سيمای ريحانه پيامبر در آيينه شفاف حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله)، بخش سوم
ریاحین :
ـ تجسّم شايستگی و نيكويی
او در نظرگاه پيامبر، در انديشه و نيّت، رفتار و عملكرد و سبك و سيره، به راستی تجسّم نيكی و شايستگی بود.
آن حضرت در وصف ريحانهاش فرمود :«لو كانَ الحسنُ شخصآ لكانَ فاطمة، بل هی اعظم، انّ فاطمة ابنتی خيرُ اهلِ الارض عنصرآ وشرفآ وكرمآ.»1
«اگر شايستگی و نيكويی بر آن بود تا در سيما و چهره انسانی پرشكوه پديدار گردد، بیگمان در سيمای شكوهبار فاطمه پديدار میگشت و تجسّم میيافت؛ چرا كه دخت ارجمندم فاطمه، در ريشه و تبار، بزرگی و بزرگمنشی، كرامت و بخشايندگی و انديشه و عملكرد، در خانه و جامعه بهترين و برترين انسان روی زمين است.»
ـ وسيله راهيابی و شاهراه هدايت
آن حضرت در نظرگاه پيامبر و آيينه او، وسيله هدايت و راهيابی به سوی حق و عدالت و پديدآورنده زيبايیها و قداستها و زيبندگیهاست؛ درست بسان اميرمؤمنان و فرزندان معصوم خويش حسن و حسين.
پيامبر در اين مورد فرمود: حقيقت اين است كه خدای فرزانه، علی و فاطمه و دو فرزندش را از حجتهای خود بر آفريدگانش قرار داد. آنان دريای موّاج و بیكرانه دانش هستند؛ از اين رو هر كس به وسيله آنان راه يابد، به راه راست و خداپسندانه راه يافته است.
«اِنَّ اللّهَ جَعلَ عَليّآ وَزَوجَتَهُ وَأَبْناءهُ حُجَجَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ... مَنِ اهتَدی بِهِم هُدِی اِلی صِراطٍ مُستقيمٍ.»2
ـ بهترين آفريده آفريدگار
او در چشمانداز و آيينه شفاف پيامبر، بهترين آفريده آفريدگار فرزانه هستی است.
آن حضرت ضمن بيانی طولانی در اين مورد فرمود:بر ساق عرش خدا نوشته شده است كه :
«لا اله الّا اللّه، محمّدٌ رسول اللّه، علی وفاطمةُ والحسنُ والحسينُ خيرُ خلقِ اللّهِ.»3
«خدايی جز خدای يكتا و بی همتا نيست، محمد پيامآور بزرگ خدا وبر گزيده اوست، و علی، فاطمه و حسن و حسين ـ كه درود خدا بر همگی آنان باد ـ بهترين و برترين آفريده آفريدگارند.»
ـ شفاعتگر روز رستاخيز
او در آيينه محمّد، شفاعتگر بزرگ بارگاه خداست و آفريدگارش شفاعت او را در مورد دوستداران و رهروان راه و رسم و سيرهاش میپذيرد و گناهكارانی بسيار به بركت و جود آن حضرت نجات میيابند.
پيامبر در اين مورد فرمود: هان ای جابر! به خدای سوگند كه در روز رستاخيز، فاطمه بسان پرندهای كه دانههای خوب را از بد جدا سازد، شيعيان و دوستداران راستين خود را برگرفته و از گرفتاریهای روز قيامت نجات میبخشد.
هنگامی كه آنان را به درِ بهشت میرساند، ندا میرسد كه: هان ای دوستان من! چرا نگران هستيد، با اين كه من در ميان شما فاطمه دخت ارجمند حبيب خود را به شفاعت پذيرفتهام.«فيقول اللّه: يا احبّائی ما التفاتكم وقد شفّعت فيكم فاطمة بنت حبيبی؟»4
و نيز فرمود :
«يا فاطمة ابشری فلک عند اللّه مقامٌ محمودٌ، تشفعين فيه لمحبّيک وشيعتک فتشفّعين.»5
هان ای فاطمه! نويدت باد كه تو در بارگاه خدا مقام پرفرازی داری و در آن مقام و موقعيّت رفيع، برای دوستداران خويش شفاعت میكنی.
ـ تو بسان من هستی
او در انديشه و رفتار، نسخهای از پدر و آيينهای از آن وجود گرانمايه بود.
در اين مورد آوردهاند كه پيامبر سر مبارك او را بوسهباران میساخت و میفرمود: فاطمه جان! پدرت به قربانت! راستی كه تو همان گونهای كه من هستم، و تو در خلق و خو و رفتار و كردار بسان من میباشی. «أنّ النبی قبّل رأس فاطمة وقال: فداک أبوک....»6
و نيز میفرمود: پدرت به قربانت؛ همان گونه كه هستی باش كه بس زيبندهای.
«فداکِ ابوکِ، كما كنت فكونی.»
ـ پدرت به قربانت!
مهر و محبّت پيامبر به ريحانهاش شگفتانگيز بود؛ همان گونه كه عشق و شور فاطمه به پيامبر و راه و رسم آن حضرت. برای نمونه :
«بامداد شب عروسی فاطمه، خود پيامبر با ظرفی مملو از شير به خانه دخت ارجمندش شتافت. شير را كه آماده برای خوردن بود، به دست او داد و خود ايستاد و تماشا كرد و فرمود: بنوش! پدرت به قربانت!»
«دَخل رسولُ اللّهِ عَلی فاطمة صبيحة عرسها بقدحٍ فيه لبنٌ فقال: اِشربی فداکِ ابوکِ.»7
و نيز هنگامی كه فاطمه (س) پرده خانهاش را به همراه دستبندهای دو نورديدهاش حسن و حسين، همه را نزد پيامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق كند، آن حضرت فرمود : «فداها أبوها!»
«پدرش به قربانش! آنچه من میپسندم انجام داد.»
و اميرمؤمنان نيز در تجليل از شكوه معنوی او فرمود: «پدر و مادرم به قربانت!«بِأبی أنتِ وامّی يا فاطمة!»
ـ امانت گرانبهای خدا و پيامبر
در نظرگاه پيامبر، ريحانه ارجمندش امانت گرانبهای خدا و پيامبر است؛ درست بسان قرآن كه امانت ديگر میباشد؛ و روشن است كه با امانتی اين گونه گرانقدر بايد چگونه رفتار كرد و چگونه حرمت و حقوق آن را پاس داشت.
آن حضرت در اين مورد فرمود :
«يا ابَا الحسن، وديعةُ اللّهِ وَوديعةُ رَسولِهِ مُحمّدٌ عِندکَ فاحفَظِ اللّهَ وَاحْفَظنی فيها...»8
«هان ای ابالحسن! اين ريحانهام امانت گرانبهای خدا و پيامبر او، محمّد است كه در كنار تو میگذارم؛ پس حرمت خدا و پيامبرش را در مورد اين امانت پرشكوه ـآن گونه كه شايسته استـ پاس دار!»
ـ رمز خلقت
دسته ديگر رواياتی است كه دخت گرانمايه پيامبر را از علل و اسباب آفرينش مینگرد؛ همان گونه كه پدر و شوی گرانمايه و دو نورديدهاش، حسن و حسين، را.
پيامبر در اين مورد فرمود :
آنگاه كه خدا آدم را آفريد و از روح خود به او دميد، آدم به سمت راست عرش نگريست و در آنجا پنج شَبَحْ غرق در نور ديد كه در حال ركوع و سجود و عبادتند؛ گفت : «هَل خلقتَ أحدآ مِن طينٍ قَبلی؟»
«بارخدايا! آيا پيش از من كسی را از خاك آفريدهای؟»
خطاب آمد كه : «لا يا آدَم!»
«نه نيافريدهام.»
پرسيد : «فَمَن هؤلاء الخمسة الأشباح الّذينَ أراهم فی هيئَتی وَصورتی؟»
«پس اينان كه با من همشكل و همانندند كيانند؟»
پاسخ آمد : «هؤلاءِ خمسةٌ مِن وُلدکَ، لَولاهُم ما خلقتکَ.»
«اين پنج تن از نسل تو هستند. اگر به خاطر آنان نبود، تو را نمیآفريدم.»
«اگر به خاطر اينان نبود، نه بهشت و دوزخ و عرش و كرسی و آسمان و زمين را میآفريدم، و نه جنّيان و آدميان را. اين پنج فروغ تابناك كسانی هستند كه برايشان پنج نام مقدّس از نامهای خويش برگرفتم و برگزيدم.
از اين رو، من محمود هستم و اين بنده برگزيدهام محمّد،
و من عالی هستم و اين بنده گرانقدرم علی،
و من فاطر و پديد آورنده هستی میباشم و اين بانوی گرانمايه فاطمه،
و من احسان و نعمتدهنده هستم و اين بنده شايستهام حسن،
و من محسن و نيكوكردار هستم و اين انسان بزرگ حسين.
و من به شكوه و اقتدار خويش سوگند ياد كردم كه هر كس در روز رستاخيز با ذرّهای از كينه و دشمنی و بدانديشی نسبت به آنان به صحرای محشر وارد گردد، او را به آتش شعلهور دوزخ درآورم.
هان ای آدم! اينان برگزيدگان بارگاه من هستند. به وسيله آنان گرفتاران را نجات میبخشم و به حرمت آنان تبهكاران را نابود میسازم؛ از اين رو اگر خواستهای به بارگاه من داشتی، به آنان توسّل جوی و به وسيله آنان مرا بخوان».
«لَولاهُم ما خَلَقتُ الجنّةَ وَالنّارَ وَلاَالعرش... هؤلاءِ خَمسةٌ شقّقتُ لهُم خسمةُ اسماءٍ مِن اسمائی؛ فأنا المحمود وهذا «محمّد»، وأنا العالی وهذا «علی»، و أنا الفاطر وهذا «فاطمة»، وأنا الاحسان وهذا «الحسن»، وانا المحسن وهذا «الحسين»، آليتُ بعزّتی أن لا يأتينی أحدٌ مثقالَ ذرّةٍ مِن خردلٍ مِن بُغض أحدهم الّا أدخله ناری. يا آدم، هؤلاءِ صفوتی، بهِم أنجيهم وبهِم أُهلكهُم فإذا كان لکَ الی حاجة فبهؤلاءِ تَوسّل.»9
ـ پرتوی از هدف آفرينش
او در پيشگاه خدا و پيامبرش، موقعيّت والا و مقام پرفرازی داشت؛ به گونهای كه از آن وجود گرانمايه به پرتوی از آفرينش تعبير شده است.
خدا به پيامبرش در وصف او فرمود :
«يا احمد، لولاکَ لَما خلقتُ الأفلاک، ولولا علی لما خلقتکَ، ولولا فاطمة لما خلقتكما.»10
«هان ای احمد! اگر به خاطر مقام پرفراز معنوی تو نبود، كران تا كران هستی را پديد نمیآوردم؛ و اگر به خاطر علی نبود، وجود گرانمايه تو را نمیآفريدم؛ و اگر به خاطر شكوه و عظمت فاطمه نبود، شما دو انسان والا را نمیآفريدم.»
ـ آفرينش نوری ريحانه پيامبر
آفرينش فاطمه در نگرش محمّد درست بسان آفرينش خود پيامبر و اميرمؤمنان است و او از همان نوری آفريده شده است كه آنان؛ از نوری كه پرتوی از نور عظمت خداست؛ از نوری كه از يك سوّم آن پيامبر، از يك سوّم آن اميرمؤمنان و از يك سوّم آن دخت ارجمندش آفريده شدهاند.
«عمّار» آورده است كه: روزی شاهد و ناظر بودم كه اميرمؤمنان وارد خانه شد. هنگامی كه فاطمه او را ديد، گفت :
«أُدنُ لاُحدِّثَکَ بِما كانَ وَبِما هَوَ كائِنٌ وَبِما لَمْ يَكنْ اِلی يَومِ القِيامَة حينَ تَقومُ السّاعة.»11
«علی جان! نزديكتر بيا تا از گذشته و آينده و آنچه هرگز رخ نخواهد داد، تا روز رستاخيز با تو سخن بگويم.»
اميرمؤمنان بی آنكه چيزی بگويد به عقب بازگشت و به محضر پيامبر وارد شد امّا پيش از آنكه اميرمؤمنان سخن بگويد، پيامبر فرمود :
«يا علی، تحدّثنی ام أُحدثک؟»
«داستانت را میگويی يا بگويم؟»
علی(ع) فرمود :
«الحديث منک احسن يا رسول اللّه!»
«شنيدن سخن از شما نيكوتر و دلنشينتر است ای پيامبر خدا!»
آنگاه فرمود: گويی تو به فاطمه وارد شدی و او اين گونه گفت و تو از همان جا نزد من آمدی تا بپرسی، درست است؟
گفت: آری، ای پيامبر خدا! همين گونه است. اينك پرسش اين است كه آيا نور فاطمه از نور ماست؟
فقال علی: «نور فاطمه من نورنا؟»
پيامبر فرمود : «أولا تعلم؟»
«آيا نمیدانی كه چنين است؟»
اينجا بود كه علی (ع) سپاس خدای را دگرباره بجا آورد.
«عمّار» میافزايد: همراه امير والايیها به خانه آمديم و فاطمه ضمن بياناتی فرمود: بگويم كجا رفتيد و پدرم چه گفت؟
و آنگاه همه را بازگفت و از آفرينش نور وجود خويش سخن گفت.
ـ همشأن و همتا با پيشوايان معصوم
در آيينه محمّد، بانوی بانوان در مقام والای ولايت راستين همتا و همشأن و شريك امير والايیهاست و صلح و مهر و يا كينه و جنگ و دشمنی با او بسان صلح و جنگ با امامان نور است.
پيامبر به مناسبتهای گوناگون خطاب به فاطمه و شوی گرانقدر و دو نورديدهاش فرمود :
«أنا حربٌ لِمَن حارَبَكم وَسِلمٌ لِمَن سالَمَكم.»12
«من با هر كس كه با شما از درِ جنگ در آيد، در جنگ هستم و با هر كه از درِ مهر و صلح وارد شود، در صلح و آشتی خواهم بود.»
و نيز بارها خطاب به مردم روشنگری كرد كه :
«أنا سِلمٌ لِمَن سالَمَهم وَحَربٌ لَمَن حارَبَهم.»13
«من با كسانی كه با اين خاندان از درِ صلح و صفا و مهر و محبّت وارد گردند، در صلح و صفايم و با كسانی كه از درِ جنگ و كينهتوزی وارد شوند و حقوق و حرمت آنان را پاس ندارند، در ستيز خواهم بود.»
ـ مشعل فروزان
در آيينه محمّد(ص) فاطمه بسان خود او چراغ روشنگر هدايت و مشعل فراراه و رشته استوار نجات و وسيله تقرّب به خداست.
آن گرانمايه در اين مورد از جمله پس از نماز بامداد رو به مردم كرد و فرمود :
هان ای پيروان اسلام! هر كس خورشيد را از دست داد بر اوست كه به ماه تمسّك جويد و هر كه ماه را از دست داد به زهره، و هر كه زهره نورافشان را از دست داد به دو ستاره پرنور.
پرسيدند: ای پيامبر خدا! اينها كيانند؟
«فقيل: يا رسولَ اللّه مَا الشَّمس َو مَا القمر وَمَا الزُّهرة وَمَا الفرقدان؟
فرمود : من خورشيد هدايت هستم و علی(ع) ماه و فاطمه زهره فروزان و دو فرزندم حسن و حسين، دو ستاره نورافشان. فقال: أنَا الشَّمس وَعلی القمر وَفاطمة الزُّهرة...»
و نيز فرمود :
«اِنّی تاركٌ فيكُمُ الثّقلين: كتابَ اللّهِ وَعِترتی أهل بَيتی لَن يَفترِقا حَتّی يَرِدا عَلی الحوض...»
«هان ای مردم! من به ظاهر از ميان شما میروم و دو امانت گرانبها و روشنگر در ميان جامعه به امانت میگذارم : يكی كتاب خدا قرآن و ديگری خاندان من.»
و روشن است كه ريحانه ارجمند پيامبر، محور و هسته مركزی خاندان گرانمايه اوست.
ـ تنها همتای امير والايیها
در نگرش واقعبينانه محمّد، فاطمه در چنان اوج و رفعت مقامی است كه اگر خدا امير فضيلتها و والايیها را نيافريده بود، برای ازدواج با او، همتا و همشأنی در همه جهان يافت نمیشد.
پيامبر در اين مورد از جمله فرمود :
«لَو لَمْ يخلق اللّهُ عَلی بن ابیطالب ما كانَ لِفاطمة كفوٌ.»
«اگر خدای پرمهر، «علی» را نمیآفريد، برای فاطمه همتايی نبود.»
و نيز فرمود :
«لَولاکَ يا عَلی لَما كانَ لِفاطمة كفوٌ عَلی وَجهِ الأرض.»
«علی جان! اگر شما نبودی برای فاطمه در روی زمين همتا و همشأنی نبود.»
ـ بسان زيارت پيامبر
در نگرش محمّد، فاطمه در زندگی ظاهری و زندگی معنوی و حقيقی و باطنیاش، دارای مقامی والاست و زيارت او بسان زيارت پيامبر دارای پاداشی عظيم است؛ درست بسان زيارت اميرمؤمنان؛ و اين نشانگر اين مقام والاست كه او «وليّة اللّه» است.
پيامبر در اين مورد از جمله فرمود :
«مَن صلّی عليکِ يا فاطمة غَفَرَ اللّه له وَالحقهُ حَيثُ كنتُ مِن الجنّة.»
«فاطمه جان! هر كس تو را عارفانه و خالصانه زيارت كند و بر تو درود فرستد، خدا او را مورد آمرزش قرار میدهد و او را در بهشت به من میرساند.»
و فرمود :
«مَن زارَنی بعد وفاتی فكأنَّما زارَنی فی حياتی وَمَن زارَ فاطمة فكأنّما زارَنی.»
«هر كس مرا پس از رحلت زيارت كند، گويی در زندگی ظاهری زيارت كرده است و هر كس دخترم فاطمه را زيارت كند گويی مرا زيارت كرده است.»
ـ پيش از همه پيشتازان
در نگرش پيامبر، بانوی بانوان پيشاپيش همه سبقتگيرندگان به سوی سعادت و نيكبختی و بهشت پرطراوت و زيباست.
در اين مورد از جمله فرمود :
«اوّلُ شخصٍ يدخلُ الجنّة فاطمة بنت محمّد.»
«نخستين شخصيّت والايی كه به پاداش انديشه و گفتار و عملكرد شايسته و بايستهاش در زندگی، پيش از همه وارد بهشت میگردد، فاطمه، دخت ارجمند محمّد است.»
ـ نويد رستگاری به رهروان راه او
پيامبر در دستهای از سخنان خويش به دوستداران و رهروان واقعی راه پرافتخار او نويد رستگاری و نجات میدهد، همان گونه كه به رهروان راه قرآن، پيامبر اميرمؤمنان و حسن و حسن(عليهم السلام). در اين مورد از جمله فرمود :
«تدخلُ فاطمة اِبنتی الجنّة وَذريَّتُها وَشيعَتُها وَذلکَ قَولهُ تعالی: لا يحزنهم الفزع الاكبر و هم فی مَا اشتَهت انفسهم خالدون...»
«دخت ارجمندم فاطمه با فرزندان و نسل پاك و دوستداران و رهروان راه توحيدیاش وارد بهشت میگردند؛ و در اين مورد است كه خدا میفرمايد: هرگز هول و هراس آن روز سهمگين آنان را اندوهگين نمیسازد.»
و اين نشانگر شكوه و عظمت و استقلال شخصيّت اوست.
و نيز فرمود :
«انّ اللّه عزّوجلّ فطمَ اِبنتی فاطمة وولدها ومن احبَّهم مِن النّار.»
«خداوند دخترم فاطمه و دودمان او و همه دوستداران آنان را از آتش دوزخ دور ساخته است.»
ـ دوستی او، همرديف دوستی محمّد
مهر و محبّت معنوی و انسانی و دوستداشتنی او و پيروی از دستورات او همرديف دوستی محمّد(ص) و اميرمؤمنان و فرزندان پاك و پاكيزهاش قرار گرفته است و اين نيز نشان ديگری از شكوه اوست.
پيامبر دست حسن و حسين(عليهما السلام) را گرفت و فرمود :
«من احبّنی واحبّ هذين وأباهما وامّهما كان معی فی درجتی يوم القيامة.»14
«هر كس مرا و اين دو فرزند ارجمندم و پدر و مادرشان را دوست بدارد، در روز رستاخيز با من همدرجه و همرديف خواهد بود.»
اين روايات را «احمد» يكی از پيشوايان بزرگ اهل سنّت و انبوهی از دانشمندان آنان آوردهاند.
و فرمود :
«يا سَلمانُ، حُبُّ فاطمَةَ يَنفَعُ فی مِأةٍ مِنَ المَواطِن. أَيسَرُ تِلکَ المَواطِن: أَلمَوتُ وَالقَبرُ وَالميزانُ وَالمَحشَرُ وَالصِّراطُ وَالمُحاسَبَة. فَمَن رَضِيَت عَنهُ اِبنَتی فاطمَة رَضيتُ عَنهُ، وَمَن رَضيتُ عَنهُ رَضِی اللّهُ عُنْهُ، وَمَن غَضِبَت عَلَيهِ اِبنَتی فاطِمَة غَضِبتُ عَنهُ، وَمَن غَضِبتُ عَلَيهِ غَضِبَ اللّهُ عَلَيهِ.»15
«هان ای سلمان! دوستی ريحانهام فاطمه، در صد مورد سودبخش میافتد كه آسانترين آنها عبارت است از : هنگامه مرگ، در عالم قبر، پای ميزان روز رستاخيز، صحرای محشر، و به هنگامه حساب و كتاب روز رستاخيز. پس كسی كه ريحانهام فاطمه از او خشنود باشد، من از او خشنود خواهم بود و كسی كه من از او خشنود شوم، خدا خشنود میگردد و كسی كه دخترم فاطمه از او ناخشنود باشد و بر او خشم گيرد، من نيز بر او خشم خواهم گرفت و از او ناخشنود خواهم بود و كسی كه من از او ناخشنود گردم، خدا از او ناخشنود خواهد بود.»
پی نوشت:
- فرائدالسمطين، ج 2، ص 68.
- عوالم، ج 11، ص 78.
- بهجة قلب المصطفی، ص 43.
- بحار، ج 43، ص 65.
- بهجة قلب المصطفی، ص 744.
- احقاق الحق، ج 10، ص 185.
- بحارالانوار، ج 43، ص 142.
- عوالم، ج 11، ص 399.
- فاطمة الزّهراء، علامه امينی، ص 40.
- ملتقی البحرين، ص 14؛ مستدرك سفينة البحار، مادّه «خلق» و «فطم»؛كشف اللالی، صالح بن عرندس، به نقل از بهجة قلب المصطفی، ص 9.
- بحارالانوار، ج 43، ص 8؛ عوالم، ج 6، ص 7؛ عوالم، ج 11، ص 12.
- بحارالانوار، ج 43، ص 132.
- بحارالانوار، ج 43، ص 25.
- فاطمة الزّهراء، علّامه امينی، ص 90.
- مناقب الزّهراء، عسكری، ص 92؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 67.
منبع: کتاب سيماو سيره ريحـانه پيامبر(ص)
تالیف: حجت الاسلام و المسلمین استاد علی كرمی فريدنی