آیا عصمت حضرت فاطمه سلام الله علیها جبری است؟
ریاحین: 1 ـ برخی میگوید: عصمت زهرا علیهاالسلام نتیجه و دستاورد مکان و محیط ایمانی بود که در آن زندگی و بزرگ شد. زیرا این محیط، محیط ایمانی، طهارت، فضیلت و صلاح بود. روشن است که این سخن یک پرسش حساس و جسورانه در خود پنهان دارد و آن اینکه:
چگونه بود اگر زهرا علیهاالسلام در جای دیگر و در محیطی سرشار از رذیلت و گناهان زندگی میکرد؟!
و چگونه بود اگر کسی غیر از زهرا علیهاالسلام دقیقاً در همین محیط زندگی میکرد؟ آیا در آن صورت هم نتیجه همین بود؟! در حالی که دقیقاً در همین محیط افرادی زندگی کردند اما هیچکدام زهرا علیهاالسلام نشدند.
2 ـ معذلک همین گوینده از تکوینی بودن عصمت سخن میراند. این نیز مقوله جبر الهی را در خود پنهان دارد که بطلان آن ثابت شده، و اهلبیت علیهمالسلام آن را نفی کرده و فرمودهاند: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین».
میگوییم: این گفته چند پرسش حسّاس و جسورانه برمیانگیزد: اگر عامل مؤثر محیط زندگی است پس عصمت تکوینی یعنی چه؟ و عصمتی که فیض الهی بطور مستقیم و بدون هرگونه واسطهای اعم از محیط و غیره عنایت فرموده به چه معناست؟ چرا از میان مردم فقط اینان به این عصمت اجباری تکوینی اختصاص یافتهاند؟ چرا دیگران با اینان به عصمت نائل نیامدهاند؟! چرا ما سختی و رنج ببریم ولی اندکی به دست آوریم اما آنان بدون زحمت و مجاهده نفس به این درجات عالی برسند؟ آیا کسی که در زندگی، از پیش خود از انجام یک گناه واحد خودداری میکند یا یک عمل نیک انجام میدهد و با نفس و غرایز خویش مجاهده میکند، با این حساب از همهی پیامبران و اوصیای معصوم که عصمت آنان تکوینی و اجباری است، افضل نیست؟! آیا این بدان معنی نیست که معصوم بواسطهی عبادات و طاعاتی که در امتثال اوامر و نواهی خداوند انجام میدهد، مستحق هیچگونه مدح و پاداشی نیست؟1
3 ـ شاید به منظور برطرف کردن غائله سؤال آخر، گفته: عصمت تکوینی فقط در اجتناب از معاصی در جایی است که معصوم نمیتواند مرتکب آن شود اما در طاعات اختیار به حال خود باقی است و هیچگونه جبر الهی در انجام آن وجود ندارد... این همان گفتار اشاعره است که عصمت را اینگونه تفسیر کردهاند: «عصمت قدرت بر انجام طاعت است و عدم قدرت بر ارتکاب معصیت».2
میگوییم: ما نمیخواهیم این تفصیل بین طاعات و معاصی را بطور گسترده نقد کنیم بلکه به اشاره چند نکته بسنده میکنیم:
1 ـ ترک طاعات نیز معصیت است. پس بطور تکوینی بر انجام این تحرک نیز قادر نیست. حال چگونه در انجام آن مختار است؟ و مختار بودن در خصوص طاعات یعنی چه؟!
2 ـ این تفصیل، بیدلیل و بدون توجیه است و بلکه تحکم محض. چرا مسأله برعکس نیست تا معصوم در ترک معاصی مختار باشد و بر انجام طاعات مجبور؟!
جالب توجه است که وقتی این پرسشها از او شد، گاهی اوقات به گفتار بلخی پناه میبرد که ثواب بر طاعت از باب تفضّل خداوند است نه استحقاق بنده، و گاهی اوقات به این پندار که استحقاق به تفضّل است. این گفته نیز همانند گفته بلخی است که در استدلال بر این مطلب که طاعت به استحقاق است نه به تفضّل، بدان توجّه نمیشود. دلیل این است که طاعت مشقتی است که خداوند بنده را بدان ملزم کرده است. اگر بدون غرض باشد، ظلم و عبث است. این قبیح است و از خدای حکیم سر نمیزند. اما اگر دارای غرض باشد، در صورتی که این غرض به خدا بازگشت کند، باطل است. چه خداوند بینیاز است و اگر به مکلف برگردد، در صورتی که این غرض، ضرر رساندن به مکلف باشد، ظلم و قبیح است و اگر سود رساندن به او باشد، حال اگر درست بود که خداوند از همان اول به او سود عنایت کند، در این حالت تکلیف عبث خواهد بود و در صورتی که ابتدای بدان صحیح نباشد، نیازمند تکلیف خواهد بود تا با انجام آن استحقاق رسیدن به نفع را بدست آورد، و این، همان مطلوب است. بدین ترتیب بدست آمد که ثواب به استحقاق است نه به تفضّل.
گفتار بلخی از اساس باطل است. زیرا بر اساس مذهب وی، وجوب تکالیف برای شکر نعمت است. بنابراین هیچکس در اثر انجام تکلیف مستحق ثواب نمیشود. بنابراین ثواب، تفضّل خداست. تردیدی در نادرستی این گفته نیست. چه بحث در مرحلهی حُسن و قبح است. از نظر عقلا قبیح است که شخصی به دیگری نعمتی بدهد و سپس او را مکلف کند که شکر آن نعمت را به جای آورد بدون اینکه در انجام این تکلیف به او پاداشی بدهد. عقلا این را نقص میدانند و ناشی از حب جاه و ریاست و دیگر معانی قبیحی که از خدای حکیم صادر نمیشود. بنابراین باید پذیرفت که ثواب به استحقاق است
هر چند این سخن نیز با گفتار بلخی سازگاری ندارد. بلکه آن را نقض و رد میکند لیکن نهایت چیزی که ممکن است گفته شود، این است که اگر چه مالکیت خداوند بر همه چیز، او را در تقدیر اصل «پاداشدهی بندگانش در قبال کارهایشان» بر آن میدارد که تفضل نماید اما این پس از آن است که ثواب افعال را پاداش آنان مقرر فرموده و در مقدار ثواب بر آنان تفضل نموده است. چنانکه برای هر کار نیک ده حسنه، یا هفتصد برابر پاداش مقرر نموده و برای هر که بخواهد بیشتر میکند. این امر پس از آنکه مقرر شد به عنوان یک قانون الهی اعلان شد، در دایرهی استحقاق قرار میگیرد. در حالی که پیش از آن نبود.
به همین دلیل بر اساس حکم عقل جایز نیست که خداوند معصیتکار را پاداش دهد اما به مطیع پاداش ندهد. اما اگر پاداش دادن از باب تفضل بود، این کار جایز بود. این مانند آن است که پدری تصمیم بگیرد برای موفقیت فرزندش در امتحانات مدرسه جایزهای قرار دهد. اگر فرزند در امتحانات موفق شود، از پدرش، جایزه را مطالبه خواهد کرد و اگر پدرش جایزهاش را ندهد، خود را مظلوم و این کار را توهین به خود خواهد دانست تا چه رسد که پدر این جایزه را به برادر مردود او بدهد.
تأثیر محیط در عصمت
دربارهی تأثیر خانواده و محیط ایمانی در شخصیت زهرا علیهاالسلام میگوییم: زهرا علیهاالسلام نوری است که از میوهی بهشت آفریده شد و در شکم مادر با او سخن میگفت: او بهترین بندهی خداست که او را پیش از ورود به این محیط، که برخی آن را عامل اصلی مقامات و کرامات زهرا علیهاالسلام میپندارند، برگزید تا معصومه،3 طاهره و زکیه باشد.
این سخن که عامل اصلی عصمت علیهاالسلام را محیط زندگی او میداند، یک نکته را در خود پنهان دارد: اگر زهرا علیهاالسلام در محیطی زندگی میکرد که محیط خیر و صلاح و ایمان نبود، زهرا علیهاالسلام رنگ خاص همان محیط را میگرفت و زنی شرور و منحرف ـ پناه بر خدا ـ میشد. آیا این سخن معقول و مقبول است؟!
ما اصرار داریم که محیط زندگی زهرا علیهاالسلام تنها عامل رسیدن او به مقام کرامت و منزلت نبود و نه موجب تبلور و ساخت شخصیت ایمانی و تحقق عصمت و کمال انسانی او؛ بلکه فطرت سلیم، و روح پاک، و عقل برتر و توازن زهرا علیهاالسلام در کمالات و خصوصیتهای انسانی، و آنگاه رعایت و مزید لطف پروردگار سبحان و توفیق الهی، و تلاش و کوشش آزادانه خود او در رسیدن به خلوص، صفا و پاکی هر چه بیشتر و نیل به درجات قرب و رضا، همه با هم شخصیت معصوم و مطهر زهرا علیهاالسلام را بوجود آورد.
بنابراین عصمت به معنی ناتوانی از انجام چیزی نیست بلکه عصمت یعنی: قدرت و معرفت، و انتخاب شایسته، و ارادهی قوی و فعّال با عقل بزرگ و رعایت و حمایت الهی. اما بزرگی و کوچکی سن، یا میزان رشد جسمانی اصلاً معیار صفای روح و کمال ملکات و خصال انسانی و میزان فعلیت تعقل، یا قوت عقل و ادراک، یا وسعت معرفت و استحقاق منازل کرامت نمیباشد. خداوند به یحیی علیهالسلام در کودکی، حکمت عنایت فرمود. چنانکه عیسی علیهالسلام در گهواره زبان گشود و سخن گفت: (قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً اینما کنت و اوصانی بالصلاة والزکاة ما دمت حیّاً و برّاً بوالدتی و لم نجعلنی جباراً شقیاً).4
زهرا علیهاالسلام هیچگاه نه کودکانه میاندیشید و نه در سطح ملکات، ادراکات و بلندپروازیهای بچهگانه قرار داشت. علی و زهرا علیهماالسلام، هر دو به هنگام تولد سخن گفتهاند. زهرا علیهاالسلام پیش از تولد، در شکم مادر با او سخن میگفت. کتابهای تاریخ و مصادر روایی شیعه و سنی روایات فراوانی از این قبیل دربارهی اهلبیت علیهمالسلام نقل کرده که بر این حقیقت دلالت دارد.
منبع: رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: محمد سپهری.
پی نوشت:
1. این پرسش از علمای ما از قائلین قدرت معصوم در ارتکاب معاصی کردهاند. ر. ک: اللوامع الالهیه، ص 169.
2. این پرسش از علمای ما از قائلین قدرت معصوم در ارتکاب معاصی کردهاند. ر. ک: اللوامع الالهیه، ص 169.
3. عصمت پیامبران و اوصیاء به دلیل عقل ثابت شده است. چه عصمت اقتضای مقام نبوّت و امامت است. نقل نیز آن را تأیید کرده و به بیان حدود و افقها، و دیگر خصوصیات آن پرداخته است...
عصمت زهرا علیهاالسلام به نص قرآن کریم، و نقل صحیح ثابت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله ثابت شده و یکی از ضروریات و اصول ثابت مذهب است. بدیهی است که عصمت جز از راه نقل شناخته نشود. زیرا اوامر و نواهی الهی به اعمال ظهاری جوارح منحصر نیست بلکه به قلب، و نفس، و روح، و نیز به ساخت خصلتهای انسان، و احساسات و عواطف او همچون شجاعت، کرامت، حسادت، حب و بغض، ایمان و نفاق، و اهداف و آرزوها و دیگر مسائلی کشیده میشد که برای آگاهی یافتن از آن راهی جز نقل از معصوم نداریم.
4. مریم، 20 ـ 22.