نم نم اشک
ریاحین ـ
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا شدی
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و ذکر خداهای پدر کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا بین صحن چشم هایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرضه های بندگی پاک تو هم چنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی کاملاً باشد کلامت عین گفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هر که عمری خاک بوسی حریمت را کند تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دل خوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل بر آید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گم شده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا شدی
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و ذکر خداهای پدر کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا بین صحن چشم هایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرضه های بندگی پاک تو هم چنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی کاملاً باشد کلامت عین گفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هر که عمری خاک بوسی حریمت را کند تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دل خوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل بر آید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گم شده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شب ها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود باز هم جسم عزیز مادرش گم می کند
قاسم نعمتی