بازشناسی رویدادهای اسفبار در شعاع شعر فاطمه علیهاالسلام
ریاحین ـ مقدّمه
فاطمه زهرا علیهاالسلام در مدت عمر کوتاه ولی بسیار با برکتش، سختیها و رنجهای فراوانی متحمل شد. او در سال پنجم بعثت، هنگامی دیده به جهان گشود که پدر بزرگوارش از سوی کفار قریش و حتی خویشاوندانش، مورد آزار و اذیت قرار می گرفت و جبهه گیری کفار قریش در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله ، روز به روز بیشتر می شد تا جایی که آن حضرت ناگزیر شد به همراه یاران و بستگان خود، در شعب ابی طالب پناه گیرد و در آن دره خشک و سوزان و در فضایی آکنده از بیم و وحشت، زندگی را ادامه دهد که در هر شب تار آن احتمال هجوم دشمن می رفت. در این شرایط سخت که گرسنگی بر همه ساکنان آنجا سایه افکنده بود و کودکان را بیش از همه رنج می داد، حضرت زهرا علیهاالسلام از جمله کودکانی بود که شاهد این وضع اسفبار بودند و خود نیز گرسنگی و این همه فشارها را با جان پذیرا بود.
چرخ روزگار به گردش خود ادامه می داد در حالی که زندگی دخت فرزانه پیامبر صلی الله علیه و آله ، همچنان با رویدادهای تکان دهنده و حزن انگیز آمیخته می گشت. یکی از این حوادث غم انگیز، رحلت جانگداز مادر گرامی اش حضرت خدیجه علیهاالسلام بود. فاطمه علیهاالسلام در پنجمین بهار زندگی بود که با این حادثه جانکاه مواجه شد و برای همیشه از مهر و عطوفت مادری همچون خدیجه، محروم گشت.
حادثه دیگر هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله است. در لیلة المبیت که دشمنان، همداستان شدند تا آن حضرت را در اقامتگاهش به قتل رسانند، فاطمه علیهاالسلام در خانه پدر بود و لحظه های انتظار هجوم ناجوانمردانه دشمن را تجربه کرد و خدا می داند که در آن شب سخت چه بر وجود گرانمایه اش گذشته بود.
پس از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، اگر چه روز به روز پایه های اقتدار پدر گرامی اش در مدینه مستحکم تر شد، امّا با توجّه به جنگهای فراوانی که در آن چند سال رُخ داد و در برخی از این جنگها خود حضرت نیز حضور داشتند و در اکثر قریب به اتفاق این جنگها امام علی علیه السلام شوهر گرانقدر فاطمه علیهاالسلام نیز حضور فعال داشت و هر لحظه احتمال خطر برای آن دو گرامی وجود داشت، فاطمه زهرا علیهاالسلام نه تنها زندگی آرامی نداشت، بلکه این دوران از زندگانی او توأم با سختیها و مشکلات فراوان بود؛ مثلاً در جنگ اُحد، با بدن غرقه به خون و مثله شده حمزه و دندانهای شکسته پدر و چهره خونین همسرش رو به رو گردید.
امّا غم انگیزترین ایّام زندگانی زهرا علیهاالسلام در مدینه از لحظه ای آغاز شد که روح بلند رسول خدا صلی الله علیه و آله به ملکوت اعلی پیوست. از دست رفتن پدر، با توجّه به رابطه عمیق و بی نظیری که بین این پدر و دختر وجود داشت، بزرگ ترین ضربه را بر روح لطیف و پاک فاطمه علیهاالسلام وارد کرد.
دومین مسئله ای که غم و اندوه فاطمه علیهاالسلام را شدت بخشید، انحراف در زعامت جامعه اسلامی بود و آن بانوی گرامی در این راه، آن قدر استقامت و پافشاری ورزید که به ضرب و جرح و در نهایت به شهادت وی انجامید.
سومین مسئله حزن افزا، محروم شدن فاطمه و اولاد او، از ملک ارزشمندی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیهاالسلام بخشیده بود.
مسئله دیگری که فاطمه علیهاالسلام را به شدت رنج می داد، سکوت مهاجران و انصار، در مقابل حق پایمال شده او و همسرش بود که در این خصوص نه تنها هیچ گونه اقدامی نکردند، بلکه به گفته های گهربار و آتشین آن حضرت هم وقعی ننهادند.
اینها مسائلی بود که دست به دست هم دادند و باعث شدند که فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از مرگِ پدر غم بارترین ایام زندگانی اش را سپری کند و داغ او روز به روز تازه تر شود و تا آخرین لحظه های حیاتش اشک دیدگانش خشک نشود.
بدین سان اگر زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام را به سه دوره تقسیم کنیم:
الف دوران زندگی آن حضرت در مکه، قبل از هجرت.
ب دوران زندگی آن حضرت در مدینه تا رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله .
ج دوران زندگی آن حضرت بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله .
دوران اول زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام اگر چه همراه با مشکلات فراوان بود و آن حضرت سختیهای فراوانی را تحمل می کرد؛ امّا وجود پدر عالیقدری همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادری بسیار ارزشمند و گرانمایه همچون خدیجه علیهاالسلام و بزرگان و قدرتمندانی همچون ابوطالب و حمزه مایه آرامش خاطر وی بود و هرگونه مشکل و سختی با وجود این بزرگواران در نظر فاطمه علیهاالسلام کوچک می نمود.
دوران دوم زندگانی آن حضرت نیز با مشکلات چندی همراه بود، ولی این دوران از بهترین ایام زندگانی آن حضرت محسوب می شود؛ به ویژه پس از ازدواج با همسری برومند و شایسته، همچون علی بن ابی طالب علیه السلام . فاطمه زهرا علیهاالسلام در این مدت در کنار بهترین پدر و برترین شوهر و محبوب ترین فرزندان در نهایت عزت و احترام به سر می برد.
امّا دوران سوم زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام ، دورانی است که در آن جز غم و اندوه بهره او نگردید و در تمام این مدت، حتی یک روز خوش هم در زندگی آن حضرت دیده نمی شود.
فاطمه علیهاالسلام در دوران مختلف زندگی خویش، اشعاری را سروده است که بیشترین آنها مربوط به دوره سوم زندگی آن حضرت می باشد.
ما در این مقاله، نخست به اثبات این مطلب پرداخته ایم که چرا فاطمه علیهاالسلام قبل از این دوران که بیشترین ایام زندگانی آن حضرت را به خود اختصاص می دهد، اشعار بسیار اندکی سروده است؛ امّا در دوران سوم زندگی آن بانوی گرامی که به صد روز هم نمی رسد، اشعار فراوانی بر زبان مبارکش جاری شده است؛ سپس به بررسی و تبیین مسائل بسیار مهمی پرداخته ایم که فاطمه علیهاالسلام آنها را در قالب اشعار زیبا و جالب خود بیان کرده است؛ به طوری که بسیاری از آنها، نمایانگر غمهای جانسوز و دردهای بی پایان فاطمه و نیز بیانگر حوادث اسفباری است که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله بر جهان اسلام وارد شده است.
شناسایی متنهای بر جای مانده از شعر فاطمه علیهاالسلام
در لابلای کتابها و منابع معتبر اسلامی اشعار زیبایی را می یابیم که آنها را به فاطمه زهرا علیهاالسلام نسبت داده اند. بسیاری از این اشعار، از سروده های خود حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام است و در مواردی هم آن حضرت، در مناسبتهای مختلف به اشعار دیگران تمثل جسته است. البته در موارد اندکی هم درباره این موضوع که شعر از خود حضرت است یا بدان تمثل جسته است، اختلاف نظر وجود دارد.
اشعار منسوب به فاطمه زهرا علیهاالسلام به صورت پراکنده، در کتابهایی همچون بحارالأنوار علامه مجلسی، مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، کشف الغمه علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، الغدیر علامه امینی، احتجاج طبرسی، تذکرة النساء ابن ابی طیفور، امالی شیخ مفید، امالی شیخ صدوق، طبقات ابن سعد، احقاق الحق سید نوراللّه حسینی مرعشی شوشتری و دهها منبع معتبر دیگر ذکر شده است. در برخی از تازه ترین پژوهشها تعدادی از محققان این اشعار را از لابلای کتابهای متعدد استخراج کرده و آنها را در یک مجموعه قرار داده اند؛ از جمله کسانی که به این کار اقدام نموده، سلمان الجبوری است. وی اشعار منسوب به حضرت زهرا علیهاالسلام را در کتاب کوچکی به نام دیوان فاطمة الزهراء به چاپ رسانیده و خطیب شیخ علی حیدر المؤیّد اشعار منسوب به حضرت را در دیوان اهل البیت ذکر کرده است. مؤسسه البعثه در لبنان نیز اشعار منسوب به فاطمه زهرا علیهاالسلام را در آغاز کتاب فاطمة الزهراء علیهاالسلام فی دیوان الشعر العربی آورده است. آقای محمّد دشتی نیز برخی از قطعه های شعری منسوب به فاطمه علیهاالسلام را در کتاب فرهنگ سخنان حضرت فاطمة الزهراء ذکر کرده است.
فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در تاریخ ادبیات عرب، به عنوان یک شاعر مطرح نیست؛ زیرا او در صدد سرودن شعر نبوده و رسالت آن بزرگ بانوی دو عالم، چیزی دیگری بوده است، ولی از آنجا که در دوران سوم زندگی آن حضرت، بعد از رحلت پدر گرامی اش مصیبتهای متعدد و طاقت فرسایی، یکی پس از دیگری، روح بلند فاطمه علیهاالسلام را به شدت آزار می داد، سبب شد که فاطمه علیهاالسلام احساساتش جریحه دار شود و درد دلها و غمهای جانکاه خود را در قالب اشعار بیان کند و به همین جهت، بیشترین اشعار منسوب به وی در سوگ پدر و شکوه از ستمهایی است که به وی شده است. البته قبل از رحلت جانگداز پدر بزرگوارش هم ابیاتی را سروده که بسیار اندک است؛ مثلاً در شب ازدواجش، در لحظه های آغازین زندگی، شوهر بی نظیر خود را این گونه می ستاید:
أَضْحَی الْفِخارُ لَنا وَ عِزٌّ شامِخٌ وَ لَقَدْ سَمَونا فِی بَنی عَدنانِ
نِلْتَ الْعَلا وَ عَلَوْتَ فِی کُلِّ الوَرَی وَ تَقاصَرَتْ عَنْ مَجْدِکَ الثَّقَلانِ
أَعْنِی عَلِیّا خَیْرَ منْ وَطَأَ الثَّرَی ذَا الْمَجْدِ وَ الاْءفْضالِ وَ الاْءحسانِ
فَلَهُ المَکارِمُ وَ الْمَعالِی وَ الْحِبا ما ناحَتِ الاْءَطْیارُ فِی الاْءَغْصانِ(1)
تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه آفریده ها والاتر شدی و جنّ و انس از عظمت تو عقب ماندند.
منظورم «علی» است؛ یعنی بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است، آن کسی که دارای مجد و عظمت و احسان و نیکی است.
والاییهای اخلاقی و بزرگیها و بخشش از آنِ اوست، تا آن گاه که مرغان بر شاخه ها به ترنّم مشغول اند.
یا آن گاه که فرزندش حسن علیه السلام را به بازی می گرفت، می فرمود:
أَشْبِه أَباکَ یا حَسَن وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَن
وَ اعْبُدْ إلها ذَامِنَن وَ لا تُوالِ ذَا الاْءِحَن(2)
و خدای صاحب نیکیها و نعمتها را پرستش کن و با کینه توز دوستی نکن.
یا وقتی امام حسین علیه السلام را نوازش می کرد می فرمود:
أَنْتَ شَبِیهٌ بِأبِی لَسْتَ شَبِیها بِعَلِیّ(3)
در شعاع شعر فاطمه علیهاالسلام
پس از رحلت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله که غمبارترین ایام زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام آغاز شد، از آن حضرت اشعار سوزناک و گویایی به یادگار مانده است که حاکی از شدت حزن و اندوهها و مصیبتهایی است که بر یگانه دخت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وارد شده و این اشعار به خوبی بازگوکننده حوادث دلخراشی است که در این مدت کوتاه رخ داده است.
ما در چهار بخش زیر به بررسی این اشعار می پردازیم:
الف غم جانسوز فقدان پدر
رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بزرگ ترین ضربه را بر روح لطیف و پاک فاطمه وارد کرد؛ زیرا رابطه میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام فقط یک رابطه پدری و فرزندی نبود؛ بلکه رابطه بین این دو، رابطه مرید و مراد و بر پایه مهر و محبت و عشق و صفا استوار بود و در واقع، یک رابطه بی نظیر معنوی و علمی و انسانی بود؛ زیرا «پیامبر در نظرگاه دخت فرزانه اش، از موقعیت والا و جایگاه بلند و شکوه و معنویت وصف ناپذیری برخوردار بود. و در برابر، فاطمه علیهاالسلام نیز در گستره قلب مصفای پدر، بیشترین و بهترین موقعیت را از آنِ خود ساخته بود. فاطمه از یک سو، پدرش را نه تنها پدری پر مهر و بی نظیر، بلکه در همان حال، پیامبر خدا و سالار پیام آوران و سفیران الهی می نگریست و همان گونه که یک بانوی اندیشمند و پرواپیشه به پیامبرش احترام می گذارد و به شایسته ترین صورت از او تجلیل و تکریم به عمل می آورد، آن پیشوای بزرگ را احترام می نمود و در برابرش سراپا عشق و شعور و شناخت و اطاعت بود و از سوی دیگر، از آنجایی که دانشمندترین و متفکرترین بانو در جهان اسلام بود، از هر کس دیگر عظمت پیامبر را بیشتر و بهتر درک می نمود. بر این اساس است که سوگ جانگداز و تکان دهنده رحلت پیامبر، آرامش و قرار و شکیبایی را از دخت پر مهر و اندیشمندش سلب نمود، چرا که او از عظمت فاجعه، از همه بیشتر آگاه بود و از حدود تأثیر این رخداد عظیم در کران تا کران هستی و روند جامعه و آینده امت و سرنوشت تاریخ و نسلهای آینده از همگان آگاه تر بود»(4).
با توجّه به این پیوند بسیار عمیقی که میان این پدر بی نظیر و بانوی یگانه وجود داشت، رحلت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله بزرگ ترین فاجعه و مصیبت برای فاطمه علیهاالسلام بود، به گونه ای که زهرای اطهر علیهاالسلام با همه شکیبایی که در مقابل مشکلات و مصیبتها و حوادث تلخ زندگی داشت، شکیبایی در این مصیبت را غیر ممکن می دید و بر این باور بود که ملامتگر را در این بی قراری حق سرزنش نیست:
أَمْسَی بِخَدّی لِلدُّمُوعِ رُسُومٌ أَسَفا عَلَیْکَ وَ فِی الْفؤادِ کُلُومٌ
وَ الصَّبْرُ یَحْسُنُ فِی الْمَواطِنِ کُلِّها إِلاّ عَلَیْکَ فَإنَّهُ مَعْدُومٌ
لا عَتْبَ فِی حُزْنِی عَلَیکَ لَوْ أَنَّهُ کانَ الْبُکاءُ لِمُقْلَتَیَ یَدُومُ(5)
شکیبایی در همه جا [و بر همه کس [نیکوست؛ جز در فراق تو که شکیبایی نیست.
[بنابراین] درباره اندوه من بر تو سرزنشی نیست؛ هر چند گریه چشمانم ادامه یابد.
سنت الهی بر این قرار گرفته که مصیبتهایی که بر انسانها وارد می شود، پس از مدتی، به فراموشی سپرده می شود و دلهای بی قرار، روز به روز آرامش بیشتری پیدا می کنند؛ امّا مصیبت فقدان پدر برای زهرا علیهاالسلام گویی از این قبیل نیست و زهرا علیهاالسلام تا زنده بود، این مصیبت او را بی تاب و قرار داشت، چنان که او غم بی پایان خود را این گونه توصیف می کند:
إِنَّ حُزْنِی عَلَیکَ حُزْنٌ جَدِیدٌ وَ فُؤادِی وَ اللّه ِ صَبٌّ عَنیدٌ
کُلُّ یَوْمٍ یَزِیدُ فِیهِ شُجُونِی وَ اکْتِیابی عَلَیْکَ لَیْسَ یَبِیدُ
جلَّ خَطْبِی فَبانَ عَنِّی عَزائِی فَبُکائِی فِی کُلِّ وَقتٍ جَدِیدٌ
إِنَّ قَلْبا عَلَیْکَ یأْلَفُ صَبْرا أَو عَزاءً فَإِنَّهُ لَجَلِیدٌ(6)
هر روز بر غمهای من افزوده می شود و اندوه من در فراق تو پایان ندارد.
مصیبت من بسی بزرگ شده و شکیبایی من به پایان رسیده است، پس گریه من همیشه تازه است [چرا که این مصیبت برای من همیشه تازه است].
دلی که در عزا و مصیبت تو صبور باشد، یا تسلیت پذیرد، بسیار شکیبا و پرطاقت است.
مصیبت از دست دادن پیامبر، برای زهرا علیهاالسلام آن قدر بزرگ است که هرگاه زهرا علیهاالسلام به یاد آن می افتد، دیگر مصیبتها را از یاد می برد:
إِذَا اشْتَدَّ شَوقِی زُرتُ قَبرَکَ باکِیا أَنُوحُ وَ أَشْکُو لا أَراکَ مُجاوِبِی
فَیا ساکِنَ الصَّحراءِ عَلَّمتَنِی البُکاء وَ ذِکْرُکَ أَنْسانِی جَمیعَ المَصائِبِ
فَإِنْ کُنْتَ عَنِّی فِی التُّرابِ مُغَیَّبا فَما کُنْتَ عَنْ قَلْبِی الحَزِینِ بِغائِبِ(7)
ای ساکن صحرا! گریستن را به من آموختی و یاد تو همه مصیبتها[ی مرا] به فراموشی سپرده است.
اگر تو در دل خاک قرار گرفته و از دیدگان من غایب شده ای، [ولی بدان که] از قلب اندوهگین من [هرگز] غایب نگشته ای.
ب عزای عالم در غم فقدان آخرین پیامبر خدا
فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله جهان را تیره و تار و عزادار می بیند و شرق و غرب عالم و آسمان و زمین و همه موجودات، اعم از جاندار و بی جان را شایسته گریستن می داند. او پس از دفن پیکر پاک پیامبر صلی الله علیه و آله جهان پس از غروب آفتاب نبوت را این گونه معرفی می فرماید:
إِغبَرَّ آفاقُ السَّماءِ فَکُوِّرَتْ شَمسُ النَّهارِ و أَظلَمَ العَصرانِ
وَ الأَرضُ مِنْ بَعدِ النَّبِیّ کَئِیَبةٌ أَسَفا عَلَیهِ کَثِیرَةُ الاْءَحزانِ
فَلیَبْکِهِ شَرقُ البِلادِ وَ غَربُها وَلْیَبکِهِ مُضَرٌوَ کُلُّ یَمانِ
وَلیَبکِهِ الطُّورُ المُعَظَّمُ جَوُّهُ وَ البَیْتُ ذُوالاْءَسْتارِ وَ الاَْرْکانِ
یا خاتَمَ الرُّسُلِ المُبارَکِ ضَوْؤُهُ صَلَّی عَلَیکَ مُنَزِّلُ القُرآنِ(8)
زمین پس از [رحلت] پیامبر، اسفناک و اندوهناک و بسیار غمناک شده است.
پس شرق و غرب عالم و هر مضری و یمنی سزاوار است که در سوگ پیامبر بگرید.
و آسمان کوه عظیم طور و خانه خدا که دارای پرده ها و رکنهاست، باید بر پیامبر بگریند.
ای خاتم پیامبرانی که نور تو مبارک است، درود نازل کننده قرآن بر تو باد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام در ابیات دیگری خطاب به پدر می فرماید:
یا رَسُولَ الاْءلهِ یا خِیَرَةَ اللّه ِ وَ کَهفَ الاْءَیتامِ وَ الضُّعَفاءِ
قَدْ بَکَتْکَ الجِبالُ وَ الْوَحْشُ جَمعا وَ الطَّیْرُ وَ الاْءَرْضُ بَعْدَ بُکَی السَّماءِ
وَ بَکاکَ الحَجُونُ وَ الرُّکْنُ وَ الْمَشْعَرُ یا سَیِّدِی مَعَ الْبَطْحاءِ(9)
کوهها و حیوانات وحشی و پرندگان و زمین، همه بعد از گریستن آسمان بر تو گریه کردند.
ای سرور من! حجون و رکن و مشعر و سرزمین بطحاء بر تو گریستند.
ج رخدادهای سوزناک پس ازغروب خورشید نبوت
پس از غروب آخرین خورشید نبوت، حوادث دردناک و تکان دهنده ای در عالم اسلام رخ داد که قلب داغدار فاطمه علیهاالسلام را به شدت جریحه دار کرد. یگانه دخت پیامبر گوشه هایی از این حوادث مصیبت بار را در قالب ابیاتی این گونه بیان می کند:
قَدْ کانَ بَعْدَکَ أَنْباءٌ و هَنْبَثَةٌ لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْبُرِ الْخَطْبُ
إِنّا فَقَدْناکَ فَقْدَ الاْءَرْضِ وابِلَها وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ فَقَدْ نَکِبُوا
وَ کُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبَی وَ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ الاِْلهِ عَلَی الاْءَدنَیْنَ مُقْتَرِبٌ
أَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوَی صُدُورِهِمُ لَمّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا لَمّا فُقِدْتَ وَ کُلُّ الاْءَرْضِ مُغْتَصَبٌ(10)
ما تو را از دست دادیم و به سان سرزمین [تشنه ای] که از نعمت باران محروم گردد، از نعمت وجود تو محروم گردیدیم. و امت تو آشفته و نابسامان و [از راه حق و عدالت [منحرف شدند.
هر خاندانی که نزد خدا قرب و منزلتی دارد در نظرگاه آنهایی که به خدا نزدیک ترند، نیز مقرب و محترم است.
مردانی چند [از امت تو] همین که رفتی و پرده خاک میان ما و تو فاصله انداختند اسرار سینه ها را آشکار کردند.
همین که تو رفتی مردانی به ما روترش کردند و ما را کوچک شمردند و همه زمینهای ما غصب شد.
همان گونه که ملاحظه شد، فاطمه زهرا علیهاالسلام در این ابیات، به چند حادثه مهم و مصیبت باری که بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رخ داده است، به طور اجمال و سربسته اشاره می کند؛ مثلاً در بیت دوم زهرا علیهاالسلام از آشفتگی جامعه اسلامی و انحراف امت مسلمان از راه حق و عدالت سخن می گوید؛ چون در این دوره است که مردم آشفته و سرگردان شدند و از یاری جانشین بحق پیامبر صلی الله علیه و آله دست برداشتند و پایه های مستحکم امت یکپارچه اسلامی را که پیامبر بنا نهاده بود، به شدت متزلزل و خدشه دار کردند و در واقع، شالوده تفرقه و ایجاد فرقه های متعدد اسلامی، ریخته شد و زهرا سلام اللّه علیها با عبارت کوتاه «و اختل قومک فاشهدهم فقد نکبوا» به صورت مجمل و سربسته به این مطلب دردناک اشاره کرده است.
در ابیات چهارم و پنجم، زهرا علیهاالسلام از آغاز بدرفتاری افرادی از امت با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله سخن می گوید و به طور ضمنی یادآور می شود که برخی از رجال امت پیامبر در زمان حیات آن حضرت، ابراز محبت آنها نسبت به رسول گرامی و خاندان وی در ظاهر بوده است، ولی در واقع، کینه آنها را در دل داشتند و به محض اینکه روح بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله به ملکوت اعلی پیوست، کینه های دیرینه خود را آشکار کردند و در مقابل یگانه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله چهره درهم کشیدند و خاندان پیامبر را تحقیر کردند و برای تضعیف بنیه اقتصادی و به تبع آن، تضعیف قدرت سیاسی، ملکی را که پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها بخشیده بود، غصب کردند.
حضرت زهرا علیهاالسلام در ابیات دیگری می فرماید: تا پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بود، ما در حمایت و حفاظت او با عزت و احترام به سر می بردیم و هیچ کس جرئت نمی کرد کوچک ترین تعرضی به ما داشته باشد؛ امّا هم اکنون گرفتار انسانهای فرومایه و ستمگر شده ایم و از آنجا که یار و یاوری نداریم تا از ما دفاع کند، به ناچار برای دفع ظالمان به جامه خود متوسل شده، با ردای خویش ستمگران را از خود می رانم:
قَدْ کُنْتُ ذاتَ حِمیً بِظلِّ مُحَمَّدٍ لا اَخشَ ضَیْما و کانَ جَمالِیا
فَالْیَوْمَ أَخْشَعُ لِلذَّلِیلِ وَ أَتَّقِی ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظالِمی بِرِدائیا(11)
[ولی] امروز [از روی ناچاری] در مقابل فرومایگان خاشعم و می هراسم که به من تعدی شود، پس ستمگر را با ردای خویش می رانم.
و اوضاع نابسامان بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله را این گونه توصیف می کند:
وَ بَکاکَ الْمِحْرابُ وَ الدَّرسُ لِلْقُرْ آنِ فِی الصُّبْحِ مُعْلِنا وَ الْمَساءِ
وَ بَکاکَ الاْءسْلامُ إذْ صارَ فِی النّاسِ غَرِیبا مِنْ سائِرِ الْغُرَباءِ
لَوْ تَرَی الْمِنْبَرَ الَّذی کُنْتَ تَعْلُوهُ عَلاهُ الظَّلامُ بَعْدَ الضِّیاءِ
یا إلهی عَجِّلْ وَفاتِی سَرِیعا فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیاةُ یا مَوْلائی(12)
و اسلام بر تو گریست؛ زیرا [بعد از مرگ تو [در میان مردم [و امتت]، غریبی از جمله غریبان شد.
ای کاش! می دیدی آن منبری را که بر بالای آن قرار می گرفتی، بعد از روشنایی و نور، ظلمت و تاریکی بر روی آن قرار گرفت.
خدای من! مرگ مرا زود برسان؛ زیرا ای مولای من! زندگی من تیره و تار شده است.
با وجود همه مصیبتها و بلاها و فجایعی که بر اسلام و مسلمانان وارد شد، زهرا علیهاالسلام معتقد است دشمن نمی تواند اسلام را نابود کند و نام محمّد صلی الله علیه و آله را از صفحه روزگار محو نماید، بلکه با مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و گذشت زمان، نه تنها یاد او از خاطره ها نمی رود، بلکه یاد او روز به روز در دلها زنده تر و با عظمت و تجلیل بیشتر از پیامبر یاد می شود. فاطمه علیهاالسلام در این خصوص می فرماید:
إذا ماتَ یَوْما مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُ وَ ذِکْرُ أَبِی مُذْ ماتَ وَ اللّه ِ أَزْیَدُ
هرگاه کسی بمیرد یاد او [روز به روز] کم می شود، در حالی که به خدا قسم، از روزی که پدر من درگذشته است [روز به روز] یاد او فزونی می یابد.
شعر آن بانو این آیه قرآن را به یاد می آورد که خداوند می فرماید:
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللّه ِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّه ُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»(13).
می خواهند نور خدا را با دهنهایشان خاموش کنند و خداوند کامل کننده نور خود می باشد؛ هر چند کافران کراهت داشته باشند.
درست است که بدخواهان نمی توانند نور خدا را که در اسلام محمدی تجلّی کرده، خاموش کنند، امّا ممکن است فجایع و مصیبتهای بزرگی را برای پیروان واقعه اسلام ایجاد کنند. یکی از نمونه های بارز آن واقعا جانسوز کربلا بود و فاطمه زهرا علیهاالسلام در ضمن اشعار خود، در دو جا به این مطلب اشاره کرده است:
یکی آنجایی است که گرسنه ای درِ منزل امام علی علیه السلام را می کوبد و تقاضای کمک می کند و امام علیه السلام در قالب اشعاری زیبا نیازمندی آن بینوا را به حضرت فاطمه علیهاالسلام بازگو می فرماید و تذکر می دهد اگر امکان دارد کمک مناسبی شود و حضرت زهرا با شعر چنین پاسخ می دهد:
فَسَوفَ أُعْطِیهِ وَ لا أُبالِی وَ أُوثِرُ اللّه َ عَلَی عِیالِی
أمْسَو جِیاعا و هُمُ أَشْبالِی أصْغَرُهُمْ یُقْتَلُ فِی الْقِتالِ
بِکَرْبَلا یُقْتَلُ بِاغْتِیالٍ لِقاتِلِیهِ الْوَیلُ مَعْ وَبالٍ
یَهْوِی بِهِ النّارُ إلی سَفالٍ کُبُولُهُ زادَتُ عَلَی الاْءَکْبالِ(14)
[خاندانم] با گرسنگی شب را گذراندند با اینکه اینها فرزندان من هستند؛ فرزندانی که کوچک ترین آنها (حسین)، در میدان جنگ کشته خواهد شد.
[او] در کربلا، با حیله و تزویر کشته خواهد شد و مرگ و هلاکتی که همراه با بد عاقبتی است، از آنِ قاتلان اوست [پس وای بر قاتلان بدعاقبت و پست او].
آتش دوزخ قاتلان او را در پستی و نکبت می اندازد و آنها را در بدترین موضع خود جای می دهد [و در دوزخ هر لحظه] بر غل و زنجیرهای آنها افزوده می شود.
و مورد دوم آنجایی است که فاطمه علیهاالسلام به یاد پرواز ملکوتی خود می افتد و خطاب به شوهرش علی علیه السلام می فرماید:
إبْکِنِی إنْ بَکَیْتَ یا خَیْرَ هادِی وَ أَسْبِلِ الدَّمْعَ فَهْوَ یَوْمُ الْفِراقِ
یا قَرِینَ البَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ فَقَدْ أصْبَحا حَلِیفَ اشْتِیاقٍ
إبْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتامَی وَ لا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِراقِ
فارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتامَی حَیارَی یَحْلِفُ اللّه ُ فَهْوَ یَوْمُ الْفِراقِ(15)
ای همسر بتول! تو را به فرزندانم سفارش می کنم؛ آنها همدم شوق و محبت شده اند [و شایسته نیست که جز با محبت با آنها رفتار شود].
بر [مظلومیت] من و یتیمان گریه کن و کشته دشمنان در سرزمین کربلا را فراموش نکن.
در حالی که یتیمان [فرزندم حسین] سرگردان هستند؛ از او جدا می شوند، سوگند که آن روز روز جدایی است.
د اندوههای پیاپی و آرزوی مرگ
از آخرین روزهای زندگانی صدیقه کبری، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، اشعاری به جای مانده است که نشان می دهد بعد از رحلت جانگداز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، فقط داغ فقدان پدر، زهرا علیهاالسلام را رنج نمی دهد، بلکه مصیبتهای جانکاه متعددی به طور پیاپی بر او وارد می شود که اگر بر روزگار وارد می شد، روزگار تیره و تار می گردید و خدا می داند که در این دو سه ماه، بر زهرا علیهاالسلام چه گذشته است، به طوری که این بانوی بردبار و صبور، با وجود داشتن فرزندانی خردسال و معصوم همچون حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و شوهر برومندی همچون علی علیه السلام ، در عنفوان جوانی، آرزوی مرگ کرد و از ادامه زندگی به شدت هراسان شد و این گونه سرود:
صُبَّتْ عَلَیَ مَصائِبُ لَوْ أَنَّها صُبَّتْ عَلَی الاْءَیّامِ صِرْنَ لَیالِیا
نَفْسِی عَلَی زَفَراتِها مَحْبُوسَةٌ یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ
لا خَیرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیاةِ وَ إِنّما أَبْکِی مَخافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیاتِی(16)
[به جانم ریخته چندان غم و درد و مصیبتها که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها(17)]
[پدر جان!] بعد از تو در زندگی خیری نیست؛ گریه می کنم از بیم آنکه مبادا بعد از تو، زنده ماندنم طولانی شود.
***
تأمل در اشعار جانسوز فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ما را به این امر رهنمون می سازد که هر چند آن حضرت در صدد سرودن شعر نبوده، امّا با توجّه به مصیبتها و حوادث دردناکی که با رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مرکز جهان اسلام رخ داد، دخت پیامبر گرامی، برای بیان حقایق و روشن نمودن اذهانِ مسلمانان از حربه شعر که مؤثرتر و گویاتر است استفاده کرد و پاره ای از رخدادهای ناگوار و جانسوز را در قالب اشعار زیبایی بیان کرد. و از آنجا که از دست دادن پدری همچون پیامبر گرامی، بیش از هر کس، زهرا علیهاالسلام را متألم ساخت، او اشعاری غمناک در سوگ پدر سرود. به همین جهت، بیشترین اشعار منسوب به فاطمه زهرا علیهاالسلام مربوط به دوران زندگانی بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد.
پی نوشت:
1 محمّد دشتی، فرهنگ سخنان حضرت فاطمة الزهراء، چاپ سوم: تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، 1379ش، ص 157.
2 محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ سوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق / 1983م، ج 43، ص 286؛ دیوان فاطمة الزهراء علیهاالسلام ، قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسة الزهراء، بیروت، مؤسسة البعثه، 1418ق / 1997م، ص 54؛ محمد دشتی، فرهنگ سخنان حضرت فاطمة الزهراء، ص 158.
منبع» فصلنامه مشکوة، نویسنده: حسین عبداللهی