لطمه زدن حضرت رقیه سلام الله علیها هنگام مشاهده چوب خیزران و لب پدر
مرحوم نوری در «مستدرک» نقل کرده که چون سر مبارک در مقابل یزید گذاشته شد چوب برداشت و به دندان های حسین علیه السلام زد تا اینکه دندانهای مبارکش شکست.[1]
ابی مخنف نیز نقل می کند که یزید ملعون، ثنایای امام حسین علیه السلام را شکست:
«فجعل یزید ینکث ثنایا الحسین»[2] «یزید با چوب خود ثنایای حضرت را شکست.»
این فعل یزید ملعون چنان مصیبتی بر اهل البیت و حضرت رقیه علیهم السلام وارد کرد که روایت شده است: در برابر آل الله علیهم السلام صورت میگرفت:
چون سر حسین علیه السلام را در مجلس یزید گذاشتند، آن حرامزاده شروع کرد به چوب زدن بر سرآن مقدس. دیدم دختر سه ساله را که در برابر یزید ایستاده بود و هر دفعه که آن ملعون چوب می زد، آن دخترک دستها را بالا می برد و بر سر و صورت خود می زد و می گفت:
«یا أبتاه! لیتنی کنت عمیاء و لا أراک بهذا الحال، یا أبتاه! لیتنی مت قبل هذا الیوم و لا أری رأسک مخضّباً بالدماء و مضروباً برُمح الأعداء»
«ای پدر! کاش کور شده بودم و تو را با این حال نمی دیدم، ای پدر! کاش پیش از این مرده بودم و سر بریدۀ تو را نمی دیدم که دشمنان چوب و نیزه بر آن می زنند. و به این دل مارا بسوزانند و ما را در مجلس خوار و ذلیل نمایند.»
آن شامی گفت: پرسیدم این دختر کیست؟ گفتند: این دختر امام حسین علیه السلام است.
دیدم در پهلوی او زنی را که با دست بسته و چشم گریان ایستاده و با سوز دل می نالد و اشک حسرت از دیده می بارد و آهسته آهسته می گوید: ای برادر! کاش خواهرت زینب مرده بود و تو را با این حال مشاهده نمی کرد.
آن شامی گفت: چون این احوال را از آن اسیران مشاهده نمودم، دلم سوخت و نتوانستم صبر کنم، از مجلس بیرون رفتم.[3]
امان از این مصیبت