فاطمه معصومه (س) به دعوت شخص امام رضا(ع) به ایران سفر کردند
به اذعان تاریخنویسان، قُم پایگاه تشیع و پناهگاه علویان بوده است. تشیع یکپارچه مردم قُم زبانزد خاص و عام بود
و هیچ شهری وجود نداشت که مردمش این چنین به طور کامل شیعه دوازده امامی باشند و از همین رو بود که این شهر پناهگاه و مأوای علویانی لقب گرفت که به خاطر ظلم و ستم حکام و امرای عباسیان به این شهر پناه میآوردند. آمدن فاطمهمعصومه، دختر موسی بن جعفر(ع) نمونه بارز این امر است که مورد توجه خاص مردم این شهر قرار گرفت. از این رو در خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی هستیم و با ایشان دربارة ابعاد و زوایای سفر تاریخی آن حضرت به قُم و آثار و برکات این هجرت تاریخی به گفتوگو مینشینیم.
به عنوان سؤال نخست لطفاً مقدمهای در باب فضیلت و مناقب کریمه اهل بیت، حضرت فاطمهمعصومه(س) بفرمایید.
در تاریخ اسلام چند خانم هستند که به عنوان سیده نساءالعالمین شهرت دارند. اصل این تعبیر سیده نساءالعالمین، مربوط به حضرت مریم(س) است که این آیة شریفه قرآن در مورد ایشان است که: «و اصطفاکّ علی نِساءِ العالمین» و یا « يَا مَرْيَمُ إِنَّ ا... اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ و َاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ»(سورة آل عمران) و ذیل این آیه شریفه روایات فراوانی از پیغمبر اکرم(ص)، هم از طریق شیعه و هم از طریق سنت نقل شده که چهار زن هستند که سیدات نساءالعالمین هستند. اول؛ حضرت مریم(س)، دوم؛ آسیه زن فرعون، سوم؛ حضرت خدیجه(س) و چهارم؛ حضرت فاطمه زهرا(س). در بعضی از روایات آمده وقتی سؤال شد که مریم(س) سیده النساءالعالمین است؟ در پاسخ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: مریم سیده نساءالعالمین زمان خودش است، ولی فاطمه زهرا(س) سیده نساءالعالمین تمام دوران است.
در میان این چهار نفر حضرت فاطمه زهرا(س) مقامش از بقیه بالاتر است و علت آن این است که وقتی از عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) صحبت میشود نقل شده که فخر رازی که امام المشککین است و به همه چیز شک کرده، گفته است من در عصمت فاطمهزهرا(س) نمیتوانم شک کنم. علتش هم این است که حضرت زهرا(س) طبق بعضی از روایات بضعهرسولا... است، یعنی جزیی از بدن پیامبر(ص) است و پیغمبر(ص) معصوم است. وقتی که پیامبر(ص) معصوم است، جزو بدن او هم معصوم است، پس فاطمه زهرا(س) نیز معصوم است.
حضرت فاطمه معصومه(س) از جهات متعددی شبیه به فاطمه زهرا(س) هستند، حداقلش اینکه امام خمینی(ره) قصیدة بلندی در مقایسه بین حضرت فاطمه معصومه(س) و حضرت فاطمه زهرا(س) دارند و اینکه حضرت معصومه(س)، فاطمه ثانی است. اگر شما سیرة علما و بزرگان را در طول تاریخ نگاه کنید میبینید این قدر که بزرگان و علما به حضرت معصومه(س) اهتمام داشتند به کمتر کسی این طور توجه داشتند. مراجع تقلید، فیلسوفانی مثل ملاصدرا، حزین لاهیجی، فیاض لاهیجی یا فیض کاشانی اشعاری دربارة حضرت معصومه(س) گفتهاند و حضرت معصومه(س) را به عنوان سیده نساءالعالمین ستودهاند. این یک ویژگی حضرت بود که گفته میشود سیده نساءالعالمین است، مثل آن چهار بانوی دیگر و مقصود از سیده نساءالعالمین این است که در صفات اخلاقی و صفات معنوی برگزیدة نسبت به همة زنان است، یعنی هیچ زنی در تقوا، عصمت، پاکدامنی، حیا، خُلق، توکل و... به پای این بزرگواران نمیرسد.
درباره زیارت مرقد مطهر این بانوی برگزیده چه توصیههایی شده و اصولاً زیارت ایشان چه جایگاهی بین مسلمانان دارد؟
نکته دیگر اینکه روایات فراوانی درباره امر به زیارت یا تشویق به زیارت حضرت معصومه(س) وجود دارد. تعبیرهایی اینگونه که هر که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود.
کمتر امامزادهای داریم که زیارت خاص مأثور از ائمهعلیهمالسلام دربارهاش رسیده باشد، اما حضرت معصومه(س) چنین است. یعنی ائمه علیهمالسلام بخصوص دربارة زیارت ایشان و متن زیارت را نیز بیان کردهاند.
مسأله دیگر موضوع فلسفی و عرفانی زیارت است. زیارتکننده و زیارتشونده مثل دو آیینه مقابل هم هستند. شما سر قبر هر شخصی که بروید، چه ولی خدا و چه دشمن خدا، زیارت کننده یا زیارت شونده، دو روح و دو آیینه مقابل هم هستند، هر چه در یکی باشد، در دیگری نقش میبندد. به همین جهت است که میگویند سر قبر دشمنان خدا نروید، یا مثلاً در سفر مکه از محل عذاب قوم عاد و ثمود زود بگذرید و درنگ نکنید. یا مثلاً در روایات هست کسی که احتیاج به حمام دارد، یا کسی که بیطهارت است سر قبر بزرگان نرود، چون روح آنان اذیت میشود. اگر شخصی سر قبر بزرگی مثل حضرت معصومه(س) برود، همین که توجه کند با که صحبت میکند و به زیارت چه شخصی آمده؛ مانند دو آیینه هر چه در یکی است، در دیگری نیز نقش میبندد و اگر انسان بتواند این حالت را حفظ کند رستگار میشود.
حضرت معصومه(س) در کودکی به پرسشهای فقهی پاسخ میداد یا در مراجعات مردم به امام هفتم(ع)، وقتی به آن بزرگوار دسترسی نداشتند، از میان این همه فرزندان امام هفتم(ع)، از حضرت معصومه(س) پرسشها و مراجعات خود را برآورده میکردند این نشان از علم لدنی بالا در حضرت است و زیارتکننده وقتی به زیارت ایشان میرود، از این علوم و معارف استفاده میکند.
همانطور که مستحضر هستید نسل اکثر سادات به حضرت موسی بن جعفر(ع) میرسد. با توجه به کثرت فرزندان و امامزادگانی که از نسل ایشان باقی ماندهاند، نقش حضرت فاطمه معصومه(س) چگونه است و آیا در بین فرزندان ایشان غیر از حضرت رضا(ع) که مقام عصمت دارند، چنین شخصیتی داریم؟
همانطور که فرمودید، امام هفتم(ع) فرزندان بسیاری دارند و زمان امام هفتم(ع) موقعی است که تحولات بسیار زیادی در میان شیعیان رُخ میدهد. مثلاً اسماعیلیه، قرمطیان، طرفداران فتحی مذهبها گروههایی است که در همین زمان شکل میگیرد و زمان آغاز شکلگیری مذاهب مختلف است. در این زمان، آن چیزی که از زبان دشمن نقل شده و دیگران بسیار روی آن تأکید میکردند، این بود که مثلاً اسماعیلیه وقتی معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) شدند، میگفتند که شرط اصلی در هر امامی این است که عالم به تأویل باشد. یعنی غیر از اینکه قرآن را تفسیر و احکام خدا را بیان میکند، تأویل قرآن را نیز بداند. وقتی کتابهای حمیدالدینکرمانی، از بزرگان اسماعیلیه را نگاه میکنیم، میبینیم که میگوید در میان فرزندان موسیبن جعفر(ع) تنها و تنها کسی که عالم به تأویل بود، حضرت معصومه(س) است. البته روشن است که مرادش در این سخن غیر از امام هشتم(ع) است. امام هفتم(ع) فرزندان زیادی داشتند، اما هیچکدام محدّث نبودند، در حالیکه حضرت معصومه(س) محدّث بودند، روایات متعددی نقل کردهاند و جالب اینکه بعضی از روایات، روایات مسلسلات فاطمیات است که معلوم میشود فقط درس و یادگرفتن و یاد دادنش با خانمها بوده و آن هم با خانمهای خاصی از اولاد اهل بیت علیهمالسلام. ویژگی علمی حضرت نسبت به سایر فرزندان امام هفتم(ع) ترجیح و غلبه داشته است.
نکته دیگر جنبه معنوی و توجه مردم به آن است. الان در مصر قبری است به اسم «زیارتگاه سیده نفیسه» که نوه امام مجتبی(ع) است و معجزه و کرامت بسیار زیاد دارد، به طوریکه وهابیها با وجود اینکه معمولاً هیچ معجزه و کرامتی را از شخصی قبول ندارند، این بزرگوار را قبول داشته و حتی کتابی مستقل نیز دربارهاش نوشتهاند. اگر کسی دارای کرامت،معجزه، تصرف در تکوین باشد و مشکلات مردم را در این زمینه حل کند، که در مورد سیده نفیسه هست، در مورد حضرت فاطمه معصومه(س) نیز وجود داشته و در طول تاریخ این طور بوده که مردم برای برآورده شدن حوایج خودشان به این قبر پناه میآوردند. این ویژگی حضرت معصومه(س) که یعنی دارای تصرف در تکوین و برآورده کردن حاجات مردم بوده است و یکی دیگر از ویژگیهای حضرت معصومه(س) در میان بقیه فرزندان امام موسیبن جعفر(ع) این است که غیر از جنبه علم و جنبه تصرف در تکوین یا معجزات، حضرت معصومه(س) چراغ راه هدایت بودند؛ در حالی که در آن زمان اِخوانالصّفا وجود داشت و مردم دنبال مادیات بودند. به قول مقام معظم رهبری، صلههای موسیبن جعفر(ع) خیلی معروف بود. آن زمان کسی آمد و شعری خواند، امام(ع) کیسه پولی به او داد. سؤال اینجاست که این کیسههای پول از کجا میآمد؟ در حالیکه امام(ع) در محاصره بودند و حتی بعضی از وکلای امام خیانت کردند و اموالی را خوردند. هیچ طریقی نبود غیر از اینکه از طریق فرزندان امام موسیبن جعفر(ع) به دست ایشان میرسید و در میان خانمهایی که مرتبط به امام هفتم(ع) بودند، از طریق حضرت معصومه(س) بود.
دوران امام رضا(ع) یکی از مهمترین دوران تاریخ اسلام بویژه شیعه است. دورانی که حضرت(ع) از مدینه به مرو هجرت کردند و این هجرت نقش مهمی در تاریخ اسلام و شیعه داشت. در مورد این دوران، چالشها و موقعیتهای شیعه مختصری بیان بفرمایید. هجرت ایشان چه نقشی در گسترش شیعه بخصوص در ایران داشت؟
نیمه دوم قرن دوم، در تاریخ اسلام از جهات متعدد بسیار مهم است. اول اینکه کسانی از بنیعباس حکومت میکنند که بر خلاف حاکمان گذشته و حتی بعدیها، مثل هارونالرشید و مأمون، عالمترین و زیرکترین خلفای بنی عباس هستند. وسعت حکومتشان هم اینقدر زیاد بود که مأمون روی تختش مینشست و میگفت، ای ابرها کجا میروید، هر کجا میروید، بروید، اما بدانید از کشور من نمیتوانید خارج شوید. از مغرب که غربیترین منطقه آفریقا، نزدیک به تنگة جبلالطارق تا شرق نزدیک به چین، طول و عرض کشور اسلامی بود. برای روشن شدن تحولات رخ داده در این کشور به چند نکته کوتاه اشاره میکنم.
از نظر اقتصادی مسلمانان گرفتار رفاهزدگی شده بودند. مثلاً در این زمان، مأمون عروسیهایی انجام میداد که در تاریخ بینظیر بود. مثلاً در یک عروسی چهار میلیون شمع روشن میکردند یا در مجلس عروسی به هر مهمان یک سیب یا انار طلا هدیه میدادند و داخل سیب طلا، سند یک روستا یا شهر بود.
از جنبه فرهنگی کتاب «الاغانی» نوشتة ابوالفرج اصفهانی، که دربارة موسیقیها و غناهای تاریخ است، بیشتر مربوط به همین زمان است.
وقتی به احادیث نگاه میکنیم، میبینیم بیشترین روایاتی که دربارة حرمت موسیقی است، مربوط به امام هفتم(ع) است. یعنی نشان میدهد که در آن وضع فرهنگی که مسلمانان به لهو و لعب کشیده میشدند، امام موسی بن جعفر(ع) و فرزندانش نقش زیادی در هدایت داشتند. اینکه مشروبخواری، عروسیهای مختلط، رقصهای مختلط در این زمان وجود داشت.
از طرفی علما و دانشمندان بسیار زیادی هم بودند، اما مأمون توانسته بود آنها را مدیریت کند که فقط در مورد حروف و کلمات و ادبیات بحث میکردند. جایزه تعیین میکردند که مثلاً کلمه غذا ریشهاش غذو بوده یا غذی. هدف این بود که مردم مشغول اینگونه بحثها بشوند و از بحث امامت و خلافت و زعامت اسلامی و روح دین غافل شوند.
اینطور مسایل فردی، اجتماعی و سیاسی در نیمه دوم قرن دوم خیلی زیاد است. در این شرایط که فقط به یکی دو مورد از آن اشاره کردم، اما جنبههای نظامی، اعتقادی و دینی فراوان از زندیقها دعوت میکردند که در عالم اسلام حرفهای کفر زننده را ترویج کنند، اینکه فلسفه در همین زمان از زبان سریانی به عربی ترجمه شد و شبهههایی در میان مسلمانان منتشر میشود، بابک خرمدین در این دوره رشد کرد و البته حکومت هم غیرمستقیم بر آنها حکومت میکرد.
این شرایط در نیمة دوم قرن دوم وجود داشت. امام هفتم و امام هشتم(ع) و فرزندان موسیبن جعفر(ع) مهمترین نقشی که در این زمان داشتند این بود که حدیث شیعه را پیرایش کنند.
امام هفتم(ع) چهارده سال در زندان بودند، اما در همین حال، تنها امامی بودند که در زندان کتاب حدیث دارند که «مسند ابراهیم مروزی»، مجموعه احادیثی است که امام هفتم(ع) داخل زندان نقل کردهاند و یا مسایلی که دربارة کتاب طبالرضا(ع) هست و اینکه چقدر نسبت این کتاب به امام هفتم(ع) درست است یا نه و مطالبی که این کتاب دارد، با روح دین سازگار است یا خیر، آیا میشود خداوند شفای یک درد را در چیزی قرار دهد که آن چیز را حرام کرده است؟ آیا میشود غذای حرام شفای دردی باشد؟ از اینطور مسائل در کتاب طبالرضا(ع) هست، در حالی است که در آن زمان احادیث اهل سنت مانند کتاب محمدبن اسماعیل البخاری در حال شکلگیری بوده است.
در اینجا فرصتی برای مقایسه آمدن محمد بن اسماعیل البخاری و امام هشتم(ع) به نیشابور و نوع برخورد مردم با اینها نیست؛ اما به هر حال امامان ما و بویژه آن دو امام بزرگوار و فرزندان این امامان در زمان اوج رفاهزدگی و دنیاطلبی مسلمانها زهد و قناعت را ترویج میکردند. در اوج لهو و لعب و فساد اخلاقی، این همه آیات و روایات در زمینة حُرمت موسیقی دارند. نقش امام(ع) در برابر این فساد فرهنگی و اجتماعی که در آن زمان وجود دارد، زیاد بود. در آن زمان ادیان دیگر هم در حال نفوذ به جامعه اسلامی بودند. اگر احادیث چهارده معصوم علیهمالسلام را مقایسه کنید، دو امام از همه بیشتر از عقل و توحید صحبت کردهاند. یکی حضرت علی(ع) و دیگری امام هشتم(ع). این نشان از شرایط آن زمان است. زمان حضرت علی(ع)، بنی امیه برای توجیه حکومت خود، مروج جبر بودند.
امیرالمؤمنین(ع) نیز عقلگرایی را ترویج میکردند که مردم متوجه شوند جبر اشتباه است. در زمان امام هفتم و امام هشتم(ع) فلسفه ترویج میشد، امام هفتم(ع) سفارش به عقل میکرد، در زمان امام هشتم(ع) مزدکیان و زرتشتیان و بابک خرمدین ترویج میشدند، از این رو امام هشتم(ع) دربارة توحید روایات بسیاری دارند.
به فاصلة چند سال از هجرت امام رضا(ع) به مرو، حضرت فاطمه معصومه(س) بار سفر بسته و جهت پیوستن به برادر راهی شدند. تحلیلهایی بین تاریخنویسان هست که حضرت(س) چرا هجرت کردند؟ دلتنگی برادر، ناامنی مدینه یا علل دیگر، به نظر شما علت اصلی این هجرت چه بود؟
از جنبه تاریخی مدرکی در دست نیست که حضرت(س) از سردلتنگی و برای دیدن برادر هجرت کرده باشند. آنچه مدرک دارد این است که امام هشتم(ع) نامهای نوشتند و به پیکی دادند.
در نامه که در مدینه به خدمت حضرت معصومه(س) رسید آمده بود که امام رضا(ع)، حضرت معصومه(س) را به حضور طلبیده بودند. ولی اینکه محتوای نامه چه بود، در تاریخ نقل نشده و معلوم نیست که امام هشتم(ع)، حضرت معصومه(س) را دعوت کردند تشریف بیاورند به خراسان، مرو یا فقط به ایران تشریف بیاورند. حتی مشخص نیست که مسیر حرکت حضرت معصومه(س) فقط به سمت خراسان بوده است یا خیر.
اما مسلم است که امام رضا(ع) از ایشان دعوت کردند که به ایران تشریف بیاورند و ما حتی نمیدانیم اگر آن اتفاق نمیافتاد و ایشان شهید نمیشدند، حضرت معصومه(س) واقعاً مقصدشان کجا بود.
مدینه در آن زمان امن بود و کسی چیزی در این مورد حتی ناامنی در عراق نقل نکرده است. به خاطر قدرت زیاد مأمون، ناامنی وجود نداشت. از طرفی دیگر، کاروان به عنوان دعوت امام رضا(ع) وارد ایران شده بود و طبیعی است کسی توانایی صدمه زدن به کاروان را نداشته باشد.
آنچه ما احتمال آن را میدهیم این است که امامزادگان وقتی در عالم اسلام پخش شدند، چه در ایران، آفریقا، خاورمیانه و یا هر کشور دیگری، اسلام را منتشر کردند. احتمال اینکه امام رضا(ع) وقتی مقام ولایتعهدی به ایشان تحمیل شد، از برادران و خواهران خود خواسته باشند که از این موقعیت به نفع اهل بیت(ع) استفاده کنند، هست که البته این احتمال بیش از هر احتمال دیگری است. برادران و خواهران امام رضا(ع) در ایران پخش شوند و مروج تشیع باشند.
حضرت معصومه(س) به قُم تشریف آوردند، به خاطر اینکه سالیان قبل از ورود حضرت معصومه(س)، حدود چهل پنجاه سال قبل، امام صادق(ع) فرموده بودند قُم، حرم ماست. اشعریون از کوفه که مرکز تشیع بود، به قُم آمده بودند. یعنی قُم زمینه تشیع در آن وجود داشت. اولین شهری بود که به ائمه(ع) خمس و وجوه دادند، اما هیچ مدرکی در دست نیست که اگر شهادت حضرت معصومه(س) در قُم رخ نمیداد، پایان مسیر کجا بود.
این هجرت یادآور هجرت و قیام امام حسین(ع) است که حضرت زینب(س) با کاروان امام حسین(ع) همراه شد و در آینده بازگو کننده قیام عاشورا شد. این احتمال هست که در مورد حضرت معصومه(س) نقش تبلیغی ایشان در هجرت امام رضا(ع) پررنگتر بوده است؟
در قیام سیدالشهدا(ع) و حضرت زینب کبری(س)، مسأله مبارزه با ظلم مطرح است. طبق روایتی که پیغمبر(ص) فرمودند: «الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم» شاخصه قیام سیدالشهدا(ع) و حضرت زینب(س) مبارزه با ظلم و نه کفر است.
حضرت معصومه(س) در فضایی تشریف آوردندکه مسأله ولایتعهدی به برادرشان تحمیل شد، که این خود ظلم بود. ظلم دیگر اینکه حکومت و اموالی که مال اهل بیت(ع) و امام رضا(ع) بود، مأمون غاصبانه و ظالمانه گرفته بود. اما جنبه مهمتر در هجرت حضرت معصومه(س) مبارزه با ظلم اعتقادی و دینی بود. در سورة لقمان آمده است: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» شرک، ظلم عظیمی است، به خاطر اینکه حق خدا را به بندة خدا میدهد. بندة خدا را که باید عبد خدا باشد، همردیف خدا میگذارد.
چنین ظلمی وجود داشت. اقلیتی بودند که از کوفه به قم هجرت کرده بودند.
حضرت معصومه(س) وقتی به قُم تشریف آوردند، در همان زمان بسیار کم اقامت ایشان در آن شهر، بیتالنور و محل عبادت آن بزرگوار و اینکه با عمل و ستایش شب و روز خود به مردم یاد دادند که پرستش حق خداست. حضرت معصومه(س) با ظلم اعتقادی و عملی مبارزه میکرد و حضرت زینب(س) با ظلم یزید و یزیدیان مبارزه میکرد.