( 4.0 1240 )

ریاحین ـ در روایات آمده است که پیامبر گرامی هر گاه تصمیم به سفر داشت حضرت فاطمه علیهاالسلام آخرین کسی بود که پیامبر با او وداع می‌کرد و پس از بازگشت از سفر نخستین کسی بود که پیامبر بر او وارد می‌شد.

 

در روایاتی آمده است که پیامبر یکبار پس از بازگشت از جنگ با تجاوزکاران، به خانه فاطمه علیها‌السلام وارد شد و دید بانوی بانوان پرده‌ای به در خانه نصب نموده و دو نور دیده‌اش «حسن و حسین» را نیز که کودک بودند، با دو دستبند ساده نقره‌ای آراسته‌تر ساخته بود. پیامبر کنار در خانه نشست و پس از دیدار عزیزانش بی‌ آن که وارد خانه گردد بازگشت.

فاطمه‌ علیها‌السلام به این اندیشه رفت که چرا این بار پیامبر خدا بسان گذشته وارد خانه نشد؟ و از پس این اندیشه بود که پرده را پایین آورد و دستبندها را از دست‌ دو کودک پرشکوه خویش گشود و همه را به حضور پیامبر فرستاد.

پیامبر گرامی نیز آنها را گرفت و به یکی از یاران به نام «ثوبان» داد تا به فرد بینوایی انفاق کند. و آنگاه فرمود: اینان خاندان گرانقدر من هستند. من خوش ندارم که اینان بهره‌های پاک و پاکیزه خویش را در زندگی دنیا مصرف کنند و دستور داد که «ثوبان» دو دستبند و یک گردن‌بند ساده و ارزان برای آنان خریداری کند.

این روایت را «خطیب عمری» در «مشکاة المصابیح»، و «طبری» در «ذخائر العقبی»، و «نویری» در «نهایة الارب»، و «قندوزی» در «ینابیع المودّة»، و «طبرانی» در «المعجم الکبیر»، و «زبیدی» در «اتحاف السّادة» و ... آورده‌اند.

و از دانشمندان بزرگ شیعه نیز بسیاری از جمله: «شیخ کلینی» در «کافی»، و «طبرسی» در «مکارم الاخلاق»، این روایت را با تفسیر بیشتری آورده‌اند که بدین ‌صورت است:

«زراره» از پنجمین امام نور آورده است که فرمود: پیامبر گرامی هرگاه قصد سفر داشت پس از خداحافظی از همه یاران و نزدیکان، آخرین کسی را که وداع می‌فرمود، دختر سرفرازش فاطمه علیها‌السلام بود و در حقیقت از خانه او حرکت می‌کرد و هنگام بازگشت از سفر نیز نخست به خانه «فاطمه» وارد می‌شد.

یک بار پیامبر گرامی به سفر رفت و در غیاب ایشان، حضرت فاطمه علیهاالسلام از مقدار غنائمی که سهم علی علیه‌السلام بود، پرده‌ای خرید و به در اطاق خویش نصب نمود و دو دستبند نقره‌ای نیز برای دو کودک گرانمایه خویش خریداری کرد. پیامبر از سفر بازگشت و مثل همیشه نخست در خانه «فاطمه» فرود آمد. دخت پیامبر با شادمانی از پدر استقبال نمود امّا پیشوای بزرگ توحید پس از ورود به خانه دخترش و مشاهده پرده و دستبندهای نقره‌ای بر دست حسن و حسین، کنار در خانه نشست و پس از دیدار با عزیزانش بازگشت. دخت هوشمند پیامبر اندوهگین گردید و گریه امانش نداد و گفت: خدایا! پیامبر هرگز پیش از این با من اینگونه برخورد نکرده بود. چرا چنین کرد؟

بی‌درنگ کودکانش را فرا خواند و دستبندها را از آنان گرفت و پرده را نیز پایین آورد و به آنان گفت اینها را نزد جد گرانقدرتان پیامبر خدا ببرید و ضمن ابلاغ سلام مادرتان بگویید: ما پس از سفر شما جز خرید اینها تغییری در زندگی خویش نداده‌ایم.

حسن و حسین به محضر پیامبر شرفیاب شدند و پیام مادرشان «فاطمه» را رساندند. پیامبر آنان را بوسه‌باران ساخت و در آغوش فشرد و دستور داد تا پرده و دستبندها را به گونه‌ای در میان «اصحاب صفّه» تقسیم نمایند.

این روایت که میان محدّثان شیعه و اهل تسنّن از شهرت بسیاری برخوردار است و به طرق گوناگونی روایت شده است نیاز به روشنگری دارد که راویان توضیحات لازم را نداده‌اند:

نخست این که منظور از پرده مورد اشاره، پرده در ورودی خانه نیست. چنین پرده‌ای که برای پوشش خانه و حیاط است، پسندیده می‌باشد و روشن است که پیامبر از نصب چنین پرده‌ای ناخشنود نمی‌گردد. بنابراین ممکن است پرده مورد اشاره، پرده‌ای تزئینی بوده است که امروز از آن به پرده‌های «دکوری» تعبیر می‌کنند.

روشن است که نصب چنین پرده‌ای بر خانه «فاطمه» کاری ناپسند نبود امّا با پارسایی و فداکاری و ایثار خاندان رسالت تناسب نداشت. و در مورد دست‌بندها نیز مطلب همین‌گونه است.

با این بیان در صورت صحیح بودن روایت بهتر است بگوییم که فاطمه علیهاالسلام آن پرده و دست‌بندها را به عنوان ایثار و همراهی و همدردی با محرومان در راه خدا انفاق کرد.

«ابن شاهین» در مناقب این روایت را از «ابوهریره» و «ثوبان» با اندک تفاوتی نقل می‌کند و می‌گوید:

پیامبر گرامی سه بار فرمود: «فاطمه» چنین کرد پدرش به قربانش.

خاندان محمد را با ارزش‌های دنیوی چه کار؟ آنان برای سرای جاودانه آفریده شده‌اند و همه دنیا برای آنان خلق شده است.

... قال رسول الله: فعلت فداها ابوها... مالآل محمد و للدّنیا؟ فانّهم خلقوا للاخره و خلقت الدّنیا لهم.

در روایت «احمد بن حنبل» آمده است که پیامبر فرمود: اینان خاندان من هستند و من دوست نمی‌دارم که بهره‌های پاک و پاکیزه خویش را در دنیا بخورند.

از این بیان، این واقعیّت دریافت می‌گردد که پیامبر خدا دوست نداشت بهره دخترش فاطمه، از پاداش پرشکوه سرای آخرت کم شود. چرا که تحّمل خداپسندانه سختی و تلخی زندگی دنیا، پاداش شایسته اخروی در پی خواهد داشت.

در تفسیر ثعلبی از امام صادق علیه‌السلام و جابر بن عبدالله انصاری آورده است که:

پیامبر گرامی دخت فرزانه‌اش «فاطمه» را دید که ضمن پوشیدن لباس کار با دست خویش به آسیاب کردن مشغول است و فرزند خود را نیز با دست دیگر در آغوش فشرده و شیر می‌‌دهد. پیامبر از دیدن این منظره باران اشک فرو ریخت و فرمود: دخترم! تلخی و سختی دنیا را بچش تا شیرینی نعمت‌های سرای جاودانه را پس از زندگی دنیا دریابی.

فاطمه گفت: ای پیامبر خدا! من در همه حال خدای را به خاطر نعمت‌های بی‌کرانش سپاس می‌گویم.

و در این هنگام بود که این آیه شریفه فرود آمد:

«و لسوف یعطیک ربّک فترضی.»(1)

پی‌نوشت:

1- بحارالانوار، ج 43.

منبع: کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی.

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code