۵۰سند درمورد اثبات وجودی حضرت رقیه سلام الله علیها , بخش اول
ریاحین : مقتل منسوب به ابو مخنف، لوط بن یحیی بن سعید (متوفی ۱۵۸ هجری قمری) از مورّخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورّخان فریقین است و از این رو تاریخ نگاران و سیره نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین علیه السلام نقل کرده اند.
۱. طبق نقل مقتل منسوب به «ابومخنّف»
از این میان می توان به محمد بن عمر واقدی (م۲۰۷) و محمد بن جریر طبری (م۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م۳۲۲) در «الامامه والسیاسه»، ابن عبدربّه (م۳۲۸) در «العقد الفرید»، علی بن حسین مسعودی (م۳۴۵)، شیخ مفید (م ۴۱۳) در «الارشاد» و نیز «النصره فی حرب البصره»، شهرستانی (م۵۴۸) در «الملل والنحل»، خوارزمی (م ۵۶۸) در «مقتل الحسین» و ابن عساکر (م۵۷۱) در «تاریخ دمشق»،[۲] اشاره کرد.
۲. طبق نقل «سیف بن عمیره» صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام
از قدیمترین مأخذی که در خیل فرزندان رنجدیده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام درکربلا از وجود دختری موسوم به رقیّه علیهاالسلام درکنارسکینه علیهاالسلام خبر می دهد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره، صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام است.
سیف بن عَمیره نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان بزرگی چون شیخ طوسی در «فهرست»، نجاشی در «رجال»، علامه حلّی در «خلاصه الاقوال»، ابن داود در «رجال»، و علاّمه مجلسی در «وجیزه» به وثاقت وی تصریح کرده اند. ابن ندیم درفهرست خویش وی را از آن دسته از مشایخ شیعه می شمردکه فقه را از ائمّه علیهم السلام روایت کرده اند.شیخ طوسی در رجال خویش، وی را صاحب کتابی می داندکه در آن ازامام صادق علیه السلام نقل روایت کرده است ومرحوم سیّد بحرالعلوم در «الفوائدالرجالیّه»، لیستی از راویان شهیر شیعه (همچون محمد بن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمن)را که از وی روایت نقل کرده اند به دست داده است. سیف بن عمیره، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا به نقل از امام باقرعلیه السلام است که قرائت آن درطول سال، ازسنن رایج میان شیعیان می باشد.[۳] باری، سیف بن عمیره، در رثای سالار شهیدان علیه السلام چکامه بلند و پرسوزی دارد که با مطلع:
جلّ المصائب بمن اءصبنا فاعذرى یا هذه ، و عن الملامه فاقصرى
آغاز می شود،که حقیقتاً سوخته و سوزانده است.علاّمه سیّد محسن امین[۴] در اعیان الشیعه وبه تبع وی شهید سید جواد شبّر[۵] (از خطبای فاضل لبنان) در کتاب ادب اللطف أو شعراء الحسین به این مطلب اشاره کرده و تنها بیت نخست قصیده را ذکر کرده اند. امّا شیخ فخرالدین طریحی فقیه، رجالی ادیب و لغت شناس برجسته شیعه،وصاحب مجمع البحرین ـ درکتاب«المنتخب»[۶](که سوگنامه ای منثور ومنظوم دررثای شهدای آل الله بویژه سالار شهیدان علیهم السلام است)کلّ قصیده را آورده است که در بیت ماقبل آخرآن، شاعر صریحاً به هویّت خود اشاره ای دارد؛آنجا که خطاب به سادات عصرمی گوید:
و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره عبـــدٌ لعــــبد عبید حیدر قنبر
نکته قابل توجّه درربط با بحث ما،ابیات زیر ازقصیده سیف می باشدکه درآن دوبارازحضرت رقیّه علیهاالسلام یادکرده است:
و سکینه عنها السکینه فارقت لما ابتدیـــت بفـــرقه و تغیّر
و رقیّه رقّ الحسود لـــضعفها و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یــــجد جدیدها لثم عقیب دموعــها لم یکرر
لم اءنسها وسکـــیــنه و رقیه یبــکینه بتحسـّر و تــــزفّر…[۷]
۳. طبق نقل علی بن ابی القاسم بیهقی«لباب الأنساب و الألقاب»
این کتاب تألیف ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق است که متوفای سال ۵۶۵ ق می باشد. وی در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد:
«الطبقه السابعه الحسینیه و… أما الحسینیه فهُم من أولاد الحسین بن علی و لم یبق من أولاده إلا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیّه»[۸]
«از فرزندان امام حسین علیه السلام جز حضرت زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه علیهم السلام باقی نمانده است.»
۴. طبق نقل علاّمه سیّد بن طاووس در «کتاب لهوف»
مأخذکهنی که درآن، ضمن شرح جریانات عاشورا، نامی از حضرت رقیّه علیهاالسلام به میان آمده، کتاب مشهور لهوف نوشته محدّث و مورّخ جلیل القدر، علامه سیّدبن طاووس (متوفّای ۶۶۴ ه.ق) است که اطلاع و احاطه بسیار او به متون حدیثی وتاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشمگیر است.
سیّد می نویسد: حضرت سیّدالشهداءعلیه السلام حضرت زینب و اهل حرم علیهنّ السلام را امر به صبرکرده و فرمود:
«یا اختاه یا امّ کلثوم ، وأنتِ یا زینب، و أنتِ یا رقیّه، وأنتِ یا فاطمه، وأنتِ یا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَیْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا»[۹]
خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا (که با رضا به قضای الهی ناسازگار است) بر زبان نرانید.
شاید گفته شود که منظور از حضرت رقیه که در کلام حضرت سیدالشهداء علیه السلام آمده است، خواهر امام حسین علیه السلام و همسر مسلم بن عقیل علیه السلام باشد که در کربلا حضور داشته است. در پاسخ باید گفت:
اولاً رقیّه ای که همسر حضرت مسلم می باشد و از او فرزندی به نام عبدالله در کربلا به شهادت رسید قبل از حادثه کربلا وفات یافته است. البته گفته شده است که حضرت مسلم پس از وفات حضرت رقیه سلام الله علیها مجدداً داماد امیرالمؤمنین علیه السلام شده و رقیه صغری یا ام کلثوم را به همسری خود درآورده است و ثانیا در کتاب «عمده الطالب» اسم همسری را که بعد از رقیه به خانه مسلم علیه السلام آمده است، ام کلثوم می داند اگر چه او را رقیه صغری بنامیم اما نقل تاریخی که امام حسین علیه السلام او را مستقیماً با این نام صدا زنند وجود ندارد. ثالثاً در اکثر نقل ها که امام اهل حرم را مورد خطاب قرار می دهد نام رقیه را در کنار دختران خویش قرار می دهند[۱۰] که این خود شاهدی است براینکه منظور از رقیه دختر امام است و نه خواهر امام. والله اعلم.
۵. طبق نقل مورّخ خبیر، عمادالدین طبری، در «کامل بهائی»
مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن علی بن محمّد طبری، معاصر خواجه نصیرالدین طوسی، درکتاب پر ارجی که شش قرن پیش از این تألیف نموده با نام کامل بهائی و در آن این حادثه را از کتاب پر ارج «الحاویه فی مثالب المعاویه» که تألیف قاسم بن محمد بن احمد مأمزی می باشد استخراج نموده و نقل می کند که:
«زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادندکه پدرتو به فلان سفر رفته است باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان وکودکان جمله درگریه افتادند وفغان ازایشان برخاست. یزیدخفته بود،ازخواب بیدارشد واز ماجرا سؤال کرد.خبر بردندکه ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند ودرکنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟گفتند:سر پدرتوست. دختر بترسید و فریاد برآورد ورنجورشد ودرآن چند روزجان به حق تسلیم کرد.»[۱۱]
علاءالدّین طبری این کتاب کم نظیر را در سال ۵۶۷ ه .ق تألیف کرده، و در نگارش آن از منابع باارزش فراوانی استفاده نموده که متأسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است؛ برخی درکشاکش روزگار از بین رفته، و برخی دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام طعمه حریق شده است.
مرحوم محدّث قمی در مورد علاءالدین طبری و این کتاب چنین می نگارد: کتاب کامل بهائی، نوشته عماد الدین طبری، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب نحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه،کتابی پرفایده است که در سنه ۶۷۵ تمام شده و قریب به ۲۱ سال همت شیخ مصروف برجمع آوری آن بوده، اگر چه در اثنای آن چند کتاب دیگر تألیف کرده است.
سپس می افزاید: از وضع آن کتاب معلوم می شود که نُسَخِ اصول و کتب قدمای اصحاب نزد او موجود بوده است.[۱۲]بدینگونه، سابقه اشاره به ماجرای حضرت رقیّه علیهاالسلام در تاریخ، به حدود هفت قرن و نیم پیش از زمان ما باز می گردد.
۶. طبق نقل از عبدالوهاب بن احمد شافعی مصری
علامه حائری در «معالی السبطین» از کتاب «المنن»، باب دهم از عبدالوهاب بن شافعی مصری (متوفای ۹۷۳ قمری) نقل می کند که:
نزدیک مسجد جامع دمشق، بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها معروف است. بر روی سنگی واقع در درگاه این مرقد چنین نوشته شده است:
«هذا البیت بقعهٌ شُرّفت بآل النّبی (صلی الله علیه وآله وسلّم) و بنت الحسین الشهید، رقیّه»[۱۳]
«این خانه ای است که مشرف به آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و دختر حسین شهید، حضرت رقیه (سلام الله علیها) شده است.»
با توجه به اینکه مؤلف متوفای سال۹۷۳ قمری می باشد، این گزارش به چهار قرن ونیم پیش ازاین برمی گردد.
۷. طبق نقل کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی در کتاب «روضه الشهداء»
عالم بزرگوار واعظ کاشفی که متوفای ۹۱۰ ه.ق است در رابطه با صغیره امام حسین علیه السلام می نویسد:
در کنزالغرائب آورده: امام حسین علیه السلام دختری داشت چهارساله که بسیار او را دوست داشت و او نیز پدر را به غایت دوست داشت و تا پدرش شهید شده بود، دائم می پرسید که أین أبی؟ پدر من کجاست؟…همین که سر پدر را برای او آوردند، آن سر را برداشت و نیک در آن نگریست. سر پدر خود را بشناخت و آهی از بر کشید و روی در روی پدر مالید و لب خود بر لب وی نهاد و فی الحال جان شیرین بداد.[۱۴]
۸. طبق نقل علاّمه طریحی در کتاب «المنتخب فی جمع المراثی والخطب»
محقق بزرگ فخرالدین بن محمد علی بن احمد طریحی ساکن نجف و طریح نام قبیله او بوده است. نسب شریفش به حبیب بن مظاهر اسدی برمی گردد. ایشان در علوم مختلف مانند فقه، اصول، رجال و درایه، لغت و ادب، حدیث، اخلاق، ریاضی و تفسیر و… صاحب تألیف است و آثار علمی متعدد دارد که از جمله مهمترین و برترین آثار او کتاب «مجمعالبحرین» در علم لغت می باشد. این محقق بزرگ ازعلمای برجسته و از پارسایان وارسته قرن یازدهم بود، که به سال ۱۰۸۵ هـ ق در رماحیّه، واقع در عراق وفات یافت.[۱۵]
ایشان در کتاب خود منتخب طریحی ماجرای شهادت حضرت رقیّه علیهاالسلام را نقل کرده که خلاصه مطلب چنین است:
«آن دختر سه ساله بود. به دستور یزید، او و اهل البیت امام حسین علیهم السلام را در خانه ای جای دادند؛ وآنها درآنجا برای شهادت امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا عزاداری می کردند. آن دختر سه ساله، مکرّر سراغ پدر را می گرفت. به او می گفتند: پدرت به سفر رفته است و می آید. تا اینکه او یک شب در عالم خواب پدر را دید. هنگامی که از خواب بیدار شد، فریاد گریه اش بلند بود…»[۱۶]
سپس ماجرا را به طریقی که در کتاب «الایقاد» آمده، ادامه می دهد.
۹. طبق نقل فاضل شهید رضی بن قزوینی در«تظلم الزهراء من احراق دماءآل العباء»
سید جلیل زبده الفقهاء فاضل قزوینی، رضی بن نبی، (متوفای سال ۱۱۱۸ق.) و از اعلام قرن ۱۲ می باشد در کتاب نفیس «تظلم الزهراء من احراق دماء آل العباء» که به ترتیب لهوف سید بن طاووس می باشد، واقعه جانگداز حضرت رقیه سلام الله علیها را عیناً چون نقل «المنتخب» ذکر می کند.[۱۷]
۱۰. طبق نقل عالم عارف ملا مهدی نراقی در کتاب «محرق القلوب»
عالم فاضل و فقیه وارسته ملامهدی نراقی (۱۱۲۸-۱۲۰۹ قمری) در کتاب «محرق القلوب» آورده است که: «امام حسین علیه السلام دختر سه ساله ای داشت و او همیشه سراغ پدر را می گرفت تا اینکه پدرش را در خواب دید و چون بیدار شد، گریه سر داد.»[۱۸]
۱۱.طبق نقل حاج مولی جعفر روضه خوان تبریزی در«بحر المصائب وکنز الغرائب»
شیخ محمد جعفر بن سلطان احمد بن علی بن حسن کلیبری تبریزی مؤلف کتاب ارزشمند «بحر المصائب وکنزالغرائب» شهادت صغیره اباعبدالله علیه السلام در خرابه شام را بنا بر روایت صاحب «ابواب الجنان» و ابن نما و سید بن طاووس نقل می کند. تاریخ چاپ جلد چهارم، دهم رمضان سال ۱۲۹۵ق می باشد. ایشان در جلد چهارم از کتاب نقل می کند که:
«در هنگامی که صیادان جور و ستم غزالان محنت و غم و کبوتران حرم سید امم را مقید زنجیر الم در زندان خرابه محبوس کردند، طفلی صغیر و کودکی اسیری فاطمه نام در سن سه یا چهار سالگی وجود داشت که به جهت صغر سن گویه شهادت پدرش را نمی دانست… سر پدر را برای طفل آوردند پس از درد دل های فراوان «فوضعت فمها علی فمه الشریف و بکت بکاءا شدیداً» پس آن طفل بی دل چنان آه از دل برکشید که زمین و آسمان لرزید و جان به جان آفرین تسلیم کرد، پس جناب زینب سلام الله علیها بی اختیار دوید او را حرکت داد ولی متوجه شد روح از بدن طفل مفارقت کرده … .»[۱۹]
۱۲. طبق نقل «جنّات الخلود»
جنات الخلود اثر حسن بن خلیل، خویی، ابن محمد مومن محمدرضا الامامی می باشد.
کتابی به فارسی است که بیشتر مطالب آن مربوط به زندگینامه پیامبران و تاریخ اسلام، خلفا و ائمه اطهار(علیهم السلام) میشود. همچنین اسامی حضرت باریتعالی نیز در آن بطور مختصر توضیح و شرح داده شدهاند. این کتاب بنام شاه سلطان حسین صفوی تالیف شده است. شروع تالیف کتاب در سال ۱۱۲۵ق. مطابق عبارت «جنات الخلود» و خاتمه آن به سال ۱۱۲۸ق. مطابق «باغ عدن» صورت پذیرفته است.
۱۳. طبق نقل عماد الاعلام یزدی در کتاب «مصائب المعصومین»
عماد الاعلام حاج شیخ عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی تألیف این کتاب را در تاریخ اول شعبان ۱۲۴۱ق به پایان می رساند. وی در این کتاب، حضرت رقیه سلام الله علیها را در میان اسرا نام برده و ماجرای خرابه شام و شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را نقل می کند.[۲۰]
۱۴. طبق نقل مرحوم جوهری در کتاب «طوفان البکاء»
کتاب ارزشمند «طوفان البکاء» اثر محمد ابراهیم بن محمدباقر جوهری است که در سال۱۲۵۰ قمری آن را به اتمام رساند. در آن سرگذشت و مصائب معصومین علیهم السلام به نثر شیوا و نظم به دستور حاج محمدصالح و آقا صالح خانبان تألیف شده و به پادشاه وقت تقدیم شده است.
مؤلف محترم در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها می نویسد:
به سند صحیح مروی است که زبیده، دختر سه ساله حسین از روزی که به کربلا به درد مفارقت پدر گرفتار و سیلی خورد، شب و روز می گریست و با هیئت ماتم زده می گفت:یاران! پدرم کجا رفته است..[۲۱]
۱۵. طبق نقل ملاّ حسن بن محمد علی یزدی در کتاب ارزشمند «مهیج الاحزان»
نام کامل کتاب «مهیج الاحزان و موقد النیران فی قلوب اهل الایمان» است. در برخی از نسخ تاریخ اتمام کتاب را ۱۲۵۹ق ذکر شده است. نویسنده محترم در مجلس دهم از کتاب به نقل از حمید بن مسلم می نویسد:
«من با عسگر، پسر زیاد بودم و نظر می کردم به سوی آن طفل که بر روی دست سیدالشهداء شهید شد، ناگاه دیدم از خیمه، زنی بیرون آمد نورانی که نورش نور آفتاب را فرو می نشاند. پا بر دامن زنان گاهی می افتاد و گاهی بر می خاست و می گفت: واولداه! واقتیلاه! وامهجه قلباه! تا آمد به نزد آن طفل و خود را بر روی آن انداخت و دخترانی چند از خیمه بیرون دویدند و خود را بر روی نعش آن طفل شهید انداختند. سیدالشهداء با قوم در گفت و گو بود. چون این را دید به همان حال به سوی آن زن رفت و او را موعظه و نصیحت کرد و به مدارا و ملاطفت، او را به خیمه برگردانید. از کسانی که دورم بودند، پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: ام کلثوم و آن دختران، فاطمه و سکینه و رقیه می باشند.»[۲۲]
۱۶. طبق نقل محمد ابراهیم اصفهانی در کتاب «کنزالمصائب»
مؤلف گرانقدر آن محمد ابراهیم اصفهانی متخلص به ساغر می باشد. ظاهراً شروع به تألیف آن در سال ۱۲۷۰ق بوده است.
ایشان احوال حضرت رقیه سلام الله علیها را در خرابه شام در فراق بابا و گریه و ناله همراهان آن حضرت و شهادت آن بزرگوار را بیان می فرماید.[۲۳]
۱۷. طبق نقل فاضل مدقق حاج محمدحسن قزوینی درکتاب «ریاض الشهاده»
کتاب «ریاض الشهاده فی مصائب الساده» تألیف فاضل مدقق و محقق، جامع علوم معقول و منقول، حاج محمد حسن قزوینی می باشد. این کتاب در سال ۱۲۷۳ق در سه جلد منتشر شد. ایشان در پایان جلد دوم می نویسند: (این کتاب) به احادیث مستوثقه و اسانید معتبره مشحون است. نویسنده در جلد دوم کتاب، در موارد متعددی با لفظ رقیه و فاطمه صغری، وقایعی را درباره شهادت آن حضرت بیان نموده اند. نیز در جلد دوم صفحه ۲۵۴ در مصیبت آن حضرت اشعار سیف بن عمیره را آورده است.
۱۸. طبق نقل فاضل بسطامی، در کتاب «تحفه الحسینیه»
مؤلف که کتاب را درسال۱۲۷۴جمادی الاول، موافق روایت منقول ازمنتخب در رابطه باشهادت حضرت رقیه سلام الله علیها روایت می کند و سپس در مورد نام حضرت رقیه سلام الله علیها می نویسد:
در بعضی از کتب مراثی مثل لسان الذاکرین و غیره بیان شده است که این صغیره رقیه نام بود در بعضی کتب مراثی مسمی به زینب است. گویا حضرت سیدالشهداء به جهت زیادتی محبت خود به علیا جناب زینب آن دختر را مسمی به زینب نموده است.[۲۴]
۱۹. طبق نقل آخوند ملا محمد حسین شهرابی اردستانی در کتاب «انوارالمجالس»
در کتاب گرانمایه «انوارالمجالس» که در تاریخ ۱۲۸۰ق تألیف آن پایان پذیرفته است. جریان شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را چنین نقل می کند که:
جناب سیدالشهداء علیه السلام را دختری است سه ساله و او پدر خود را به خواب دیده… تا اینکه سر پدر را برای او آوردند. پس از بسیاری شکایت بیهوش شد. چون به هوش آمد، آن سر مطهر را برداشت و به سینه چسبانید و آنقدر گریه کرد که ساکت گردید. چون او را حرکت دادند دیدند مرغ روحش از قفس تن بر شاخسار طوبی آشیان گرفت.[۲۵]
۲۰. طبق نقل علامه فقیه حاج ملامحمد صالح برغانی در کتاب «مخزن البکاء»
مرحوم علامه فقیه حاج ملا محمد صالح برغانی برادر شهید ثالث، حاج محمد تقی برغانی می باشد وی در سال ۱۲۰۰ ق به دنیا آمد و در غروب روز جمعه ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۲۸۳ق هنگامی که کنار ضریح امام حسین علیه السلام در بالای سر مطهر ایستاده بود و دستانش به طرف آسمان بلند بود، رحلت نمود. ایشان را به منزل آوردند و پس از غسل و تشییع بی نظیری، پشت پنجره بالاسر دفن کردند. این فقیه بزرگوار بالغ بر بیست و نه تألیف دارد که قسم عمده آنها را در مقاتل و زیارت و اشک و احوال ائمه معصوم علیهم السلام است و مابقی کتب در باب تفسیر و فقه و… است.
بزرگان در ترجمه مرحوم ملا محمد صالح نوشته اند که آن بزرگوار در مراسم و مجالس بر ائمه به خصوص سیدالشهداء علیه السلام نوحه گری می کرد و می گریست و مقید به بیان روایات صحیحه بود.
برخی از کتب مرحوم فقیه برغانی عبارتند از: مفاتح الجنان فی حل رموز القرآن ۸جلد، غنیمه المعاد در شرح ارشاد علامه حلی ۱۴جلد، عقاید الدین ۵جلد بزرگ، شرح قصیده الحمیری، کنزالبکاء، بحرالعرفان در تفسیر۱۷جلد، کنزالواعظین فی احوال الأئمه الطاهرین علیهم السلام ۴جلد، ملک الراشدین در فقه، منبع البکاء فی مقتل السید الشهداء علیه السلام، کنزالمصائب، کنزالمعاد، کنز المواعظ، مفتاح البکاء و … .[۲۶]
مؤلف در صفحات متعددی از کتاب «مخزن البکاء» نام حضرت رقیه سلام الله علیها را نقل نموده است. همچنین شهادت حضرت در خرابه شام را ذکر نموده است.
۲۱. طبق نقل مولی قربان رودباری در کتاب «ماتمکده»
حجه الاسلام مولی قربان رمضان بادشتی رودباری قزوینی متخلّص به بیدل در کتاب ماتمکده که در تاریخ ۱۲۸۲ق تأیف کرده است به نام شریف حضرت رقیه سلام الله علیها و اشاره نموده است. همچنین شهادت آن علیامخدره را را در خرابه شام تصریح کرده است[۲۷] و در جایی هم تذکر داده است که بعضی صغیره خرابه شام را زبیده گفته اند.[۲۸]
۲۲. طبق نقل مرحوم مقدس زنجانی در کتاب «مفتاح الجنه للنار جنه»
مرحوم مقدس زنجانی این کتاب را در تاریخ ۱۲۸۵ق تألیف می کند.
ایشان در انتهای مجلس یازدهم این کتاب، اشاره ای به دختر صغیره امام حسین علیه السلام دارر. همچنین در انتهای مجلس سی و سوم هم اشاره ای به دختر صغیره و داستان وداع او با امام حسین علیه السلام می کند. نیز در مجلس سی و ششم به تفصیل، مطالبی در ذکر مصائب دختر صغیره می آورد.
۲۳. طبق نقل شیخ محمد حسین یزدی در کتاب «انوارالشهاده»
کتاب «انوار الشهاده» تألیف شیخ محمد حسین بن علی یزدی است که در سال ۱۲۸۵ تألیف شده است. ایشان صاحب کتاب های بسیاری همچون «میزان الحق» در رد عامه، «حقوق آل محمد»، «هدایه الأسماء»، «انوار الهدایه»، «رساله فی العصمه» و … می باشد. ایشان در رابطه با حضرت رقیه سلام الله علیها نوشته است:
در کتاب «عوالم العلوم» و برخی کتب دیگر روایت نموده است که در میان اسیران، دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود و اسم او بنابرقولی رقیه بود و از عمر شریفش سه سال گذشته بود و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، آن دخترک بعد از پدرش در شب و روز بسیار گریه می کرد که از گریه او دل اهل بیت مجروح می شد.[۲۹]
۲۴. طبق نقل علاّمه دربندی در کتاب «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات»
یکی از علمای برجسته ای که ماجرای شهادت حضرت رقیّه علیهاالسلام را مطابق نقل منتخب طریحی روایت کرده، مرحوم فاضل دربندی است.
عالم خبیر که در سال ۱۲۰۸ق در دربند تهران متولد شد. ایشان در محضر بزرگانی چون ملامحمّدصالح برغانی و برادرایشان شهید ثالث و شیخ جعفر کاشف الغطاء بهره برد تا در علوم مختلف چون فقه و اصول و حدیث و رجال و… صاحبنظر شد. وی به کثرت اشک و تألم و لطمه زدن در عزای بر امام حسین علیه السلام معروف بود. محدّث قمی در مورد ایشان، چنین صفاتی برشمرده: «ملاّ آقا بن عابدرمضان علی بن زاهد شروانی حائری، استاد، فقیه، دانشنمدکلامی، محقّق و مدقّق، جامع معقول و منقول، عارف به فقه و اصول که دارای تألیفاتی است مانند: خزائن الاحکام شرح بر منظومه سید مهدی بحرالعلوم در فقه، المسائل التمرینیه که فن جدیدی در آموزش قواعد فقه و اصول است، خزائن الاصول در فنون ادله عقلیه و قواعد دینیه، رساله عملیه، العناوین فی الاصول، حجیه الاصول المثبته باقسامها، الفن الاعلی فی الاعتقادات، اسرارالشهاده، الجوهره فی الاسطرلاب، الاکسیر، سعادات ناصری و…،
آقا بزرگ تهرانی در مورد ایشان می فرماید: «کثیر الحب لسید الشهداء ابی عبدالله الحسین علیه السلام أثرت علیه وقعه الطف بشکل خاص … کثیر التوجع والبکاء واللطم والنوح.»
این دانشمند در کتاب «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات» ماجرای شهادت حضرت رقیّه علیهاالسلام را مانند منتخب طریحی نقل کرده سپس می نویسد:
«اینکه گفته شده یزید برای تسلّی خاطر حضرت رقیّه علیهاالسلام دستور داد: سر بریده پدرش را نزد او ببرید، درست نیست؛ زیرا منظور یزید، تسلّی خاطر نبود، بلکه می خواست دل اهل البیت علیهم السلام را بسوزاند و آنها را با دیدن سر بریده، بی تاب و هلاک شوند و عاشورای دیگری در شام به وجود آید. قصد او فقط این نبود که تنها حضرت رقیّه علیهاالسلام از شدّت مصیبت از دنیا برود، بلکه می خواست همه اهل البیت علیهم السلام جان بسپرند.آنها از یک سو شهادت حضرت رقیّه علیهاالسلام را از سوی دیگر سر بریده امام حسین علیه السلام را و از سوی سوّم غسل دادن وکفن کردن پیکر مطهّر حضرت رقیّه را، که با دیدن آن به یاد بدنهای پاره پاره و بی غسل و کفن شهیدان کربلا افتادند. به راستی عاشورای دیگری در آنجا پدید آمد: صدای گریه اهل البیت علیهم السلام آنچنان بلند شد که مردم شام واطراف آن فهمیدند، همگی نزدیک آمده و گریه را سردادند. موجب شد تا احساسات مردم بر ضدّ یزید به جوش آید؛ آنها علیه یزید سخن می گفتند. این ماجرا یزیدعلیه اللعنه را وحشت زده کرد. او در ظاهر خود را تبرئه می کرد و قتل امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا را به گردن ابن زیاد می انداخت و به ناچار اهل بیت علیهم السلام را از آن زندان و بازداشتگاه آزاد کرد.[۳۰]
۲۵. طبق نقل ملا آقا دربندی در «سرمایه ایمان و جواهر الایقان»
این کتاب نیز تألیف ملا آقادربندی حایری می باشد. وی هنگام شهادت حضرت علی اصغر و وداع امام حسین علیه السلام با اهل حرم، نام حضرت رقیه سلام الله علیها را آورده است.[۳۱] این کتاب در سال ۱۲۸۸ق در تهران به صورت سنگی چاپ شده است.