مصيبت نامه امّ المؤمنين حضرت خديجه كبرى(عليها السلام)
ریاحین ـ حرمت حضرت خديجه(عليها السلام) نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله)
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هرگاه گوسفندى قربانى مى نمود نخست سهم آشنايان و دوستان خديجه(عليها السلام) را مى فرستاد. هنگامى كه هديه اى براى آن حضرت مى آوردند آن را براى دوستان خديجه(عليها السلام) مى فرستاد و مى فرمود: دوستان او نيز براى من ارجمندند.
همچنين آورده اند كه خديجه(عليها السلام) همسايه اى داشت كه بسيار مورد تفقد حضرت بود و سفارش اور ا به پيامبر نيز نموده و آن حضرت هنگامى كه غذاى خوبى در خانه بود به احترام سفارش آن يار باوفا، بخشى از آن غذا را نيز براى او مى فرستاد.([1])
گريز به روضه حضرت زهرا(عليها السلام) هنگامى كه سفارش فرزندان خود را به اميرالمؤمنين على(عليه السلام) مى فرمود.
وصيت حضرت خديجه(عليها السلام) به حضرت زهرا(عليها السلام)
حضرت خديجه(عليها السلام) در لحظات آخر عمر گرانقدر خويش به دخترشان فاطمه(عليها السلام) چنين گفتند:
«يـا حَبيبَتى! وَ يـا قُرَّةَ عَيْنى! قَوْلى لاَِبيكِ اِنَّ اُمِّى تَقُولُ اَنَا خـائِفَةٌ مِنَ الْقَبْرِ اُريدُ مِنْكَ رِدائكَ الَّذى تَلْبِسُهُ حِيْنَ نُزُولِ الْوَحْىِ تُكَفِّنُنِى فيه».
هان اى محبوب دل مادر! نور ديده ام! به پدر گران قدرت بگو: مادرم مى گويد: من از خانه قبر، شب اول قبر و تنهايى در قبر نگران و ترسانم، از شما تقاضا دارم كه يكى از جامه هاى خويشتن را كه به هنگام فرود فرشته وحى و دريافت پيام خدا و راز و نيازهاى شبانه در بر مى كرديد به من هديه كنيد تا پس از مرگ، پيكرم با آن كفن گردد.
فاطمه(عليها السلام) تقاضاى مادر را با پدر در ميان گذاشت و پيامبر نيز بى درنگ رداى مورد نظر را به فاطمه(عليها السلام) داد و او نيز با شادمانى آن را نزد مادر آورد.
پس از آن كه بانوى گرامى اسلام، بدرود حيات گفت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مراسم غسل او پرداخت و هنگامى كه خواست بر بدن ايشان جامه آخرت بپوشاند به ناگاه جبرئيل فرود آمد و پس از رساندن سلام خدا پيام خداوند را رساند كه مى فرمود:
جامه اخرت خديجه(عليها السلام) از سوى ما مى باشد، چرا كه او ثروت و امكانات خويش را در راه دين و آيين ما هزينه نمود و آن گاه آن جامه بهشتى را به پيامبر داد و آن حضرت هم بدن مطهر خديجه(عليها السلام) را نخست با رداى خويش، آن گاه با آن جامه اهدايى كفن كردو در آرامگاه «معلّى» در دامنه كوهى كه بر فراز شهر مكه است به خاك سپرد.([2])
وصيت حضرت خديجه(عليها السلام) به اسماء
اسماء همسر «جعفر طيار(عليه السلام)» مى گويد: لحظات آخر عمر حضرت خديجه(عليها السلام) ديدم ايشان گريه مى كند زمانيكه علت گريه را پرسيدم، او پاسخ داد: گريه ام براى فرا رسيدن هنگامه رحلت نيست بلكه براى آن است كه دختر گرانمايه ام فاطمه(عليها السلام) را ترك مى كنم و شب عروسى او در كنارش نيستم تا او را مادرانه يارى و همراهى كنم.
اسماء گفت: سرورم! من اينك با شما پيمان مى بندم كه اگر تا آن زمان زنده بودم به جاى شما او را مادرى كنم.
در اين هنگام حضرت خديجه(عليها السلام) آرام و مطمئن چشم بر هم نهاد و از دنيا رحلت فرمود.
سالها بعد، زمان عروسى اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرت فاطمه(عليها السلام)پس از آوردن عروس به خانه داماد، همه بستگان به دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله)رفتند. «اسما» باقى ماند، پيامبر دليل ماندن او را جويا شد، او گفت: ماندن من در اينجا به خاطر پيمانى است كه با خديجه(عليها السلام) دارم، پيامبر با شنيدن اين موضوع گريست و او را چنين دعا فرمود:
«يـا اَسماء قَضَى اللّهُ لَكِ حَوائِجَ الدُّنْيـا وَ الاخِرَة».([3])
«اى اسماء خدا حوائج دنيا و آخرت تو را برآورد».
گريز به شهادت حضرت محسن(عليه السلام) كه در آن لحظه هم، حضرت به وجود مادر محتاج بود ولى فضه را صدا زد.
فاطمه(عليها السلام) بهانه مادر مى گيرد
از امام صادق(عليه السلام) آورده اند كه: به هنگام رحلت جانسوز حضرت خديجه(عليها السلام)، پيامبر(صلى الله عليه وآله) سخت غرق در اندوه بود كه دختر ارجمندش فاطمه(عليها السلام) بر گرد پدر مى چرخيد و پياپى از مادر مى پرسيد:
«جَعَلَتْ فـاطِمَةُ تَلُوذُ بِرَسُولِ اللّهِ وَ تَدُور حَولَهُ، وَ يَقُولُ يـا اَبَهَ! اَيْنَ اُمّى؟!»
پيامبر در اين انديشه بود كه چه پاسخى به او بدهد، كه در اين هنگام فرشته وحى فرود آمد و گفت: اى پيامبر(صلى الله عليه وآله) پروردگارت پيام مى دهد كه به ريحانه ات سلام برسان و به او بگو: مادرت در خانه اى پرشكوه، در بهشت پرنعمت و زيباى خداست.
فاطمه(عليها السلام) با شنيدن پيام خدا در وصف و شكوه مادرش، آرامش يافت و گفت: ذات بى همتاى خدا و نام بلند او، سلام و سلام بخش است و سلام و سلامتى از سوى اوست و به سوى او بازمى گردد و بر فرشته گرانقدر او سلام و درود باد.
«اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلام وَ مِنهُ السَّلام وَ اِلَيْهِ السَّلام».
اشاره گريز: روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) و حالات حضرت زينب(عليها السلام).
ياد خديجه(عليها السلام) توسط پيغمبر(صلى الله عليه وآله)
پيامبر(صلى الله عليه وآله) تا در اين جهان بود هرگاه نام و ياد خديجه اش به ميان مى آمد، بارانى از اشك از آسمان ديدگان فرو مى باريد و مى فرمود:
«خَديجَةُ وَ اَيْنَ مِثْلُ خَديجَةِ؟ صَدَّقَتْنى حينَ كَذَّبَنى النّاسُ. وَ ازَرَتْنى عَلى دينِ اللّهِ وَ اَعانَتنى عَلَيْهِ بِمـالِهـا...».
از خديجه سخن گفتيد؟ كجا همانند آن بانوى خردمند و آن نمونه راستين و اخلاص پيدا مى شود؟
او بود كه در آن شرايط بحرانى كه مردم، مرا در دعوت آزاديخواهانه ام دروغگو مى انگاشتند، با شهامت و ايمان، راستى و درستى گواهى كرد و در راه دين خدا، بيرق يارى و همراهى مرا با درايت و توانمندى به دوش كشيد و با دارايى خويش در هدف هاى خدايى و انسانى ام مدد رساند.([4])
اشاره گريز: به روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) و غريبى اميرالمؤمنين(عليه السلام).
[1] - آداب الحرمين، ص231.
[2] - رياحين الشريعه، ج2، ص412.
[3] - فاطمة الزهرا(س)، من المهد الى اللحد، ص145.
[4] - بحار، ج43، ص130.
منبع» جده ی قبیله ی عصمت/ على اكبر لطيفيان