علیهاالسلام سخن گفته، آمده است استقصای همه منابع در اینجا برای ما مشکل است و از سوی دیگر نیازی بدان نمی‌بینیم. لذا به ذکر بخشی از این منابع بسنده خواهیم کرد:
فرائد السمطین؛ ج 2، ص 46؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 203؛ مقتل خوارزمی، ج 1، صص 52 ـ 53؛ اسدالغابه، ج 5، ص 522؛ صحیح بخاری؛ صحیح مسلم؛ ینابیع الموده، صص 153 ـ 154، 176، 198؛ نظم دررالسمطین، صص 176 ـ 177؛ مستدرک حاکم، ج 3، صص 154، 158 ـ 159؛ تلخیص المستدرک ذهبی در همانجا؛ کنزالعمال، ج 13، ص 13، 96 و ج 6، ص 219، و ج 7، ص 11؛ الغدیر، ج 7، صص 231 ـ 236؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 132؛ الصواعق المحرقه، صص 186، 188؛ شرح المواهب زرقانی، ج 4، ص 335 و سایر منابع.
4. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 220.
5. مائده، 32.

 

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code