حضرت خدیجه سلام الله علیها بزرگترین حامیِ رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بعثت، بخش پایانی
ریاحین : زمانی که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم به پیامبری برگزیده شدند و فرمودند: «من رسول خدایم! من مبعوث شدهام!» حضرت خدیجه سلام الله علیها نگفت: به چه دلیل؟ عجب!؛ بلکه گفت: «من از آغاز میدانستم»؛ زیرا حضرت خدیجه سلام الله علیها، زنی بافضیلت و دارای کمالات علمی و معنوی بود و در اثر معاشرت با پسرعمویش، ورقة بن نوفل ـ که عالمی دانشمند بود ـ به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آینده ایمان داشت و میدانست که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به پیامبری خواهد رسید. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دعوت خود را آشکار کرد (بعد از آنکه سه سال مردم را در پنهانی سوی اسلام دعوت مینمود)، کفار «قریش» در دشمنیِ او یکدل و یکجهت شدند! ولی حضرت ابوطالب، حمزه، امیرمؤمنان و خدیجه سلام الله علیها، در نصرت و یاریِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پای ننشستند.
بنابراین، حضرت خدیجه سلام الله علیها، بزرگترین حامیِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، به ویژه بعد از بعثت آن حضرت بوده و در حسّاسترین شرایط زندگیِ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، چه آن زمانی که وجود مبارکش در آستانۀ نزول وحی قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود و چه آن زمان که وحی الهی بر قلب پاکش نازل میشد و جهانی را به لرزه در میآورد؛ همواره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به خوبی میفهمید! آن حضرت را به درستی میشناخت و به امتیازات ایشان پی برده بود. رسالت او را به روشنی فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه توان خود در راه تثبیت و گسترش آن، ایستادگی کرد و به راستی که کمتر همسری میتواند این چنین حسّاس، فهمیده، با کمال و عمیق، عالم و واقعبین باشد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، هر چیز مکروهی را که میدید و میشنید و هر ناروایی که بر او وارد میگردید و محزون و متأثرش میساخت، هنگام بازگشت به خانه با حضرت خدیجه سلام الله علیها در میان میگذاشت و خداوند به وسیلۀ آن حضرت، آن مکروه و ناروا را، فرج و گشایش عنایت میفرمود. حضرت خدیجه سلام الله علیها، همواره او را به ثبات و مقاومت فرا میخواند و با درایت و عطوفت خود، دردها و رنجها و آلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تسکین میداد!1 در آغاز رسالت، زمانی که برخی از آشنایان و اطرافیان از گوشه و کنار ـ گاه به طور جسته و گریخته و گاه آشکار ـ برای تغییر حال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ابراز نگرانی میکردند و گاه او را مجنون و گاه ساحر میخواندند،2 حضرت خدیجه سلام الله علیها با روشنبینی خاص و درک هوشمندانه، متوجه تغییراتی در پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در وضع جسمانیِ آن حضرت شد و یقین داشت که تمام تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانی، آثار یک دگرگونی و تحوّل عمیق روحی و معنویست، نه عارضهای دیگر و خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میگفت:
«کلا ـ و الله لایخزیک الله أبدا، انّک لتصل الرحم و تحمّل الکل و تکسب المعدم و تقری الضیف و تعین علی نوائب الحق...»؛3
«خداوند، تو را هرگز عاجز و ناتوان نمیسازد؛ چون تو در زندگیِ خود، همواره صله رحم داشته، مهمانی میدهی، مهماندوستی و مهماننوازی میکنی، از مستمندان و درماندگان دستگیری میکنی و فریادرس مظلومان هستی!»
ابن حجر عسقلانی، دربارۀ حضرت خدیجه سلام الله علیها و حمایت بیدریغ آن حضرت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن میگوید:
«و من مزایا خدیجه [سلام الله علیها] أنّها مازالت تعظّم النّبی [صلی الله علیه و آله و سلم] و تصدّق حدیثه قبل البعثة و بعدها»؛4
«از مزایای حضرت خدیجه سلام الله علیها، پیوسته بزرگداشتن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و تصدیق ایشان قبل و بعد بعثت بود.»
دکتر موسی شاهین لاشین، نایب رئیس دانشگاه الأزهر «مصر» در این باره مینویسد:
«لاینکر مسلم و لامستشرق اثر خدیجة [سلام الله علیها] فی حیاة محمّد [صلی الله علیه و آله و سلم] قبل البعثة و بعدها، فقد ازالت عنه کلّ نصب، و انسته من کلّ وحشة، و هونت علیه کلّ مکروه، و اراحته بمالها من کلّ کدّو نصب، مکنته من التحنت فی غار حراء الأیام و اللیالی، فاذا جاء لیتزود هیأت له زاده، و شدّت ازره، و قوّت من عزیمته لیعود الی محرابه فارغ البال من شواغل الحیاة مخلصاً نفسه لعبادة ربّه، کفته مؤنة التفکیر فی بناته و تربیتهنّ، و افسحت صدرها لابن عمّه علی بن ابیطالب [علیهما السلام] لیتربی فی بیتها و لینال من البرّ و العطف اکثر ممّا تعطیه ابناءها، استجابت لرغبة محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] و میوله و فتحت بیتها مثابة للمضطرّین و أمنا، فقصدته الأیامی و شبعت منه الیتامی...»؛5
«هیچ مسلمان و مستشرقی، تأثیر حضرت خدیجه سلام الله علیها در زندگانیِ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را قبل و بعد از بعثت فراموش نمیکند. او کسی بود که هر مشقّتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفع نمود و در هر وحشتی، با او انس گرفت و هر مشکلی را بر او آسان نمود و با آنچه داشت، زندگی را برای حضرت ـ از هر سختی دشواری ـ راحت کرد و زمینه را برای آن حضرت، به جهت عبادت و مناجات در غار «حراء» فراهم ساخت. وقتی میآمد تا زاد وتوشه بردارد، آن را برای او فراهم نمود و کمرش را محکم بست و قصدش را تقویت کرد تا به محرابش با خاطری آسوده از اشتغالات دنیایی بازگردد، و سینهاش را برای فرزند عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام گشاده نمود تا در خانهاش تربیت شود و از نیکی و عطوفت بیش از فرزندانش بهره برد. میل و رغبت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را اجابت میکرد و خانهاش را روی مضطرّین باز مینمود و برای آنان مأمنی قرار میداد؛ پس مستمندان آن جا را قصد کرده و یتیمان در آن خانه سیر میشدند...»
سید عبدالحسین شرفالدین (قدس سره) میگوید:
«حضرت خدیجه سلام الله علیها، در تمام طول زندگانیِ زناشویی، شریک درد و رنج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ زیرا با مال خود به او نیرو میبخشید و با گفتار و کردار نیز از او دفاع مینمود و به او آنچه را از عذاب و درد، کافران در راه رسالت نصیبش میکردند، تسلی میداد!»6
علامه مجلسی (قدس)، دراین باره مینویسد:
«حضرت خدیجه سلام الله علیها، یار راستین و پُراعتبار اسلام بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم با وجود او و حمایت بیدریغ و کارسازش، آرامش و آسایش مییافت... و شاید در پاداش این کار سِترگ اوست که جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میآید و پیام میآورد که: «ای پیامبر! به خدیجه از سوی پروردگارش سلام برسان!» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم رو به آن بانوی بزرگوار مینماید و میفرماید:
خدیجه! این فرشته وحی است که از سوی پروردگارت به تو سلام میرساند!»
حضرت خدیجه سلام الله علیها پاسخ میدهد که:
«اللهُ السَّلامُ وَ مِنهُ السَّلامُ وَ إلَیهِ السَّلامُ؛ ذات بیهمتای خدا، سرچشمۀ سلام و ارزانی دارنده سلامت است و سلامت و امنیت از سوی اوست و سلام و درود به بارگاه او باز میگردد.»7
پی نوشت:
1ـ اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن أثیر، ج 6، ص 82.
2ـ السیرة النبویة صلی الله علیه و آله و سلم، ابومنذر ابن هشام کلبی، ج 1، ص 270. «قالوا: فنقول» مجنون... فنقول» ساحر...»
3ـ مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، مشیرالدّین ابوعبدالله ابن شهرآشوب، ج 1، ص 42: الطبقات الکبری، ابوعبدالله محمد ابن سعد (کاتب واقدی)، ج 1، ص 153.
«قالت: کلا یابن عم لاتقل ذلک. فإن الله لایفعل ذلک بک أبدا إنک لتصل الرحم و تصدق الحدیث و تؤدی الأمانة و إن خلقک لکریم...».
«حضرت خدیجه سلام الله علیها گفت: پسرعمو! هرگز چنین نگو! هیچ وقت خداوند، چنین کاری با تو نخواهد کرد؛ زیرا تو با خویشان خود مراوده داری و راستگو و امانت دار و خوشاخلاق میباشی.»
(تاریخ الأمم و الملوک، ابی جعفر محمد ابن جریر طبری، ج 2، ص 302؛ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، نورالدّین علی بن ابراهیم الحلبی، ج 1، ص 380؛ أنساب الأشراف، ابوالحسن بلاذری، ج 1، ص 104؛ قاموس الرجال، محمدتقی تستری (شوشتری)، ج 12، ص 249؛ عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ابوالفتح محمد ابن سید الناس، ج 1، ص 103).
4ـ الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج 8، ص 99، روایت 11092.
5ـ ازواج النبی صلی الله علیه و آله و سلم، دکتر موسی شاهین لاشین، مکتبة المعارف، ریاض، صص 34 و 35.
6ـ عقیلة الوحی، ص 20.
7ـ بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، صص 11 و 16 و 152.
* منبع: خصائص امُّ المؤمنین «خدیجة الکبری»، حجت الاسلام و المسلمین حسین تهرانی