( 4.0 امتیاز از 659 )

ریاحین ـ اسامي نوراني
فاطمه

اين مجلله عظيم الشأن هم نام حضرت زهرا عليها السلام و فاطمه(1) يا فاطمه كبري (2) ناميده شده است.

در روايتي محمد بن مسلم در باره مقام والا و عظمت شأن حضرت زهرا عليها السلام و علت ناميده شدن ايشان به فاطمه چنين نقل مي كند:

سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول:

«لفاطمة وقفة علي باب جهنم فإذا كان يوم القيامة، كتب بين عيني كل رجل: مؤمن او كافر، فيؤمر بمحب قد كثرت ذنوبه الي النار...فتقول: الهي و سيدي، سميتني فاطمة و فطمت بي من تولاني و تولي ذريتي من النار، و وعدك الحق و انت لاتخلف الميعاد. فيقول الله عزّ وجلّ: صدقت يا فاطمة، اني سمّيتك فاطمة و فطمت بك من احبك و تولاك واحب ذريتك و تولاهم من النار، و وعدي الحق و انا لااخلف الميعاد. انما امرت بعبدي هذا الي النار لتشفعي فيه فاشفعك ليتبين لملائكتي و انبيائي و رسلي و اهل الموقف موقفك مني و مكانتك عندي، فمن قرأت بين عينيه مؤمناً فجذبت بيده و ادخلته الجنة».(3)

شنيدم ابو جعفر امام باقر عليه السلام فرمود: براي فاطمه توقفي است در كنار جهنم. وقتي روز قيامت مي شود، بر پيشاني هريك از اهل محشر نوشته شده «مؤمن» يا «كافر»، آنگاه به كسي كه دوستدار اهل بيت است و گناهان فراواني دارد، دستور داده مي شود به آتش افكنده شود. وقتي حضرت فاطمه آن شخص را مي بيند مي گويد: بارالها، مولاي من، مرا فاطمه نام نهادي و به واسطه من خواستي كساني را كه دوستدار من و ذريه ام هستند، از آتش دوزخ دور نمايي. و وعده ات حق است و تو از وعده ات تخلف نمي كني.

در آن زمان خداوند عزيز و والامرتبه مي فرمايد: درست گفتي، تو را فاطمه نام نهادم و خواستم به خاطر تو كسي را كه دوستت دارد، و پيرو توست و به خاندانت علاقمند و پيرو آنان است، از آتش دوزخ دور نمايم. عهد و پيمانم حق است و تخلّف ناپذير. به اين سبب به بنده ام فرمان داخل شدن در آتش را دادم تا تو درباره او شفاعت كني. آنگاه شفاعت تو را بپذيرم تا براي ملائكه و رسولان و پيامبرانم و اهل محشر، جايگاه و منزلتت در پيشگاه من مشخص شود. در آن هنگام حضرت هركس را كه مؤمن بداند، شفاعت كند و وارد بهشت نمايد.

حضرت معصومه بسان حضرت فاطمه زهرا عليها السلام داراي مقام شفاعت است. و احتمالاً ناميده شدن به فاطمه بي ارتباط با اين مقام نبوده است. به واسطه اين بانوي گرامي بسياري از شيعيان داخل بهشت مي گردند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«...الا ان للجنة ثمانية ابواب، ثلاثة منها الي قم. تقبض فيها امرأة هي من ولدي و اسمها فاطمة بنت موسي تدخل بشفاعتها شيعتي الجنة بأجمعهم».(4)

آگاه باشيد، براي بهشت هشت در است كه سه تا به سوي قم باز مي شود. در آنجا بانويي از جمله فرزندانم كه نامش فاطمه دختر موسي است، قبض روح مي شود. به شفاعت وي همه شيعيان من داخل بهشت مي شوند.

برخي از نويسندگان در توضيح روايت فوق گفته اند: بر پايه اين خبر فاطمه معصومه عليها السلام در نزد خداي تعالي داراي مقام محمود(5) مي باشد كه همان مقام شفاعت آن مخدّره در روز قيامت است. و از براي او نزد خدا شأني عظيم است، چنانچه در فضيلت زيارت آن حضرت امام رضا عليه السلام فرموده است: «ان لك عند الله شأناً من الشأن»(6) نيز طبق حديثي در كتاب مفتاح الجنان حضرت رضا عليه السلام فرمود: هركس او را زيارت كند، همچنان است كه مرا زيارت كرده است.

گرچه نويسنده مفتاح مشخص نيست ولي سخن فوق به برخي از روايات معتبر تأييد شده است. از جمله در حديث آمده است: هركس ذريه حسن و حسين عليهما السلام را زيارت كند، گويي خود آنان را زيارت كرده است.(7)

آري حضرت معصومه از مقام محمود يعني مقام شفاعت برخوردار است:

يا بضعة الرساله

ياد مدينه كردم با گوش جان شنيدم           لبيك را ز بالا تا در حرم رسيدم
آيا شد آشكارا قبر نهان زهرا؟          يا فاطمه زهر سو با گوش جان شنيدم
بنت امام كاظم اخت امام هشتم           باشد شفاعتش را روز جزا اميدم
يا بضعةالرساله، ما را مران ز درگه           گشتم گداي كويت از غير، دل بريدم
بر زاده برادر، جان جواد سوگند          رحمي، اگر چه زير بار گنه خميدم
يا فاطمه، شفاعت از روسياهي ام كن           تا خلق روز محشر بينند روسپيدم(8)

معصومه

حضرت فاطمه معصومه مستغرق در عبادت، و از معاصي و زشتيها پيراسته و عصمت مادرش زهرا عليها السلام در او تجلي نموده بود.(9) و گويي به همين جهت امام رضا عليه السلام به عنوان «معصومه» از ايشان ياد كرده، فرموده است:

«من زار المعصومة بقم كمن زارني»؛(10) هركس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است.

كريمه اهل بيت

حضرت معصومه در زبان علما و فقهاي شيعه «كريمه اهل بيت» ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت اين نام زيبا تنها به او اختصاص يافته است.(11)

بر اساس رؤياي صادق آيت الله سيد محمود مرعشي نجفي (م 1338 ه ) اين لقب از طرف امام صادق عليه السلام بر حضرت معصومه اطلاق شد. در اين رؤيا امام صادق عليه السلام به پدر آيت الله نجفي كه با دعا و راز و نياز تلاش پي گيري براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا عليها السلام آغاز كرده بود، خطاب فرمود: «عليك بكريمة اهل البيت»؛ بر تو باد به كريمه اهل بيت.(12)

در زيارتنامه ها

سه زيارتنامه براي حضرت معصومه ذكر شده است: يكي از آنها مشهور است و دو تاي ديگر غير مشهور.

اسامي و لقبهايي كه براي حضرت معصومه در دو زيارتنامه غير مشهور ذكر شده، به قرار ذيل است: طاهره؛ حميده (ستوده)؛ بَرّه (نيكوكار)؛ رشيده (رشد يافته)؛ تقيّه (پرهيزكار)؛ رضيّه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛(13) سيده طاهره؛ سيده صديقه؛ سيده رضيّه مرضيّه (بانوي خشنود از خدا و مورد رضاي او)؛ سيدة نساء العالمين(14)

لقبهاي ديگر

محدّثه و عابده و مقدامه(15) (بانوي پيشتاز) از ديگر صفات و القابي است كه براي حضرت معصومه عنوان شده است.

مقام علمي حضرت معصومه

حضرت معصومه در خانداني كه سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بودند، نشو و نما يافت. پس از آنكه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام يعني حضرت رضا عليه السلام عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد. در اثر توجهات زياد آن حضرت هر يك از فرزندان امام كاظم عليه السلام به مقامي شامخ دست يافتند و زبانزد عام و خاص گشتند. ابن صباغ مالكي در اين باره گويد: هر يك از فرزندان ابو الحسن موسي معروف به كاظم فضيلتي مشهور دارد.(16) چنانچه اربلي هم در اين زمينه مي نويسد: هر يك از فرزندان ابوالحسن موسي عليه السلام داراي فضيلت و منقبتي معروف است.(17)

مسلماً در ميان فرزندان امام كاظم بعد از حضرت رضا عليهما السلام حضرت معصومه از نظر علمي و اخلاقي والا مقامترين آنان بود. اين حقيقت از اسامي و القاب و تعريفها و توصيفاتي كه ائمه اطهار از وي نموده اند، هويداست. و با توجه به اين حقيقت كه ارتباط تنگاتنگ و غير قابل انفكاكي ميان تهذيب نفس و طي مدارج اخلاقي و عرفاني وجود دارد، مي توان به رتبه و مقام علمي غير قابل توصيف حضرت معصومه پي برد.

مؤيد سخن فوق روايت صالح بن عرندس حلي، عالم بزرگوار شيعي قرن نهم هجري در كتاب «كشف اللئالي»(18) است. وي گويد: روزي جمعي از شيعيان به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و پرسيدن سؤالاتي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام كاظم در مسافرت بود، سؤالات خود را به حضرت معصومه كه در آن هنگام در سنين نوجواني بود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام شرف حضور پيدا كردند، ليكن هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزير به بازگشت بودند، مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدي خدمت امام برسند غافل از اينكه حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است. وقتي پاسخها را ملاحظه كردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان شهر مدينه را ترك گفتند. در ميانه راه با كارواني برخورد كردند كه امام كاظم عليه السلام هم همراه آن كاروان در حال بازگشت به مدينه بود. پس از شرفيابي به محضر حضرتش پاسخ سؤالات ديني خود را به ايشان عرضه نمودند. چون امام پاسخ سؤالات را مطالعه فرمود، سه بار فرمود: «فداها ابوها»؛(19) پدرش فداي او باد. امام با اين جمله، صحت پاسخ ها را مورد تأييد قرار دادند.

روايات

فاطمه معصومه عليها السلام از جمله راويان گرانقدر و عظيم الشأن آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم است. ايشان از پدر گرامي خويش و اجداد شريف و بزرگان و جمعي از خاندان جليل القدرش احاديثي نقل كرده كه قابل قبول علماي شيعي و سني است.(20)

متأسفانه نگارنده به بيش از پنج روايت از اين بانوي گرامي دست پيدا نكرد. روايات آن حضرت به قرار ذيل است:

1) ابوالخير شمس الدين محمد بن محمد بن جزري شافعي (م 833) در كتاب «اسني المطالب في مناقب سيدنا علي بن ابي طالب»(21) روايتي را كه از جمله راويان آن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است نقل كرده كه در آن حضرت فاطمه زهرا عليها السلام خطاب به مردم چنين مي فرمايد: «...آيا فرمايش رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را در روز غدير به فراموشي سپرده ايد كه فرمود: هر كه من مولاي اويم، پس علي مولاي اوست... و سخن ديگر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را كه فرمود: تو [اي علي ]نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي عليه السلام هستي؟!»(22)

در سند روايت فوق اين اشخاص وجود دارند: بكر بن احمد قصري، فاطمه دختر امام رضا عليه السلام، فاطمه (معصومه) و زينب و ام كلثوم دختران امام كاظم عليه السلام، فاطمه دختر امام صادق عليه السلام، فاطمه دختر امام باقر عليه السلام، فاطمه دختر امام سجاد عليه السلام، فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه السلام، ام كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام، حضرت فاطمه عليها السلام و كساني كه پيش از بكر بن احمد در اين سلسله هستند.

2) در روايت ديگري نظير روايت فوق از لسان مبارك رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم آمده است: «من كنت مولاه فعلي مولاه»؛ هركس من پيشوا و رهبر او هستم، علي پيشوا و رهبر اوست.

در سند اين روايت، اشخاص ذيل وجود دارند: فاطمه دختر امام رضا عليه السلام، زينب و ام كلثوم و فاطمه دختران امام كاظم عليه السلام، فاطمه دختر امام صادق عليه السلام، فاطمه دختر امام باقر عليه السلام، فاطمه دختر امام سجاد عليه السلام، فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه السلام، ام كلثوم دختر حضرت فاطمه عليها السلام و حضرت فاطمه عليها السلام.(23)

3) ابو محمد بن احمد بن علي قمي در كتاب «المسلسلات»(24) خويش از فاطمه معصومه عليها السلام با همان سند از فاطمه زهرا دختر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: از رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي فرمود:

وقتي در شب معراج به آسمان برده شدم، داخل بهشت گرديده، قصري از مرواريد سفيد و درخشان مشاهده كردم. دري داشت كه بر آن پرده اي آويزان، و با مرواريد و ياقوت تزيين يافته و درخشندگي پيداكرده بود. چون سرم را بالا بردم، ديدم بر آن در نوشته شده است: لااله الاالله، محمد رسول الله ، علي ولي الله، و بر آن پرده نوشته شده: خوشا، خوشا به مثل شيعه علي. آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصري از عقيق سرخ بود و دري از نقره داشت كه به وسيله زبرجد سبز درخشان شده بود. بر آن در، پرده اي بود. چون سرم را بالا بردم، ديدم بر آن در نوشته شده است: محمد رسول خداست، علي جانشين مصطفي است، و بر آن پرده نگاشته شده بود: بشارت ده پيروان علي را به حلال زادگي. آنگاه داخل قصر شدم. در آنجا قصري از زمرد سبز بود كه زيباتر از آن را مشاهده نكرده بودم. دري از ياقوت سرخ داشت كه با مرواريد آراسته و درخشان شده بود. بر آن در پرده اي قرار داشت. وقتي سرم را بالا بردم، ديدم بر آن پرده نوشته شده است: پيروان علي رستگاراند. به دوستم جبرئيل گفتم: اين قصر از آن كيست؟

گفت: محمد، از آن پسر عمو و جانشين تو علي بن ابي طالب است. در روزقيامت همه مردم برهنه پا و عريان محشور مي شوند مگر شيعيان علي. و همگي به نامهاي مادرانشان فراخوانده مي شوند مگر پيروان علي كه به نامهاي پدرانشان خوانده مي شوند.

به دوستم جبرئل گفتم: اين براي چيست؟

گفت: چون آنان علي را دوست داشتند، حلال زاده اند.(25)

4) در روايت سوم از كتاب امالي از احمد بن حسين از حسن بن علي سكرياز محمد بن زكرياي جوهري از عباس بن بكار از حسن بن يزيد از فاطمه[معصومه ]دختر موسي كاظم عليه السلام از عمر بن علي بن الحسين از فاطمهدختر امام حسين عليه السلام از اسماء دختر عميس از صفيه دختر عبدالمطلبآمده است:

وقتي حسين عليه السلام از مادرش متولد شد، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: عمه، فرزندم را نزدم بياور.

من عرض كردم: اي رسول خدا، او را پس از ولادت پاكيزه نكرده ايم. رسول خدا فرمود: «عمه، تو مي خواهي او را پاكيزه كني؟! خداوند تبارك و تعالي او را پاكيزه و از آلودگيها منزه كرده است.»(26)

5) حديث ديگر را محمد غماري شافعي در كتاب خويش بدين طريق نقل كرده است: از فاطمه دختر حسين رضوي از فاطمه دختر محمد رضوي از فاطمه دختر ابراهيم رضوي از فاطمه دختر حسن رضوي از فاطمه دختر محمد موسوي از فاطمه دختر عبدالله علوي از فاطمه دختر حسن حسيني از فاطمه دختر ابي هاشم حسيني از فاطمه دختر محمد بن احمد بن موساي مُبَرقَع از فاطمه دختر موساي مبرقع از فاطمه دختر امام رضا عليه السلام از فاطمه دختر امام موسي بن جعفر عليه السلام از فاطمه دختر امام صادق عليه السلام از فاطمه دختر امام باقر عليه السلام از فاطمه دختر امام سجاد عليه السلام از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام از زينب دختر امير مؤمنان عليه السلام از حضرت فاطمه دختر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم و آن حضرت نقل مي كند كه رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «آگاه باشيد، هركس با دوستي آل محمد بميرد، شهيدمرده است.»

روايت مزبور به حديث «فاطميات» مشهور است. چون جز دو تن از كساني كه در سلسله آن وجود دارند، بقيه فاطمه نام دارند.(27)

ميلاديه حضرت معصومه

به گلزار نبوت نو گلي گرديد وا امشب           كه عرش و فرش را بنمود اين گل با صفا امشب
معطر شد ز عطر و بوي اين گل عالم هستي           منور شد ز نور روي او ارض و سما امشب
نه تنها خاكيان دارند بزم شادماني را          بود بزم شعف در عالم قدسي به پا امشب
خداوند تعالي داده موسي را مهين دختي           كه او با جلوه اش برده، از هر دلربا امشب
بلي از لطف بي اندازه خود ذات سبحاني           به مولانا الرضا يك خواهري كرده عطا امشب
به يُمن مقدم فرخنده اين نازنين دختر          هزاران تن شوند از آتش دوزخ، رها امشب
به قلب من چنين الهام شد اي دوستدارانش           كه شد بخشيده از يُمن قدومش جرم ما امشب
بخوان او را تو از سوز درون اي عاشق خسته           كه بنمايد تمام دردهايت را دوا امشب
براي اهل معنا خاصه بهر يوسف زهرا          دعا كن اي پريشان دل، كه شد وقت دعا امشب(28)

نسب حضرت معصومه

پدر گرامي آن مخدره، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام هفتمين نور از انوار آسمان ولايت است.

و مادر مكرمه حضرت معصومه نجمه خاتون (تكتم) يكي از اسوه هاي تقواو فضيلت و از بانوان بسيار شريف و عباد روزگار بود. اين شخصيت كم نظيرو گرانمايه هم مادر حضرت رضا عليه السلام و هم مادر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است.(29)

طبق برخي از روايات، نجمه خاتون كنيزي بود كه توسط مادر گرامي امام موسي بن جعفر عليه السلام حميده مُصَفّاة خريداري شد.

نجمه خاتون از چهره هاي پرفروغ بانوان عصر خويش بود. علي بن ميثم گويد: تكتم از افضل بانوان در قوه عقلاني و تدين بود. وي مقام حميده خاتون را بسيار بزرگ مي داشت به گونه اي كه هيچگاه بي اذن او در حضورش بر زمين نمي نشست.

هنگامي كه حميده خاتون، نجمه را خريد، در خواب رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم را ديد. پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم بدو فرمود: حميده، نجمه را به فرزندت موسي هديه كن؛ چون از او بهترين اهل زمين متولد خواهد شد. آن بانو، در پي اين رؤيا نجمه را به حضرت كاظم عليه السلام هديه كرد.(30) و اينگونه در حق او به آن امام سفارش نمود: تكتم بهترين و با فضيلت ترين جاريه اي است كه تا كنون ديده ام. ترديدي ندارم كه اگر نسلي داشته باشد، خداوند تعالي آن را ظاهر خواهد ساخت. او را به تو بخشيدم و درخواست مي كنم حرمتش را رعايت بنمايي.(31)

در مورد تاريخ ولادت حضرت معصومه اتفاق نظر وجود ندارد. جمعي از محققان، آن را اول ذي قعده سال 173 قمري ذكر كرده اند.(32)

اما در مورد سال وفات حضرت معصومه، تنها يك نظريه وجود دارد و آن سال 201 هجري است. چنانچه بر قبر مطهر حضرت معصومه با خط كوفي اين جمله نگاشته شده است: «توفيت فاطمة بنت موسي في سنة احدي و مأتين...»؛ فاطمه دختر موسي بن جعفر عليها السلام در سال 201 هجري وفات يافت.(33)

در مورد ماه و روز وفات آن حضرت سه قول وجود دارد: برخي آن را 12 ربيع الثاني(34) بر شمرده اند(35) و جمعي به نقل از كتاب رسالة العربية العلوية اثر شيخ حر عاملي، آن را هشتم شعبان و عده اي آن را دهم ربيع الثاني(36) ذكر كرده اند.(37)

بنا به پذيرفتن اول ذي قعده سال 173 به عنوان تاريخ ولادت، و دوازدهم ربيع الثاني سال 201 به عنوان تاريخ وفات، بايستي سن حضرت معصومه را به هنگام مرگ بالغ بر 28 سال و پنج ماه بدانيم.

علت وفات

در سال 200 هجري مأمون هفتمين خليفه عباسي حضرت رضا عليه السلام را ظاهراً به منظور جانشيني خود از مدينه به مرو(38) فراخواند.(39)

بعد از اينكه حضرت رضا عليه السلام از روي اكراه و اجبار به خراسان رفت، و يكسال از دوري ايشان گذشت و خانواده اش از او بي اطلاع ماندند، حضرت معصومه به منظور ديدار با برادر خويش به سوي خراسان حركت كرد.

بر اساس سخن مشهور، پس از آنكه فاطمه معصومه عليها السلام به ساوه رسيد، بيمار شد. در آن حال از خادمش پرسيد «از اينجا تا قم چقدر فاصله وجود دارد؟» خادم عرض كرد: «ده فرسخ». حضرت فرمود: مرا از اينجا به قم منتقل كن.(40)

عكس العمل آل سعد

هنگامي كه آل سعد از ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم آگاهي يافتند، تصميم گرفتند به استقبال ايشان بروند. در ميان آنان موسي بن خزرج نيز وجود داشت. وي پيش از ديگران به استقبال حضرت شتافت و از ايشان درخواست كرد به منزلش تشريف بياورد. آن جناب پذيرفت و تا هنگام وفات در منزل وي به عبادت مشغول بود. حسن بن محمد قمي در اين باره گويد: «چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتّفاق كردند كه قصد ستي فاطمه كنند و از او در خواه [درخواست ] نمايند كه به قم آيد. از ميانه ايشان موسي بن خزرج تنها هم در آن شب بيرون آمد. و چون به شرف ملازمت ستي فاطمه رسيد، زمام ناقه [= شتر] او بگرفت و به جانب شهر بكشيد و به سراي خود او را فرود آورد.»(41)

قافله نور

روشن است كه حضرت معصومه عليهما السلام در شرايط حاكم بر آن عصر و نا امني جاده ها بدون همراهاني قابل اعتماد و مسلح به مسافرت نپرداخت. در كتاب الانساب، اثر مجدي (نسب شناس معروف) از همراهي ميمونه، خواهر حضرت معصومه عليها السلام با ايشان در آن سفر مهم ياد شده است.(42) با توجه به سخن آيت الله مرعشي نجفي كه در كنار حضرت معصومه عليها السلام دو كنيز ايشان نيز دفن شده اند، مي توان حدس زد كه آنان هم در مسافرت به مرو ملازمش بودند.(43) يكي از نويسندگان درباره همسفر بودن حمزة بن موسي بن جعفر با حضرت معصومه در هجرت به مرو مي گويد: «در نسخه [اي ]از كتاب تاريخ قم مذكور بوده كه حمزة بن موسي بن جعفر همراه فاطمه بوده و معلوم است [كه ]ناموس كبري تنها بي محرم از مدينه تا مشهد حركت نمي كند. گويا حمزه بعداز وفات فاطمه [زنده ]بوده و در قم وفات كرده».

وي در دنباله، درباره همراهي ميمونه با حضرت معصومه مي گويد: «مي توان گفت كه ميمونه با فاطمه بوده تا [آنكه سرانجام ] در نزد آن حضرت مدفون شده [است ]»(44)

يكي از پژوهشگران درباره همراهان حضرت معصومه مي گويد: در رساله مجدي آمده است كه حضرت معصومه به همراه يكي از خواهران خود به زيارت برادرش شتافت. در آن سفر پنج تن از برادرانش و فرزندان آنان و گروهي از خادمان همراهيش مي كردند. به احتمال قوي، آن پنج نفر جعفر، زيد، فضل، قاسم و هادي بودند. وقتي آنان به ساوه رسيدند، جمعي از مخالفان معترضشان شدند و تني چند از همراهان حضرت معصومه را كشتند. شاهد بر اين مدعا اين است كه سه تن از نامبردگان در ساوه دفنند.(45)

جعفر مرتضي عاملي پژوهشگر سترگ معاصر در باره همراهان حضرت معصومه و علت وفات ايشان مي گويد: حضرت معصومه در رأس يك قافله 22 نفري متشكل از علويان و برادران امام رضا عليه السلام براي ديدار با آن امام همام رهسپار ايران گرديد. وقتي مأمون از ورود آنان اطلاع يافت، دستور داد همگي آنان را از ميان بردارند. لذا تمامي افراد گروه مزبور به قتل رسيدند. گويند حضرت معصومه نيز به طريقي در شهر ساوه مسموم شد و پس از مدتي كوتاه به شهادت رسيد.(46)

پس از عروج

بعد از عروج ملكوتي حضرت معصومه عليها السلام زنان آل سعد او را غسل دادند و كفن كردند. آل سعد گورستان عمومي شهر را دور از شأن و مقام ايشان مي دانستند. بنابراين جسمم مطهر و نوراني او را به باغ موسي بن خزرج(47) كه از پيش براي دفن وي تعيين شده بود، بردند و در بخش جنوبيش، در سردابي حفر كردند.(48)

در آن هنگام، در ميان اشعريان (آل سعد) بر سر اين كه چه كسي شايستگي دفن آن بدن مقدس را دارد، اختلاف روي داد. پس از گفتگو تصميم گرفتند خادم كهنسال يكي از آنها مأمور انجام اين مهم شود، ولي ناگهان دو سوار كار نقابدار از طرف رودخانه قم به پيش آمدند. وقتي نزديك آن بدن مطهر رسيدند، از اسب پياده شدند. نخست بر آن نماز گزاردند و سپس وارد سردابي كه براي تدفين وي مهيا گشته بود، شدند و باكمك يكديگر او را به خاك سپردند. و بدون اين كه با كسي سخن بگويند، آن محل را ترك كردند و كسي نفهميد آنان چه كساني بودند.(49) حسن بن محمد قمي گويد: «چون فاطمه را وفات رسيد... بعد از غسل و تكفين، او را به مقبره بابلان بر كنار در سردابي كه از براي او ترتيب كرده بودند، حاضر آوردند. آل سعد با يكديگر خلاف كردند در باب آنكه سزاوار آن است كه در سرداب رود و فاطمه را بر زمين نهد و دفن كند. پس از آن اتفاق كردند بر آنكه خادمي به غايت پير از آنِ يكي از ايشان (قادر نام) را حاضر گردانند تا فاطمه را در گور نهد و كسي را به طلب او بفرستادند.در ميان اين گفتگوي، از جانب رمله دو سوار بر آمدند دهن بسته و روي بدين مردم نهادند. چون به نزديك جنازه فاطمه رسيدند، از اسب فرود آمدند و برفاطمه نماز گزاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن كردند. پس از گور بيرون آمدند و بَرنشستند و برفتند و هيچكس را معلوم نشد كه آن دو سوار كه بودند.»(50)

برخي از محققان درباره افرادي كه حضرت معصومه عليها السلام را دفن كردند، گويند: «چون در آن عصر چند تن از برادران فاطمه در قراء اطراف قم بودند - كه چهار نفر در آوه و يك نفر در شاه سواران مي زيستند - مي توان گفت كه سواران مزبور برادران فاطمه بوده اند كه از ورود خواهر خود به قم آگهي يافته، براي ديدار وي آمده، به سراي موسي بن خزرج رفته، بر رحلت خواهر خويش پي مي برند و براي آنكه شناخته نشوند، لثام مي بندند و در مراسم مزبور شركت مي جويند...»(51)

به نظر ما آن دو سوار كار برادران آن حضرت نبودند، چون در آن صورت حتماً آل سعد - كه خود را متولي كفن و دفن وي مي دانستند - عكس العلمي نشان مي دادند. با توجه به احاطه علمي ائمه عليهم السلام بر جهان طبيعت و ماوراي آن، احتمال مي رود كه آن دو سوار كار امام رضا و امام محمد تقي عليهما السلام(52) بودند، كه با «طي الارض»(53) يا طريقه اي ديگر خود را به آن ناحيه رسانده بودند، تا كسي از نامحرمان دست خود را، حتي از پشت پوشش به بدن مطهر حضرت معصومه عليها السلام نزند.

يكي از پژوهشگران درباره آن دو سوار كار مي گويد: «محتمل است يكي پدر بزرگوارش، موسي بن جعفر عليه السلام و ديگري برادر عاليمقدارش، حضرت رضا عليه السلام بوده اند و اين دلالت بر نهايت جلالت قدر آن مخدره دارد؛ زيرا امام است كه جز امام، ديگري او را دفن نمي نمايد.»(54)

نكته اي كه در سخن فوق وجود دارد، اين است كه امام موسي بن جعفر عليه السلام در آن هنگام در قيد حيات نبود.(55) بنابراين شايد آن دو، امام رضا و امام جواد عليهما السلام يا امام رضا و فرشته اي در صورت انسان يا دو فرشته در صورت انسان و يا دو تن از اولياي برگزيده الهي بودند، كه به فرمان حق، به دفن حضرت معصومه پرداختند.

سوگنامه

اين خبر از مجلسي(56) نقل است در اخبار قم           ثبت گشته در كتب از او همه اسرار قم
گفت در سال دو صد از هجرت خير الانام           كرد مأمون دعوت از موسي الرضا هشتم امام
پس روان شد از مدينه سوي خاك پاك طوس           آن ولي حق، امام هشتمين، شمس الشموس
از فراقش شد چنان معصومه زار و دل فكار          كز كف خود داد آرام و توان، صبر و قرار
آن مهين بانو پس از يك سال دوري و محن           بهر ديدار برادر، چشم پوشيد از وطن
از مدينه شد روان با شوق بيرون از بيان           تا به شهر ساوه بيماري گرفت از او عنان
گشت چون از اين سفر موسي بن خزرج باخبر          شد به استقبال آن بانوي دين باكرّ و فرّ
گوي سبقت را ربود از جمع در نيك اختري           موسي آن فرخنده بختِ آلِ سعدِ اشعري
پس مهار ناقه آن مَفْخَر كون و مكان           خود گرفت و شد به پاي شوق سوي قم روان
ريختند از شوق دل برگرد آن بانوي دين           دوستان و شيعيانش از يسار و از يمن
چون كه در قم كرد منزل كاروان اشتياق           شد بلند از بستر بيماريش بانگ فراق
كرد بانو جان خود تسليم بر جان آفرين           آفرين بر همت بانوي عالم، آفرين
بود موسي را به قم باغي و ملكي دلگشا          چون بساط سبزه و مانند گلشن جانفزا
گفت سردابي در آنجا بهر بانو بَر كَنَند          تا به دنيا و به عقبي از نهالش بَركَنَند
بهر دفن حضرتش ديدند بي گرد و غبار          دو سوار با نقاب از دور گشتند آشكار
آن دو بعد از خدمت و تعظيم و اكرام و نماز          دفن كردند آن بدن را با دو صد سوز و گداز
خود نمي دانم مَلك بودند يا از اولياء          يا تقي بودش به همراه علي موسي الرضا
از محن موسي بن خزرج سايباني ساختي           بر سر قبرش به فرياد و فغان پرداختي
بعد از آن بر پاي كرد اين بارگه بنت الجواد          تا كه گردد قبلگاه مردم نيكو نهاد
دختر يك اختر مولا جواد آن مير دين           گشت مدفون در كنار عمه خود دل غمين(57)

موقعيت جغرافيايي اقامتگاه فاطمه عليها السلام

سراي موسي بن خزرج كه حضرت معصومه عليها السلام چند صباحي در آنجا به سر برد، به «ستّيه» معروف است. اين سرا در محله «ميدان مير» در وسط شهر قم و در يك از محله هاي قديمي بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بيت النور» در وسط آن قرار داشت.(58)

موسي بن خزرج پس از رحلت آن بانوي گرانقدر، محراب ايشان را به همان حال باقي گذارد، و ديگر نقاط خانه خويش را نيز به احترام ايشان مسجد كرد.(59)

اصل محراب فاطمه معصومه عليها السلام كه در نزد عوام به «تنور» مشهور است تا كنون پابرجاست و مردم از قديم تا كنون براي تيمن و تبرك و خواندن زيارت و دعا بدان جا مي روند.

محراب مزبور كه غرفه كوچكي بيش نبوده، تجديد بنا شده و به صورتي زيبا درآمده است.(60) و در كنار آن مدرسه اي براي طلاب علوم ديني ساخته شده كه به «مدرسه ستيه» معروف است.(61) و نيز در ضلع غربي و جنوبي آن مسجدي بنا گرديده است.

سراي موسي بن خزرج در آن روزگار بههنگام ورود حضرت معصومه عليها السلام در منتهي اليه سمت جنوب غربي شهر قم قرار داشت. زيرا شهر قم در آن عصر در شمال شرقي شهر فعلي قرار داشت و به تدريج به سمت غرب و جنوب كشيده شد،(62) و در حال حاضر در اواسط قسمت قديمي شهر به سمت جنوب است.

ناحيه اي كه آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن قرار دارد، پيش از رحلت حضرت معصومه عليها السلام احتمالاً باغ آباد و مصفايي از املاك موسي بن خزرج بوده است زيرا در آن دوران متداول و معمول بود كه رؤسا و بزرگان عرب علاوه بر خانه هاي مجلل داخل شهر، هريك به تناسب موقعيت و مقام خويش در باغهاي اختصاصي خود در سواحل رودخانه، كاخ و قصري مشرف بر آب براي تفريح در ايام بهار و تابستان بنا مي نمودند. لذا با توجه به وضعيت محل مذكور و موقعيت متناسب «بابلان» - همان محلي كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه عليها السلام قرار دارد - و شخصيت موسي بن خزرج حدس زده مي شود كه كاخ ييلاقي موسي بن خزرج در همان ناحيه قرار داشته است. و به طوري كه از قراين و شواهد حال بر مي آيد، او باغ و كاخ مزبور را فوق العاده دوست مي داشته و به همين جهت آن را نثار مقدم حضرت معصومه عليها السلام نموده و محل دفنش را در آنجا نهاد.(63) ظاهراً موسي بن خزرج با مشاهده وضع مزاجي نامناسب و وخامت حال حضرت معصومه ايشان را به باغ ييلاقي خويش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم درامان بماند.(64)

علت برگزيدن شهر قم

در باره اينكه چرا حضرت معصومه شهر قم را براي اقامت در واپسين روزهاي عمر شريفش برگزيد، چند نظريه وجود دارد يا مي توان مطرح كرد كه به پاره اي از آنها اشاره مي شود:

1- بنا بر قول مشهور پس از اينكه فاطمه معصومه عليها السلام به شهر ساوه رسيد،(65) بيمار شد. و چون در خود توان رفتن به خراسان را نديد، و يقين پيدا كرد كه ديگر هرگز امام رضا عليه السلام را نخواهد ديد، تصميم گرفت به قم - كه از پيش مي دانست در آنجا به لقاي حق خواهد شتافت - برود.

2- برخي پژوهشگران درباره علت رفتن حضرت معصومه عليها السلام به شهر قم مي گويند:

«اين مجلله در اوائل سال 201 هجري به مقصد مرو از مدينه طيبه بيرون آمده، بين راه در ساوه كه شهري معظم و مردمش شافعي مذهب و بسيار هم متعصب بودند، بشدت مريضه و ناتواني گشته، بواسطه فقدان اصحابِ وفاق و وجدان اربابِ نفاق و به علت نبودن طبيب معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مكان مناسبي براي آسايش خود، مجبور مي شود كه از راه مقصد، اندكي منحرف گشته، خود را به شهر قم كه از بلاد مستحدثه شيعيان و مراكز موالي و دوست داران آن خاندان مي دانست - با آنكه در مسير او نبود - برساند. ...موقعي كه بي بي بيمار مي شود، خود را از حركت به طرف قم ناچار مي ديده، از طرفي هم نمي خواسته است كه بدون سابقه دعوت بدان شهر كه از مسير او دور است، وارد شود. بنابر اين قبلاً از ورود خود به ساوه آل سعد را آگهي مي دهد تا آنان به طلب وي از قم بيرون آيند.»(66)

3- برخي درباره سبب روي آوردن حضرت معصومه عليها السلام به قم گويند: «بي ترديد مي توان گفت كه آن بانوي بزرگ، روحي مُلهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي كه بعدها براي اين سرزمين پيش مي آيد - محوريتي كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد...اين جريان به خوبي روشن مي كند كه آن بانوي الهي به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته است و خود را با شتاب بدين سرزمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي كرده است.»(67)

روح مجرد

آنچه مسلم است، اينكه ائمه اطهار عليهم السلام از به ازدواج در آوردن دختران خود به غير هم شأن آنان خودداري مي ورزيدند. اين موضوع در زمان امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السلام به خوبي قابل مشاهده است. روي اين حساب فاطمه معصومه عليها السلام و ديگر خواهران وي بدون همسر زيستند و از دنيا رفتند. حسن بن محمد قمي در اين زمينه مي گويد: «به من رسيده است كه رضائيه(68) دختران خود را به شوهر نمي داد. زيرا كه كسي كه همسر و كفو ايشان بوده باشد، نمي يافتند. و موسي بن جعفر را 21 دختر بوده است، و از اين جهت هيچ يكي از ايشان [را] به شوهر نداده است تا غايتي كه اين معنا در ميان دختران ايشان عادت شده است. و محمد بن علي الرضا ده ديه(69) وقف كرده است بر دختران و خواهران خود كه شوهر نكرده اند، و از ارتفاعات آن ديه ها نصيب و قسط رضائيه كه به قم ساكن بوده اند، از مدينه جهت ايشان آورده.»(70)

بر اساس وصيتنامه امام موسي كاظم عليه السلام امر ازدواج دختران آن حضرت به دست امام رضا عليه السلام بود در اين وصيتنامه مي خوانيم: «ولا يزّوج بناتي احد من اخوتهن من امهاتهن ولا سلطان ولا عمّ الاّ برأيه و مشورته. فان فعلوا ذلك فقد خالفوا الله و رسوله و جاهدوه في ملكه و هو اعرف بمناكح قومه. فان اراد ان يزّوج، زوّج وان اراد ان يترك، ترك...»(71)

يعني نبايستي دخترانم را احدي از برادران مادريشان و حكام و عموهايشان شوهر دهند مگر با نظر و مشهورت امام رضا. در صورتي كه چنين اقدامي نمايند، با خدا و رسولش مخالفت كرده و در محدوده اختياراتش به ستيز برخواسته اند. زيرا او به مصلحت خويشان خود در امر زناشويي آگاهتر است. پس اگر او خواست كسي را به ازدواج كسي در آورد، مي تواند و اگر نخواست، اقدام نمي كند.

چنانكه اشاره شد، در آن عصر افراد هم شأن و هم طراز دختران امام كاظم يافت نمي شدند. براي همين امام رضا عليه السلام از آن مهم خودداري فرمود. برخي از پژوهشگران علت عدم ازدواج دختران حضرت كاظم عليه السلام را ناهنجاري فضاي سياسي و خفقان حاكم بر آن عصر دانسته اند.(72)

زيارت و فلسفه آن

نَفْسها و روحهاي پاك و قدسي به ويژه نفوس انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام هرگاه پيكرهاي شريف خود را رها و به عالم آخرت رحلت كنند، حد نهايي احاطه و استيلا بر عالم طبيعت براي آنان حاصل مي شود و اين توانايي را پيدا مي كنند كه در عالم ماده تصرف كنند و تأثير بگذارند. از اين رو هركس مرقدهاي مطهرشان را زيارت كند، بر او اطلاع پيدا مي كنند و زائرانشان را مورد لطف و مرحمت قرار مي دهند و از خداوند تعالي بر آورده شدن حاجتها و آمرزش گناهانشان را مي طلبند. اين است راز زيارت و سر ترغيب و تشويق به ارتباط با ارواح اولياي الهي خاصه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم و ديگر ائمه اطهار. مضافاً اينكه در زيارت آنان، اظهار اخلاص و تجديد بيعت و ميثاق در مسأله ولايت و اعلاي كلمه آنان است و خشنوديشان را در بردارد و باعث خواري و سرافكندگي دشمنانشان مي گردد.(73)

در زيارت، آثار و فوايد و نتايج مفيد ديگري نيز وجود دارد. از جمله اينكه وقتي ما در برابر يك معصوم يا ولي خدا قرار مي گيريم، چون او را مجسمه تقوا و فضيلت و جلوه اي از نور حق و مظهر عرفان و حماسه مي دانيم، با عظمت او متوجه نقصانهاي خويش مي گرديم. و چنانچه آگاهي كافي از مقامات اولياي الهي داشته و در عشق به آنها راستين و ثابت قدم باشيم، در اين تكاپو مي افتيم كه به سوي آنها و مرام و مقصدشان گام برداريم.(74)

فضيلت زيارت امامزادگان

افزون بر آنكه در فضيلت زيارت تعدادي از امامزادگان از جمله حضرت عبدالعظيم حسني و حضرت معصومه عليهما السلام رواياتي ويژه داريم، روايتيهم داريم كه نمايانگر استحباب و فضيلت زيارت كليه امامزادگان است. شيخحر عاملي به طور مرفوع(75) از پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند: «من زارني او زار احداً من ذريتي، زرته يوم القيامة فأنقذته من اهوالها.»(76)؛ هركس منيا يكي از ذريه ام را زيارت كند، او را روز قيامت ملاقات كرده، از بيمهاي شديد آن روز نجات مي دهم.

شيخ محمد حسن نجفي ذيل اين روايت گفته است: «و منه يستفاد استحباب زيارة غير المعصومين من ذريته.»(77)؛ يعني از اين روايت استحباب زيارت غير معصومين از فرزندان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم استفاده شده است.

علامه مجلسي درباره زيارت امامزادگان گويد: «و زيارت هر يك از ايشان كه بدي ايشان معلوم نباشد، خوب است و تعظيم ايشان متضمن تعظيم ائمه است.»(78)

در كتاب «الامامة والتبصرة» كه از تأليفات پدر شيخ صدوق است، روايت شده كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: «عيادة بني هاشم فريضة و زيارتهم سنة»؛ يعني ديدار از بني هاشم به هنگام حيات آنان، واجب و زيارتشان پس از مرگ سنت است.

در كتاب «بشارةالمصطفي لشيعةالمرتضي» در باره ثواب زيارت خويشان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم به سخن امام صادق عليه السلام آمده است: هركس ذريه علي و فاطمه را زيارت كند، گويا آن دو را زيارت كرده است.(79)

آداب زيارت

علما براي زيارت مرقدهاي مطهر و مقدس ائمه اطهار عليهم السلام و امامزادگان اعمال و آدابي بدين گونه ذكر كرده اند:

1- غسل پيش از سفر زيارتي.

2- ترك سخن بيهوده و جدال در حين سفر.

3- غسل زيارت.

4- پوشيدن لباسهاي پاكيزه و نفيس و سفيد رنگ.

5- استعمال بوي خوش در غير زيارت امام حسين عليه السلام.(80)

6- كوتاه برداشتن گامها به هنگام رفتن به روضه هاي مقدس در حال خضوع و خشوع.

7- گفتن ذكر و صلوات به هنگام رفتن به حرم.

8- ايستادن بر در روضه ها و مرقدهاي مطهر براي ورود و طلب رخصت و سعي در به وجود آمدن رقت قلب و خضوع و خشوع.

9- بوسيدن آستانه هاي مقدس. شهيد اول در كتاب «الدروس الشرعيه» در اين باره گويد: به روايت معتبري در اين زمينه دست نيافتم و ليكن علماي شيعي به اين عمل مبادرت مي كرده اند.(81) علامه مجلسي در اين باره گويد: با تمسك به عموماتي كه در مورد تعظيم و تكريم ائمه اطهار وارد شده است، مي توان به چنين عملي دست زد.(82)

10- مقدم داشتن پاي راست به هنگام ورود به حرم و مقدم داشتن پاي چپ در وقت خروج.

11- گفتن تكبير پس از زيارت.

12- نزديكي به ضريح به حدي كه زائر بتواند خود را به آن بچسباند.

13- رو به قبر و پشت به قبله بودن به هنگام زيارت.(83)

14- بلند نكردن صدا در وقت زيارت.

15- گذاردن گونه راست به ضريح مقدس پس از فراغت از زيارت و دعا كردن با تضرع در آن حال، و سپس گذاردن گونه چپ بر آن و دعا در آن حال و پافشاري در آن.(84)

16- ايستاده زيارت كردن.

17- خواندن نماز زيارت.(85)

18- تلاوت قرآن مجيد در كنار ضريحاي مطهر و هديه آن به صاحب قبر.

19- ترك سخنان ناشايست و بيهوده و دنيوي در حرمهاي مطهر.

20- پشت به ضريح نكردن به هنگام خروج.

يكي از اساتيد اخلاق حوزه علميه قم گويد: «مكرر مشاهده كردم كه آيت الله العظمي بروجردي(ره) و امام خميني قدس سره هنگام خروج از حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام عقب عقب مي آمدند و براي رعايت ادب، پشت به ضريح مقدس نمي كردند.»(86)

21- انفاق به خدمتگزاران حرم به قدر امكان.(87)

آداب ديگري نيز براي زيارت وجود دارد.

در پرتو نور

در فضيلت زيارت فاطمه معصومه عليها السلام هشت روايت وجود دارد:

1- امام صادق عليها السلام در روايتي فرمود: «من زارها، وجبت له الجنة.»(88)؛ هر كس او را زيارت كند، بهشت برايش واجب مي شود.

جالب توجه آنكه امام صادق عليه السلام اين سخن را پيش از انعقاد نطفه شريف امام موسي بن جعفر عليه السلام فرموده بود.(89)

2- نيز امام صادق عليه السلام در مورد پاداش زيارت آن بانوي گرامي فرمود: «انّ زيارتها تعدل الجنة.»(90)؛ يعني بهشت همسنگ زيارت فاطمه معصومه عليها السلام است.

3- عن سعد بن سعد (سعد بن احوص) قال: سألت اباالحسن الرضا عليه السلام عن فاطمة بنت موسي بن جعفر، فقال: «من زارها، فله الجنة»(91) سعد بن سعد گويد: از امام رضا عليه السلام در مورد فضيلت زيارت فاطمه دختر موسي بن جعفر عليها السلام پرسش كردم، ايشان فرمودند: هركس زيارتش كند، بهشت از آن اوست.

4- نيز سعد بن سعد(92) گويد: امام رضا عليه السلام به من فرمود: اي سعد، در محلي كه شما هستيد، قبري از خاندان ما وجود دارد. سعد پرسيد: قربانت شوم، قبر فاطمه دختر موسي را مي فرمايد؟

امام پاسخ داد: «نعم، من زارها عارفاً بحقها فله الجنة...»(93)؛ (آري هر كس او را با شناخت به حق وي زيارت كند، بهشت از آنش است).

5- همچنين امام رضا عليه السلام فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني.» يعني هركس معصومه را در قم زيارت كند، چنان است كه مرا زيارت كرده.

6 - در يكي از دو زيارتنامه غير مشهور حضرت معصومه آمده است: «من زار فاطمة بقم فله الجنة.»(94) يعني هر كس فاطمه را در قم زيارت كند، بهشت براي اوست.

7- شيخ حيدر بن محمد خوانساري گويد: «از امام علي بن موسي الرضا عليه السلام مروي است كه هر كه نتواند به زيارت من بيايد، بايد كه زيارت كند برادرم [عبدالعظيم حسني ] در ري يا خواهرم را در قم كه همان ثواب زيارت مرا در مي يابد.»(95)

8 - امام جواد عليه السلام فرمود: «من زار قبر عمتي بقم فله الجنة»؛(96) يعني هر كس قبر عمه ام را در قم زيارت كند، بهشت از آن اوست.

پي نوشت:

1) بحار الانوار، ج 57؛ ابن ابي ثلج بغدادي (م 325ه): تاريخ الائمة، ص 20 (از كتاب مجموعة نفيسة)؛ ابن خشاب: تاريخ مواليد الائمة، ص 191 (از كتاب مجموعة نفيسة).
2) علوي عمري: المجدي، ص 106؛ طبري: تاج المواليد، ص 123 (از كتاب مجموعة نفيسة).
3) بحارالانوار، ج 8، ص 50.
4) قاضي نور الله شوشتري: مجالس المؤمنين، ج 1، ص 83 ؛ محمد علي كچويي قمي: انوارالمشعشعين، ص 11.
5) در تفسير نمونه، اثر آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ذيل آيه 79 سوره اسراء «و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً» آمده است: «مقام محمود چنانكه از لفظش پيداست، معني وسيعي دارد كه شامل هر مقامي كه در خور ستايش باشد، مي شود. ولي مسلماً در اينجا اشاره به مقام ممتاز و فوق العاده اي است كه براي پيامبر در سايه عبادتهاي شبانه و نيايش در دل سحر حاصل مي شده است. معروف در ميان مفسرين اين است كه اين مقام همان شفاعت كبراي پيامبر است... اين احتمال نيز وجود دارد كه مقام محمود همان نهايت قرب به پروردگار است كه يكي از آثارش شفاعت كبري مي باشد. گرچه مخاطب در اين آيه ظاهراً پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است ولي از يك نظر مي توان حكم آن را تعميم داده و گفت: همه افراد با ايمان كه برنامه الهي روحاني تلاوت [قرآن ] و نماز شب را انجام مي دهند، سهمي از مقام محمود خواهند داشت. و به ميزان ايمان و عمل خود به بارگاه قرب پروردگار راه خواهند يافت، و به همان نسبت مي توانند شفيع و دستگير واماندگان در راه شوند. زيرا مي دانيم هر مؤمني در شعاع ايمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود؛ ولي مصداق اتم و اكمل اين آيه، شخص پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم است. (ج 12، ص 233 - 232). درباره مبحث شفاعت و اقسام آن بنگريد به گفتار گرانمايه استاد مطهري در كتاب عدل الهي، ص 231 به بعد.
6) زيارتنامه حضرت معصومه(س).
7) ر.ك: وسيلة المعصوميه، مير ابوطالب حسيني تبريزي، ص 23 و 24.
8) سروده محسن تهراني. (ر.ك: كريمه اهل بيت، ص 367 و 368).
9) وسيلة المعصوميه، ص 68.
10) زاد المعاد، حاشيه ص 468؛ مفتاح الجنان، ص 308، ناسخ التواريخ، بخش زندگاني امام كاظم، ج 3، ص 68 .
11) محدثي: پيام زن، ش 11، بهمن 1371، ص 14.
12) مهدي پور: كريمه اهل بيت، ص 43 - 45. در اين مأخذ تفصيل اين ماجرا ذكر شده است.
13) انوارالمشعشعين، ص 210 - 211.
14) زبدة التصانيف، حيدر بن محمد خوانساري، ص 499.
15) اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون و ام علي مشكور، ص 577. ظاهراً مقصود از «مقدامه» آن است كه حضرت معصومه گوي سبقت را از ديگران در ميدان علم و عمل ربوده بود.
16) الفصول المهمه، ص 240.
17) كشف الغمه ج 3، ص 30.
18) كشف اللئالي تا كنون به چاپ نرسيده و به صورت مخطوط در كتابخانه شوشتريهاي نجف اشرف وجود دارد. مرحوم ميرجهاني نسخه اي از اين كتاب را در كتابخانه شيخ محمد سماوي ديده است. (مهدي پور: كريمه اهل بيت، ص 62).
19) كريمه اهل بيت، ص 63 - 64. (با تصرف).
20) فاطمة بنت الامام موسي بن جعفر، ص 57 - 58؛ اعلام النساء، ص 577.
21) در كتاب اسني المطالب پاره اي از رواياتي كه در شأن و منزلت امير مؤمنان وارد گشته، گرد آوري شده است. در اين كتاب تنها احاديثي ذكر شده كه در مصادر و كتب معروف و با سندهاي قوي و محكم بيان گرديده است. (اميني: مقدمه اسني المطالب، ص 32).
22) الغدير، ج 1، ص 196.
23) احقاق الحق، ج 6، ص 282 به نقل از مسند فاطمه معصومه(س)، ص 61.
24) ص 108. اين كتاب در ضمن مجموعه اي از آثار مؤلف در يك مجلد به سال 1369ه در تهران به چاپ رسيده است.
25) مجلسي: بحارالانوار، ج 65، ص 76 - 77؛ فاطمة بنت الامام موسي بن جعفر،ص 59 - 60 .
26) همان، ص 61.
27) رازي، محمد شريف: گنجينه دانشمندان ج 1، ص 16 - 17.
28) اشعار علي اصغر يونسيان متخلص به ملتجي به روايت كريمه اهل بيت، ص 385 - 386.
29) ر.ك: دلائل الامامة، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ص 147. براي اين بانوي عظيم الشأن پانزده نام ذكر شده است. (ر.ك: دلائل الامامة، ص 173 و 180؛ عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 26؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 13؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 289).
30) عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 26.
31) همان، ص 24.
32) شيخ علي نمازي شاهرودي: مستدرك سفينة البحار، ج 8، ص 257، محمد هادي اميني: فاطمه بنت الامام موسي الكاظم عليه السلام، ص 20.
33) محمد حسين حسيني جلالي: مزارات اهل البيت، ص 107 - 108.
34) نمازي شاهرودي: پيشين، ص 257.
35) منصوري: حيات الست، ص 8.
36) وسيلة المعصومية، ص 65، به نقل از «نزهة الأبرار».
37) مهدي پور: كريمه اهل بيت، ص 109.
38) در گذشته مرو از مشهورترين شهرهاي خراسان و پايتخت آن به شمار مي آمد. (ر.ك: معجم البلدان، ماده مرو)
39) حسن بن محمد بن حسن قمي: تاريخ قم، ص 213.
40) همانجا.
41) همانجا.
42) حيات الست، ص 11.
43) وسيلة المعصوميه، ص 27 و 28.
44) همان، ص 64.
45) سلسلة المشاهد المقدسه، علي عسيلي، ص 73 - 74. مرحوم منصوري نيز شبيه اين مطلب را بدين گونه گفته است: «شاهد بر وقوع آن قضيه اينكه قبر سه تن از فرزندان حضرت موسي بن جعفرعليه السلام به همان اسامي كه گذشت، در ساوه مشهور است. در عمدة الطالب نيز به اين مطلب اشاره شده است». (ر.ك: حيات الست، ص 11).
46) الحياة السياسية للامام الرضاعليه السلام، ص 428.
47) باغ موسي بن خزرج در كنار رودخانه قم در بابلان - همان جايي كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه قرار دارد - واقع شده بود.
48) گنجينه آثار قم، ج 1، ص 390.
49) همان، ص 213 - 214.
50) تاريخ قم، ص 213 و 214.
51) گنجينه آثار قم، ص 390 - 391.
52) ر.ك: گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 14 - 15.
53) طي الارض شيوه اي مختص به اولياي حق براي حركت و سير و فائق بر بُعد زمان و مكان است.
54) ناصر الشريعه: تاريخ قم، ص 74.
55) البته شايد با بدن مثالي خود به اين امر اقدام فرمودند.
56) علامه محمد باقر مجلسي (متوفا: 1111 ه.ق.) از علما، فقها، محدثان و نويسندگان بزرگ و بسيار پركار بود. تنها يكي از كتاب هاي او به نام بحار الانوار بيش از صد مجلد را در بر مي گيرد.
57) حاج سيد علي ميره اي. به نقل از: كريمه اهل بيت، ص 368 - 370.
58) گنجينه آثار قم، ج 1، ص 383.
59) جدي فروزان، اثر فيض، ص 95.
60) باقي ماندن اين محراب مقدس از سال 201 هجري تا كنون كه سال 1416 هجري است، نشان دهنده كمال معرفت و اخلاص حضرت فاطمه معصومه به حضرت حق در آن دوران كوتاه (16 - 17 روز) است. (بنگريد به انوارالمشعشعين، ص 209). شگفتي بيشتر از اين است كه آن مخدره در آن 16 يا 17 روز بشدت ناخوش بود و با آنكه واپسين لحظات عمر شريفش را مي گذراند، اما دست از مناجات و راز و نياز با خداوند برنداشت.
61) انوارالمشعشعين، ص 208 - 209.
62) تاريخ مذهبي قم، فقيهي، ص 86.
63) جدي فروزان، ص 89 - 90.
64) گنجينه آثار قم، ج 1، ص 384.
65) تاريخ قم، حسن بن محمد قمي، ص 213.
66) جدي فروزان، ص 90 - 91.
67) حضرت معصومه و شهر قم، اثر حكيمي، ص 40 - 41.
68) يعني فرزندان موساي مبرقع. (وسيلة المعصوميه، ص 67) موسي بن محمد بن علي معروف به موسي مبرقع فرزند بزرگوار امام جوادعليه السلام بود.
69) يعني ده.
70) تاريخ قم، ص 221.
71) بحارالانوار، ج 48، ص 276.
72) كريمه اهل بيت، ص 429.
73) ر.ك: جامع السعادات، محمد مهدي نراقي، ج 3، ص 398 - 399؛ معراج السعاده، ص 670.
74) ر.ك: زيارت، محدثي، ص 137 به بعد.
75) روايت مرفوع، حديثي است كه در سلسله سند آن افتادگي وجود دارد و نام برخي از راويان حديث مشخص نيست.
76) وسائل الشيعه، ج 10، ص 259 - 260.
77) جواهرالكلام، ج 20، ص 80.
78) تحفةالزائر، ص 515.
79) جنة النعيم، ص 406.
80) مسلماً در صورتي كه بوي خوش قابل استشمام براي ديگران باشد، استعمال آن براي زنان جايز نيست.
81) جواهر الكلام، ج 20، ص 101.
82) تحفة الزائر، ص 23.
83) ظاهراً اين عمل مختص به قبرهاي معصومين عليهم السلام است.
84) در آن حالت شايسته است زائر به حق صاحب قبر از خدا بخواهد كه او را از كساني كه مورد شفاعت صاحب قبر قرار مي گيرند، قرار دهد.
85) حداقل نماز زيارت دو ركعت است.
86) مختاري: سيماي فرزانگان، ص 274.
87) شيخ عباس قمي: مفاتيح الجنان، ترجمه قمشه اي، بخش «در آداب زيارت»؛ تحفة الزائر، ص 21 - 29؛ جواهر الكلام، ص 102 - 103.
88) بحارالانوار، ج 99، ص 267.
89) همانجا.
90) بحارالانوار، ج 99، ص 267.
91) ثواب الاعمال، ترجمه غفاري، ص 221، بسنجيد با سخن ابن قولويه در كامل الزيارات، ص 324.
92) سعد بن سعد از افراد مورد اطمينان امام رضا و امام جوادعليهما السلام بود و از آنان روايتهايي نقل كرد. (ر.ك: معجم رجال الحديث، ج 8، ص 59.)
93) بحارالانوار، ج 99، ص 266.
94) انوار المشعشعين، ص 210 - 211. متن كامل اين زيارتنامه بعداً نقل مي شود.
95) زبدة التصانيف، ص 449.
96) ابن قولويه: كامل الزيارات، ص 324.

منبع» تا بي كرانه ها/ نگاهي به شخصيّت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام/ محمد اصغري نژاد

تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر