سيمای ريحانه پيامبر در آيينه شفاف حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله)، بخش اول
ریاحین : سيمای معنوی و سيرت انسانی و پرشكوه برجستهترين بانوی عصرها و نسلها در آيينه زلال و صاف و شفاف محمّد كه جز حق را نمینماياند، تماشايی است.
سيمای «فاطمه» در اين آيينه سيمايی است به درخشندگی آفتاب،
به شفّافيت نور،
به بخشندگی باران،
به پرتوافشانی ماه،
به زيبايی اختران در آسمان آبی،
به عظمت كوهها،
به ژرفی درّهها،
به سرسبزی باغها،
به طراوت بوستانها،
به لطافت شبنم بهاری،
به تفكّرانگيزی جنگلها،
به گستره زمين،
به وسعت زمان،
به موجخيزی دريا،
به شورانگيزی و شعورآفرينی كلام خدا،
به عطرآگينی گلها و گلبرگهای دور از دسترس و باران خورده،
و به شكوه و عظمت و قداست سيمای پيامبران و خود محمّد(ص).
اين بانوی انديشمند و گرانمايه، گسترهای از قلب مصفا و پهناور محمّد(ص)، برترين سفير خدا را قلمرو مهر و عشق خويش ساخته و در سازمان وجود آن انسان بینظير جهان هستی، مقام والا و موقعيّت ممتاز و شكوهباری دارد.
او در آيينه محمّد (ص)، حوريهای در سيمای انسان است.
همسخن فرشتگان است،
گل زيبا و عطرآگين بوستان رسالت است،
پاره وجود، رگ حيات، قلب پيامبر، محبوب دل او، عزيزترين انسانها در نزد او، از شجره مقدس رسالت و از نور وجود خود اوست.
او رُكنی از اركان شكوهبار ايمان است،
و مشعلی از مشعلهای راستين هدايت،
و كشتی نجات و معيار شناخت حق و باطل،
و شبيهترين انسانها به پيامبر در انديشه و گفتار، رفتار و عملكرد و سيما و سيرت است.
دوستی او همرديف دوستی پيامبر است و پاداش زيارتش بسان پاداش زيارت آن حضرت و به رهروان راه توحيدی و آسمانیاش، نويد نجات و بهروزی داده شده است.
او در آيينه محمّد (ص) تنها بانويی است كه همشأن و همتای اميرمؤمنان است. بانويی است كه طهارت و قداست او مورد تأكيد است. همتا و همشأن علی (ع) در امامت راستين و هدايت فكری و دينی انسانهاست و كوثر نورافشانی است كه خدا قلب او را سرشار از يقين ساخته است.
او برترين بانوی تاريخ بشر،
سالار زنان با ايمان،
برترين بانوی عصرها و نسلها،
پرفضيلتترين بانوی بهشت،
بانوی بینظير جهان هستی،
و دانشمندترين، انديشورترين و بادرايتترين بانوی جهان خلقت و راز آفرينش «زن» است.
سرانجام اينكه ريحانه پيامبر در آيينه شفاف و صاف محمّد (ص)، بانوی بلندآوازهای است كه نام مباركش بر در بهشت نوشته شده و بهشت به نور او نورباران گشته است.
او نخستين كسی است كه وارد بهشت میگردد. در بهشت خدا همرديف پيامبر و در كنار او است و شكوه و عظمت او در روز رستاخيز و جهان ديگر، شكوهی است وصفناپذير؛ و اين همه امتياز و افتخار ره آورد انديشه تابناك، علم سرشار، خرد بسيار، ايمان و يقين وصفناپذير، پارسايی و تقوا و آراستگی او به ارزشهای والای انسانی و الهی و موهبتهايی است كه خدا به او ارزانی داشته است.
دو نكته پيش از بحث
پيش از طرح بحث و نگرش بر سيمای ملكوتی و سيرت پرشكوه برترين بانوی جهان هستی در آيينه محمّد (ص)، يادآوری چند نكته اساسی، ضروری است.
1 ـ درست است كه اين بانوی سرفراز، دخت گرانمايه پيامبر و پاره وجود او و قلب و رگ حيات و جان اوست، امّا پيامبر گرامی، شخصيّت خداساخته و بینظيری است كه گفتار و رفتار او تضمين شده است و معيار حق و باطل و ميزان درستی و نادرستی چهرهها و عملكردها و انديشههاست.
او به گواهی آفريدگار هستی جز بر اساس حق سخن نمیگويد و جز بر اساس عدالت داوری نمیكند و جز بر پايه واقعنگری و واقعبينی عمل نمینمايد و ذرهای افراط و تفريط كه آفت جان قدرتمندان و صاحبنظران است، در قاموس زندگی او راه ندارد.
از اين رو، نبايد سخنان حكيمانه و بلند پيامبر در مورد بانوی بانوان بهشت و يا رفتار درسآموز و پراسرار و بینظيرش را با او، برخاسته از عواطف جوشان پدری و مهر سرشار حاكم ميان او و دخت فرزانهاش پنداشت؛ چرا كه آن حضرت دختران ديگری نيز داشت و همه را دوست میداشت، اما با آنان چنين رفتار و كردار بیسابقه و لبريز از مهر و احترام و تكريم و تعظيم را نداشت.
و نيز نبايد سخنان آن پيشوای خداساخته در مورد دخت گرانمايهاش فاطمه را بسان تعريف و تمجيدهای آبكی و مملوّ از غلوّ و گزافه دنياطلبان و فريبكاران عصرها و نسلها تصوّر كرد، كه گاه برای دلگرم ساختن چاكران خانهزاد و يا دژخيمان بیآبرو و يا جلّادان سفّاك خويش و گاه برای فريب سادهدلان و گاه به عنوان وام متقابل، برای يكديگر فضيلتهای دروغين و پوچ و پوك میتراشند، و هر كدام ديگری را نابغه عصر و نجاتبخش دهر و انديشمند قرن و متفكّر روزگار و مصلح پراقتدار، يا چنين و چنان عنوان میدهند.
نه، هرگز! چرا كه پيامبر، پيشوای بزرگی است كه خدا به عدالت و صداقت و راستی و اخلاصش در همه ميدانها و تمامی صحنهها گواهی میدهد :
«وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلّا وَحْی يُوحی عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوی»1
آری، با اين باور و اين نگرش، بايد سرفرازترين و كاملترين الگوی جاودانه عصرها و نسلها فاطمه را در آينه حقنمای گفتار و رفتار محمّد (ص) به نظاره نشست و با اين ايمان و باور، او را تماشا كرد.
2 ـ انبوه رواياتی كه بيانگر شكوه و عظمت دخت ارجمند پيامبر و امتيازات و ويژگیهای اوست، هم در منابع مورد اعتماد شيعه موج میزند و هم در كتابهای معروف و مورد اعتماد اهل سنّت. و اين نشانگر اين واقعيّت بسيار ظريف است كه :
با وجود تحوّلات منفی و ويرانگر سياسی و اجتماعی و مذهبی در جامعه پس از رحلت پيامبر؛
و با وجود مورد يورش قرار گرفتن خاندان رسالت از سوی خودكامگان جاهطلب؛ و با وجود اعمال سياست شوم سانسور در مورد اهل بيت و حذف فضايل و مناقب آنان؛ و با وجود به راه انداختنِ موج تبليغات فريبكارانه بر ضدّ آن شايستگان و وارستگان، و ادامه اين سياست كينهتوزانه در طول حكومت سياه اموی و عبّاسی،
و با وجود سركوب شديدِ انديشمندان و متفكّرانِ دوستدار اين خاندان بزرگ، باز هم چگونه به صورت معجزهآسايی اين انبوه روايات، در ترسيم شكوه و عظمت دخت گرانمايه پيامبر حتی به دست دانشمندان اهل سنّت نيز نوشته شده و به كتابهای مهم و معتبر آنان راه يافته است.
آيا اين جز تحقّق بخشی از آن وعده خداست كه به پيامبرش فرمود :
«وَرَفَعَنا لَکَ ذِكْرَکَ»2
«ما نام گرامی تو را بلندآوازه خواهيم ساخت.»
و آيا اين جز نشانگر حقّانيّت آن خورشيد جهانافروز است كه با همه تلاشهای ارتجاعی خفّاشصفتان همچنان به پرتوافكنی خويش ادامه میدهد؟
3 ـ روايات ارزندهای كه از پيامبر گرامی پيرامون شخصيّت فرزانه و پرشكوه سالار زنان و يادگار پرارج رسالت رسيده و اينك در معتبرترين منابع اسلامی پس از قرآن شريف موجود است، از چنان حجم و گستردگی بالايی برخوردار است كه گردآوری همه آنها در اين فرصت امكانپذير نيست. به همين جهت ما در اين بخش آنها را به دستههای مختلفی تقسيم نموده و به نمونههايی از پيام هر دسته، نظر میافكنيم.
دستههای متنوّع روايات
روايات رسيده از پيامبر گرامی در مورد برترين بانوی عصرها و نسلها به بيش از چهل دسته قابل تقسيم و بررسی است و هر دسته دارای پيام سازنده و درسآموزی است؛ چرا كه در برخی از روايات، دخت گرانمايه پيامبر به عنوان حوريهای بهشتی و همسخن فرشتگان خدا وصف شده است، و در برخی ديگر به گل زيبا و عطرآگين پيامبر و محبوب دل و عزيزترين انسانها در نزد او و از خود او و پرتوی از نور وجود او، عنوان يافته است، و گاه در رفتار و كردار و انديشه و گفتار و سيما و سيرت، شبيهترينِ انسانها به پيامبر خدا خوانده شده است.
در انبوهی از روايات، آن كوثر نورافشان رسالت، همچون خود پيامبر، ركنی از اركان هدايت، مشعل روشنگر راه، كشتی نجات امّت و معيار شناخت حق و عدالت و باطل و بيداد وصف شده است، و در انبوهی ديگر، دوستی او همرديف دوستی پيامبر و پاداش زيارت او بسان پاداش زيارت آن حضرت شناخته شده و رهروان راه توحيدی و افتخارآفريناش نويد نجات و نيكبختی دو سرا دريافت داشتهاند.
در پارهای از سخنان پيامبر او تنها همشأن و همتای بینظير اميرمؤمنان شناخته شده، و در پارهای ديگر طهارت و قداست و پاكی و عصمت او مورد تأكيد قرار گرفته و همشأن و همتای علی در پيشوايی و مقام والای امامت راستين وصف شده است.
زمانی در كنار برترين بانوی تاريخ بشر همچون مريمِ پاك مورد تجليل قرار گرفته و زمانی با عناوينی چون :
سالار زنان با ايمان،
برترين زن عصرها و نسلها،
پرفضيلتترين بانوی بهشت،
بانوی بینظير جهان هستی،
و ديگر، راز آفرينش «زن»، وصف شده است.
و سرانجام اينكه در برخی روايات از شكوه و عظمت بیهمانند و منزلت والای او در روز رستاخيز و جهان ديگر سخن رفته است.
و برخی ديگر از نام بلندآوازه او در بهشت و سبقت او بر همگان به سوی بهشت و همرديف بودن او با پيامبر در بهشت و نورباران بودن بهشت به نور او.
اينك از هر دستهای از اين روايات، به يكی دو نمونه بسنده میشود، با اين ياد آوری كه اين روايات هم در منابع مهم و معتبر پيروان مذهب اهل بيت آمده است و هم در منابع دست اول اهل سنت پس از قرآن شريف :
ـ حوريهای در سيمای انسان
در اين مورد پيامبر گرامی فرمود :
«فاطمةُ حَوراءٌ إِنسيةٌ كُلّما أَشتَقتُ إِلی الْجَنّةِ قَبّلتُها».3
«گرامی دخترم فاطمه، حوريهای است در چهره انسان؛ هر گاه من در خود شور شوق بهشت میيابم، او را بوسهباران میكنم.»
و فرمود :
«ابنتی فاطمة حوراءٌ آدمية».4
«دخترم فاطمه، حوريهای است در سيمای آدميان.»
ـ الهامگيرنده و همسخن فرشتگان
دستهای از روايات در مورد عظمت او بيانگر اين واقعيّت است كه آن بانوی گرانمايه «محدّثه» و الهامگيرنده است و سخن فرشتگان را میشنود.
در زيارت آن گرانمايه آمده است كه :
«السّلام عليک ايّتها التّقية النّقيّةالسّلام عليک ايّتها المحدّثة العليمة».
«سلام بر تو ای بانوی پرواپيشه و پاك!
سلام بر تو ای دريافتدارنده الهام و همسخن فرشتگان!»
پيامبر گرامی ضمن تجليل از بانوی بانوان، از جمله فرمود: دخترم فاطمه، سرور بانوان دو جهان است.
او پاره تن من، نور چشم من، و ميوه دل و روح من است كه در وجودم قرار دارد، امّا او پس از رحلت من مورد يورش بيداد قرار میگيرد . گويی مینگرم كه به او بیاحترامی میكنند، حقوقش را پايمال میسازند، پهلويش را میشكنند و فرزندش را میكشند و او صدا میزند : «وامحمّداه...» وكسی او را ياری نمیكند. او تنهای تنها میشود و خدا فرشتگان را همسخن او میسازد؛ و فرشتگان خطاب به او میگويند :
«يا فاطمةُ اِنّ اللّهَ اصطفاکِ وطهّرکِ واصطفاکِ عَلی نساءِ العالمينَ.
يا فاطمةُ أُقنُتی لِربّکِ وَاسْجدی وَارْكَعی مَع الرّاكِعينَ.»5
«هان ای فاطمه! دخت گرامی پيامبر! خدای تو را از ميان زنان گيتی به عنوان سمبل و نمونه برگزيد و پاك و پاكيزه آفريد و بر همه زنان گيتی ممتاز ساخت و برتری بخشيد. فاطمه جان! خدای خويش را بپرست، او را سجده گزار و با ركوعكنندگان بارگاه او ركوع به جای آور.»
ـ قلب پيامبر
در اين مورد پيامبر گرامی بارها و به مناسبتهای مختلف فرمود :
«مَن عرفَ هذهِ فَقد عَرفَها، وَمَن لَم يَعرِفها، فَهِی بَضعةٌ مِنّی، هِی قَلبی وَرُوحی الّتی بَينَ جَنبَی، فَمَن آذاها فَقد آذانی».6
«هر كس اين بانوی بانوان را شناخت، كه میشناسد و هر كس او را نشناخته است، بداند كه او پاره تن من و روح و قلب من است؛ از اين رو هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است.»
ـ گل بوستان محمّد(ص)
در اين مورد از پيشوای بزرگ توحيد آوردهاند كه در تجليل از بانوی بانوان فرمود :
«فاطمةُ هِی الزَّهراء.»7
«دخت گرانمايهام، فاطمه، همان گل عطرآگين بوستان انسانيت است.»
ـ بهشت پيامبر
او شاخهای از درخت مقدّس رسالت، پرتوی از خورشيد هدايت، شعلهای از آن مشعل پرفروغ و نور ديده و ميوه دل پيامبر و بهشت او بود. در اين مورد میفرمود :
«اِذا اشتقتُ الی الجنّةِ قبّلتُ نحرَ فاطمةَ.»8
«هنگامی كه در شور و شوق بهشت میشوم، گلوی ريحانهام را میبوسم.»
ـ پاره وجود پيامبر
از آن گرامی آوردهاند كه بارها و به مناسبتهای گوناگون در گراميداشت ريحانه ارجمندش فرمود:
«فاطمةُ بَضعةٌ مِنّی، مَن آذاها فَقد آذانی وَمَن آذانی فَقد آذَی اللّهَ.»9
«فاطمه پارهای از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را بيازارد مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است.»
«فاطمةُ بضعةٌ مِنّی، فَمَن أَغضبَها فَقد أَغضبَنی».10
«فاطمه پارهای از وجود من است؛ از اين رو هر كس او را به خشم آورد، در حقيقت مرا به خشم آورده است.»
ـ عزيزترين انسانها
پيامبر گرامی ضمن تجليل از آن بانوی نمونه، او را عزيزترينها در نظر خويش وصف كرد و فرمود:
«فاطمةُ أَعزُّ النّاسِ اِلی.»
«فاطمه عزيزترين انسانها نزد من است.»
و فرمود :
«فاطمةُ أَعزُّ البَريَّةِ عَلی.»11
«فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است.»
ـ محبوب دل او
و نيز ضمن نثار مهر و باران محبّت خويش به ريحانهاش، او را محبوب دل خويش وصف فرمود :
«يا حبيبةُ أبيها كُلُّ مُسكرٍ حرامٌ وَكُلُّ مُسكرٍ خَمرٌ.»
«هان ای محبوب دل پدر! هر مستكنندهای حرام است و هر مستكنندهای شراب محسوب میشود.»
و نيايشگرانه به بارگاه خدا فرمود :
«اللّهم هذا اِبنتی وَأَحبُّ الخَلقِ اِلی.»12
«بار خدايا! اين دخترم فاطمه است و محبوبترينها در نزد من.»
ـ مايه حياتِ قلب پيامبر
پيامبر در شدّت مهر و محبّت به فاطمه (س) به گونهای بود كه صدای دلنواز دخترش را آرامبخش دل و مايه نشاط قلب و روح خويش میيافت.
هنگامی كه آيه شريفه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضآ»13
«خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن برخی از خودتان به برخی ديگر، قرار مدهيد!»، فرود آمد و خدای جهانآفرين هشدار داد كه پيامبرش را با عنوان و ادب مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت او صدا زنند، نه با اسم تنها، دخت گرانمايه پيامبر نيز كه سمبل ادب و درايت و تبلور و تجسّم معرفت و خرد بود و پيشتاز در عمل به قرآن شريف، ديگر پيامبر را «پدر» صدا نزد بلكه با عنوان رسالت، «يا رسول الله» صدا میزد كه پيامبر فرمود: «دخترم! فاطمه جان! شما چرا؟»
خودش فرمود: يكبار پدرم را سه مرتبه «يا رسول اللّه» صدا زدم اما به من نگريست و تبسّم كرد و چيزی نفرمود تا بگويم: پدر! پدر جان!
و آنگاه رو به من كرد و فرمود: «دخترم! فاطمه جان! اين دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاكت نازل نشده است. تو از من هستی و من از تو. شما مرا همواره «پدر» صدا بزن كه اين گونه ندای تو قلب مرا زنده و شاداب میسازد و خدای را خشنود.
«يا فاطمةُ اِنَّها لَم تُنزَل فيکِ وَلا فی أَهلکِ وَلا نَسلکِ... قُولی لی يا أَبَه، فَاِنَّها أَحی لِلقلبِ وأَرضی لِلرَّب.»14
ـ او از من است و من از او
اين تعبيری است كه بارها و به مناسبتهای گوناگون در مورد فاطمه (س) و نيز فرزندش حسين (ع) داشته است كه :
«يا فاطمةُ أنتِ مِنّی وَأنَا مِنک.»15
«فاطمه جان! شما از من هستی و من از شما.»
و رو به آسمان نيايشگرانه میفرمود :
«اللّهم اِنَّها مِنّی وَأَنَا مِنها.»16
«بار خدايا! فاطمه از من است و من از او.»
پی نوشت:
- سوره نجم، آيه 5 ـ 3.
- سوره شرح، آيه 4.
- بحارالانوار، ج 43، ص 4.
- دلائل الامامة، ص 52.
- بحارالانوار، ج 43، ص 24.
- كشف الغمّه، ج 2، ص 92؛ فصول المهمّة، ص 150؛ نور الابصار، ص 45.
- نزهة المجالس، ج 2، ص 222.
- فضائل الخمسه، ج 43، ص 127.
- صحيح مسلم، ج 7، ص 141.
- صحيح بخاری، ج 5، ص 36؛ خصائص نسايی، ص 35.
- بحارالانوار، ج 43، ص 39.
- بحارالانوار، ج 43، ص 96.
- سوره نور، آيه 63.
- بحارالانوار، ج 43، ص 33.
- بحارالانوار، ج 43، ص 33.
- بحارالانوار ج 43، ص 122.
منبع: کتاب سيماو سيره ريحـانه پيامبر(ص)
تالیف: حجت الاسلام و المسلمین استاد علی كرمی فريدنی