( 4.4 810 )

ریاحین : در شكوه و عظمت و والايی دخت گرانمايه پيامبر گفتنی‌ها بسيار است و شنيدنی‌های درس‌آموز و انسان‌ساز بی‌شمار! امّا زيباترين و عالی‌ترين سخنان در ترسيم شخصيّت شكوهبار آن قامت بلند انديشه و آن تبلور ايمان و تقوا و آن تجسّم ارزشها و والايی‌ها را بايد در آيات قرآن و سخنان گهربار دريافت‌دارنده وحی و پيشوايان راستين اسلام نگريست؛

چرا كه آنان به دليل عصمت و مصونيّت از هر گونه افراط و تفريط و خطا و اشتباه، و آگاهی وسيع و بينش ژرف و گسترده خويش هر كس و هر چه را همان گونه كه خدايش آفريده و هست می‌شناسند و هر شخص و شخصيت و پديده‌ای را در جايگاه واقعی و سزاوارش می‌نگرند و ذره‌ای افراط و تفريط يا كاناليزه شدن‌ها ـ كه آفت جان ديگران در ستايش‌ها و انتقادهاست ـ در ساحت مقدّس آن چهره‌های خداساخته راه ندارد.
در تابلوی حقيقت‌نمای قرآن، سيمای نورافشان سالار زنان گيتی سيمايی دوست‌داشتنی، افتخارآفرين، پرجاذبه، كامل و بی‌همتا و بی‌نظير است و نمونه و اسوه و برجسته‌ترين الگوی كمال و ترقّی و جمال ظاهری و معنوی.
او در تابلوی كتاب خدا كه جز واقعيت‌ها را نشان نمی‌دهد، معنا و مفهوم سوره مباركه «كوثر» است.
از مصاديق بارز و درخشان آيه مباركه «تطهير»، اين سند قداست و پاكی و برازندگی است.
از چهره‌های بزرگ آيه شريفه «مباهله» است.
از شخصيّت‌های والای آيه كريمه «قربی» است.
از بندگان خاصّ خدا در سوره مباركه «هل اتی» است.
يكی از چند قهرمان بزرگ آيه شريفه «اعطاء» است.
يكی از چند نام مقدّس و گرانمايه‌ای است كه «آدم» خدای را به شكوه و عظمت آنان خواند.
محور واژه «كلمات» در آيه شريفه‌ای است كه از آزمايش ابراهيم پيامبر خبر می‌دهد.
و ديگر اين‌كه محبّت و عشق معنوی به او و پيروی آگاهانه و خالصانه و آزادمنشانه و انسانی از راه و رسم تاريخساز و جامعه‌پرداز و افتخارآفرين‌اش امانتی است كه به آسمانها و زمين عرضه می‌گردد، و آنان توان پذيرش آن را در خود نمی‌نگرند و انسان می‌پذيرد.
و سرانجام اين‌كه از جمله افتخاراتش اين است كه خانه‌اش كانون طهارت و قداست، دانش و بينش، عبادت و بندگی خدا و فرودگاه فرشتگان مقرّب اوست و خانه‌ای كه خدا آن را در كنار كعبه و بيت‌المقدّس، مساجد و خانه‌های پيامبران قرار داده و فرمان داده است كه در آنها نام خدا به عظمت و شكوه برده شود و برای هميشه حرمتش محفوظ بماند.
 
1 ـ موقعيّت والای معنوی
او جلوه‌ای از نور خدا بود و پرتوی از اقتدار و عظمت او در آفرينش، و شاهكاری از جنس زن.
شخصيّت گرانمايه‌ای كه از نور وجودش آسمانها و زمين نورباران گشت و دفتر زندگی بشريّت صاحب سمبل و سرمشق و نمونه‌ای والا شد.
او دخت گرانمايه پيامبر بود و يادگار گرامی او. لؤلؤ نورانی رسالت بود و شبيه‌ترين‌ها در سيما و سيرت و درايت و فرزانگی و قداست و تقوا و ايمان و يقين و تقرّب به حق، به محمّد. به همين دليل هم قرآن شريف او را در ميان چهار شخصيّت معصوم و خداساخته در آيه «مباهله» قرار می‌دهد.
يكی از حسّاس‌ترين لحظات تاريخی كه موج رهايی بخش و زندگی‌ساز دعوت پيامبر از مدينه و مرزهای آن عبور نموده و منطقه را می‌گرفت و نامه‌ها و پيامهای آن حضرت به وسيله سفيران انديشمند و شجاع به سوی پايتخت‌های قطب‌های قدرت آن زمان ارسال می‌گشت، درست در همين شرايط حسّاس و سرنوشت‌ساز، گروهی از مسيحيان «نجران» كه از انديشمندان و دانشوارن و نماينده انبوهی از پيروان مسيح(ع) بودند جستجوگرانه وارد مدينه، تجلّيگاه اسلام و فروزشگاه فروغ جاودانه و نورافشان وحی، شدند تا ضمن ديدار با پيامبر عدالت و توحيد و مطالعه دقيق در محتوای دعوت و هدفها و آرمانهای او و با ژرف‌نگری در شخصيّت بی‌نظير و ويژگی‌های خود آن گرانمايه جهان هستی، در مورد گرايش به اسلام يا مبارزه با آن تصميم جدّی بگيرند و ديدگاه خويش را با صدای رسا به گوش همه مسيحيان جهان برسانند.
آنان پس از ورود به مدينه به محضر پيشوای گرانقدر توحيد شرفياب شدند و سه تن از برجسته‌ترين و دانشمندترين رهبران فكری و عقيدتی و فرهنگی و چهره‌های مورد احترام و اعتماد آنان، از پيامبر در مورد برخی پيامبران پيشين همچون يوسف، موسی، ابراهيم، زكريّا، يحيی... و برخی كتابهای آسمانی پرسش‌ها نمودند و پاسخ‌های لازم را آن گونه كه می‌بايست دريافت داشتند و در نتيجه هم شيفته پيامبر شدند و هم در لا به لای سخنانش جلوه‌های روشن صداقت و درستی و ايمان عميق و بشردوستی و راستی در دعوت آسمانی‌اش را نظاره كردند. اما هنگامی كه از آفرينش «عيسی» و پدر او پرسيدند و پيامبر گرامی اين آيه شريفه را تلاوت فرمود كه :
«اِنَّ مَثَلَ عيسی عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»1
 
«داستان آفرينش عيسی نزد خدا همچون داستان آفرينش آدم است كه خدا او را از خاك آفريد، آن‌گاه به او گفت : موجود شو! پس او موجود شد.»
اين واقعيّت بر آنان گران آمد كه عيسی از خاك آفريده شده باشد. به همين جهت از جای برخاستند و آتش تعصّب در درونشان شعله‌ور شد. هنوز از محضر پيامبر بيرون نرفته بودند كه بهترين راه حلّ رسيد و آيه شريفه «مباهله» بر قلب پاك و مصفّای پيامبر خرد و انصاف و قهرمان آزادی و آزادگی فرود آمد.
«أَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَريüنَ فَمَنْ حاجَّکَ فيهِ مِن بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآئَنا وَأَبْنآئَكُمْ وَنِسآئَنا وَنِسآئَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْكاذِبينَ»2
«هان ای پيامبر! اين سخن حق از جانب پروردگار توست؛ پس از ترديدكنندگان مباش؛ و پس از آنكه در پرتو وحی به آگاهی رسيده‌ای، هر كس درباره عيسی با تو به جدل و گفتگو برخاست، بگو: بياييد تا ما فرزندان خود و شما نيز فرزندان خود، ما زنان خود و شما نيز زنان خود ما جان خويشتن و شما نيز جان خويشتن را حاضر آوريم؛ آن‌گاه دست به بارگاه خدا برداشته و دعا و تضرّع نماييم و لعنت و نفرين خدا را بر دروغگويان و دروغسازان بفرستيم.»
و بدين سان فرمان خدا برای حلّ معمّای مسحيان فرود آمد و پس از نزول اين آيات و گفتگوهايی كه پيامبر با هيئت عالی‌رتبه «نجران» داشت مقرّر گرديد كه بامداد فردا آنان بهترين و مقدّس‌ترين و شايسته‌ترين و پرقداست‌ترين انسانهای وارسته و شايسته و مقرّب‌ترين بندگان خدا و عالی‌ترين انسان‌های مورد نظر آيه شريفه را به همراه خويش برای انجام «مباهله» در حضور مردم به صحرا ببرند تا مراسم دعا و ابتهال انجام گيرد و حقانيت مواضع و موقعيت‌ها روشن‌تر گردد.
آن شب هم برای مسلمانان شب به‌يادماندنی و وصف‌ناپذيری بود و هم برای مسيحيان شب سرنوشت‌ساز و تاريخی.
بامداد فردا از راه رسيد. خورشيد جهان‌افروز با تابش اشعّه طلايی خويش بر چهره كوه و دشت و نخل‌های پير و جوان مدينه بوسه می‌زد كه هيئت عالی‌رتبه «نجران» و در پيشاپيش آنان اسقف اعظم، برای مباهله از مدينه خارج شد.
همگان در انتظار ديدن خورشيد رسالت و چهره‌هايی كه به بيان روشن قرآن شريف، برگزيدگان خدا و برترين‌های روی زمين بودند، لحظه‌شماری می‌كردند كه ناگاه با چشمان جستجوگر خويش ديدند پيامبر دستی بر دست حسن(ع) و دست ديگر بر دست حسين(ع)، دو نور ديده و دو گل عطرآگين زندگی‌اش دارد؛ پيشاپيش خود «امير» والايی‌ها علی(ع) را قرار داده، است و پشت سرش «اميره» شايستگی‌ها و ارزش‌ها و سالار بانوان گيتی، حوريه انسان‌نما، اختر تابناك عصمت و گوهر نورافشان عفاف و برجسته‌ترين الگوی عصرها و نسل‌ها «فاطمه» را.
لحظات حسّاس و منظره غريبی بود.
چهره مصمّم و سيمای درخشان و ملكوتی آن پنج شخصيّت والا و آن پنج وجود گرانمايه چنان بود كه طوفانی در دلها پديد آورد و شوری وصف‌ناپذير ايجاد كرد.
هيئت عالی‌رتبه «نجران» بهت‌زده به آنان چشم دوخته بود و در آيينه وجود گرانمايه و جمال جهان‌افروز آنان حقيقت محض و واقعيّت خالص و صداقت ناب را بی هيچ ابهام تماشا كرد و در تصميم خويش متزلزل شد كه آيا در برابر آنان باز هم بايستد يا حق را پذيرا گردد؛ كدام‌يك را؟
هنوز اين پنج سرچشمه فيض دست نياز به بارگاه آن بی‌نياز برای دعا و مباهله بلند نكرده بودند كه «اسقف اعظم»، بلندپايه‌ترين شخصيّت دينی و فكری آنان به همراهانش هشدار داد و خاطرنشان ساخت كه به خدای مسيح سوگند، اين چهره‌های مقدّس و ملكوتی و بزرگی را كه من می‌نگرم، اگر دست به آسمان بردارند، بی‌درنگ دعايشان به هدف اجابت رسيده و نه ما، كه همه مسيحيان نابود خواهند شد.«هذِهِ وُجُوهٌ لَوْ أَقْسَمَتْ عَلَی اللّهِ أَنْ يُزيلَ الْجِبالَ لاَزالَها وَلَمْ يُباهِلُوهُ....»3
 
و آن‌گاه ضمن خضوع در برابر پيامبر مهر و آزادگی از آن گرامی خواستند كه به آنان فرصت دهد و آنان را از مباهله معاف دارد.4
*     *     *
از تعمّق در آيه شريفه نكات ذيل دريافت می‌گردد :
الف: پديده مباهله يك پديده جديد و نوظهوری بود و تا آن روز در جهان عرب سابقه نداشت كه برای روشن شدن حق، طرفين بحث، كار را به خدا واگذارند و اين نشانگر ايمان كامل و صداقت پيامبر در دعوت خود بود؛ چرا كه چگونه ممكن است فردی كه به مفهوم كامل، ايمانِ به ارتباط با خدا نداشته باشد، وارد چنين پيكار معنوی گردد و از حق‌ناپذيران بخواهد كه با هم به بارگاه خدا بروند و كار را به او واگذارند تا او دروغپرداز را رسوا سازد؟
روشن است كه هيچ خردمندی بدون اطمينان كامل به نتيجه مطلوب آن، گام به اين ميدان سرنوشت نخواهد نهاد؛ و پيامبر گرامی با ايمان عميق و خلل‌ناپذير به وحی و رسالت خويش، نه تنها خود، كه عزيزترين‌های زندگی خويش را نيز وارد اين ميدان نمود و آنان نيز در اوج ايمان و يقين بودند كه با اطمينان به پيروزی آمدند.
آيا دليلی نيرومندتر از اين بر شكوه معنوی و منزلت ملكوتی دخت گرانمايه پيامبر لازم است تا روشن سازد كه، او همتای چهار شخصيّت معصوم و والا در جريان مباهله است؟
ب: همه محدثان، مفسّران و سيره‌نويسان شيعه و سنّی جريان مباهله را آورده‌اند و خاطرنشان ساخته‌اند كه در آن جريان به طور بی‌سابقه‌ای يك گروه شصت‌نفری از مسيحيان «نجران» وارد مدينه شدند. رياست و زعامت هيئت را سه تن به نام‌های «ايهم»، «عاقب» و «ابوحارثه» به عهده داشتند كه نخستين نفر پيشوای آنان بود و دوّمين فرد مسئول امور اجتماعی و سياسی و خارجی آنان و سوّمين شخصيّت «اسقف اعظم» و پيشوای مذهبی آنان.
ج: همگان تصريح كرده‌اند كه در آيه شريفه «ابنائنا» اشاره به حسن و حسين(عليهما السلام)، دو گل بوستان پيامبر است.
و «انفسنا» اشاره به اميرمؤمنان، برادر و وصی و جان پيامبر دارد.
و «نسائنا» به دخت شكوهبار پيامبر، «فاطمه» اشاره می‌كند. و او وجود گرانمايه‌ای است كه ميان چهار شخصيّت معصوم و خداساخته ديگر در آيه شريفه است، و خدا «مباهله» را كه كاری بس بزرگ و خطير و سرنوشت‌ساز، به همراه برترين پيامبر خداست، تنها به او و همتای گرانقدر و دو نور ديده‌اش واگذار می‌كند و نه به هيچ كس ديگر.
د: همگان تصريح كرده‌اند كه پيامبر از ميان انبوه مردان مسلمان، تنها علی(ع) و از ميان همه كودكان، تنها دو نور ديده خويش حسن و حسين(عليهما السلام) و از ميان همه زنان و دختران آشنا و بيگانه، تنها بانوی بانوان و سالار پرواپيشگان، دخت گرانمايه‌اش «فاطمه» را به دستو رخدا برای مباهله از مدينه بيرون آورد.
هـ : و همگان بر آنند كه پيامبر بر آن بود كه مباهله را به وسيله همين شخصيّت‌های فرزانه و همين بندگان شايسته خدا انجام دهد. به همين جهت به آنان فرمود: دست‌ها را به سوی آسمان برند تا پيامبر، خدای را بخواند و دعا كند و فاطمه با شوی گرانقدر و دو فرزند گرانمايه‌اش ـ كه درود خدا بر همگی آنان باد ـ آمين بگويند.5
  برای نمونه  : 1 ـ از پيامبر گرامی آورده‌اند كه پس از فرود آيه شريفه مباهله به وسيله فرشته وحی ، علی(ع) و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) را فراخواند و آنان را به بيابان مدينه برای مباهله آورد و در حالی كه رو به آسمان داشت نيايشگرانه فرمود :
«اللّهم هؤلاء اهل بيتی.»
«بارخدايا! اينان خاندان منند كه به پيشگاهت آورده‌ام.»
2 ـ و نيز «سعد ابی وقّاص» هنگامی كه دجّال اموی، معاويه از او خواست تا به اميرمؤمنان اهانت كند و آن گرامی را دشنام دهد، گفت: مرا معاف دار چرا كه سه فضيلت بزرگ از علی و خاندانش به ياد دارم كه با وجود آنها نمی‌توانم به او اهانت كنم.
پرسيد: كدامند؟
گفت: يكی از آنها جريان مباهله است كه پيامبر پس از نزول اين آيه شريفه كه می‌فرمايد : «تعالوا ندع ابنائنا و...»، خود ديدم كه دست حسن و حسين را گرفته بود و فاطمه و علی نيز به همراه او برای مباهله آمدند و آن‌گاه پيامبر رو به آسمان فرمود :
«اللّهم هؤلاء اهلی.»
«بار خدايا! اينان خاصّان نزديك من هستند.»
3 ـ و هشتمين امام نور حضرت رضا(ع) نيز در مناظره‌ای در كاخ مأمون فرمود: خداوند پاك‌ترين و شايسته‌ترين بندگان خويش را در آيه «مباهله» مشخّص ساخت و به پيامبر فرمود با آنان برای مباهله بيرون برود و پيامبر نيز به همراه فاطمه، علی، حسن و حسين برای انجام اين رسالت بزرگ بيرون آمد.
اين امتيازی است كه هيچ كس در آن بر خاندان پيامبر پيشی نگرفته و شكوهی است كه به كسی جز فاطمه و شوی گرانقدر و دو فرزندش نرسيده است. راستی كه شرافتی برتر از اين نشايد.
و اين پرتوی از شكوه معنوی و جلوه‌ای از موقعيّت والای بانوی بانوان در آيينه وحی است و نيز سند افتخار فخر زنان عالم و پرتوی از سيمای پرفروغ او در قرآن.
 
پی نوشت:
  1. سوره آل عمران، آيه 59.
  2. سوره آل عمران، آيه 60 ـ 61.
  3. كامل ابن اثير، ج 2، ص 293.
  4. الميزان، ج 3، ص 228.
  5. همان گونه كه آمد، مفسّران و محدّثان شيعه و اهل سنّت با توجّه به انبوه روايات در اين مورد به روشنی تصريح كرده‌اند كه اين آيات درباره خاندانرسالت است كه در وجود گرانمايه پيامبر و علی(ع)، فاطمه و دو نور ديده‌اش تجلّی كرده و همه تصريح كرده‌اند كه پيامبر تنها همين چهره‌های درخشانرا به ميعادگاه برد.روايات شيعه در اين مورد را می‌توان در تفسير نورالثقلين، تفسير برهان، تفسير الميزان، تفسير عياشی و بحارالانوار و... نگريست.در منابع اهل سنّت نيز انبوهی از روايات رسيده در اين مورد را می‌توان در كتاب‌های معتبر ذيل نگريست :1 ـ صحيح مسلم، ج 7، ص 120 از كتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنّت، چاپ مصر،2 ـ مسند احمد، ج 1، ص 185، چاپ مصر،3 ـ تفسير طبری، ج 3، ص 192، چاپ مصر،4 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 150، چاپ حيدرآباد،5 ـ دلائل النّبوّه، ص 297، حافظ ابونعيم، چاپ حيدرآباد،6 ـ اسباب النّزول، ص 74، واحدی، چاپ مصر،7 ـ تفسير كشّاف، ج 1، ص 193، واحدی، چاپ مصر،8 ـ جامع الاصول، ابن اثير، ج 9، ص 470، چاپ مصر،9 ـ تذكره ابن جوزی، ص 17، چاپ نجف،10 ـ تفسير بيضاوی، ج 2، ص 22،11 ـ تفسير روح المعانی، ج 3، ص 167،12 ـ تفسير طنطاوی، ج 2، ص 120،13 ـ الاصابة، ج 2، ص 503، چاپ مصر،14 ـ الفصول المهمّة، ابن صبّاغ، ص 108، چاپ نجف،15 ـ تفسير كبير، ج 8، ص 85، و....اين‌ها شماری از منابع معتبر، به قلم شخصيت‌های سرشناسی از اهل سنّت است كه به صراحت، آيه مباهله را در مورد خاندان پيامبر شمرده و خاطرنشانساخته‌اند كه منظور از «ابنائنا» در اين آيه، تنها حسن و حسين هستند؛ همان گونه كه واژه «نسائنا» تنها دخت گران‌مايه پيامبر است و منظور از واژه«انفسنا» اميرمؤمنان می‌باشد. در اين مورد به كتاب ارجدارِ احقاق الحقّ، ج 3، ص 46، بنگريد.
Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code