( 4.2 547 )

ریاحین ـ

يا رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله! پدر جان! دريغ و آه از فراق تو!

اى پدر! چه بسيار بزرگ است تاريكى و ظلمتى كه در مجالس پس از تو مشاهده مى ‏گردد، و من دور مانده از جناب تو، دريغ و افسوس مى‏ خورم كه هرچه زودتر نزد تو آيم.

پدر جان! در عزاى تو، اباالحسن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سوگوار است.

پدر دو فرزندت حسن و حسين ‏عليهما السلام، برادر و امام برگزيده و دوست بى‏ مانند تو، هم او كه تو او را از كودكى بزرگ و تربيت كردى و سپس برادرت خواندى و از بزرگ‏ ترين دوستان تو و محبوب ‏ترين اصحاب تو در پيشگاه تو بود، او كه در پذيرش اسلام از همه پيشى گرفته و هجرت كرد.

اى پدر بزرگوار و اى بهترين انسانها!

اكنون بيا و بنگر كه امام برگزيده تو را اسيرگونه به طرف بيعت تحميلى مى‏ كشند و مى‏ برند.

پدر جان! غم سوگوارى تو ما را فراگرفته و درهم كوبيده است و گريه‏ هاى مداوم، قصد جان ما را دارد و بد روزگارى دامنگيرمان شده است.

[آنگاه فرياد سختى برآورد و فرمود:]

فرياد يا محمدا! فرياد اى دوست!
فرياد اى پدر! فرياد اى اباالقاسم! فرياد اى احمد!
فرياد از كمى ياران و ياوران!
فرياد از ناله بسيار!
فرياد از مشكلات فراوان!
فرياد از مصيبت و اندوه زياد!
فرياد از مصيبت جانكاه!

پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صيحه ‏اى زد و بيهوش بر زمين افتاد. (1)

اى أنس! آيا دلتان آمد كه خاك بر روى رسول خدا صلى الله عليه وآله بريزيد؟ (2)

اى پدر! دنيا به ديدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگوارى تو انوار او بريده و گلهاى او پژمرده است، و خشك و تر آن حكايت از شب هاى تاريك مى ‏كند.

اى پدر! همواره بر تو دريغ و افسوس مى‏ خورم تا روز ملاقات.
اى پدر! از آن لحظه كه جدايى پيش آمد، خواب از چشمم گريخت.
اى پدر! كيست از اين پس كه بيوه ‏گان و مسكينان را رعايت نمايد و امت را تا قيامت هدايت فرمايد؟
اى پدر! ما در زمان حضور تو عظيم و عزيز بوديم، و بعد از تو ذليل و زبون آمديم.

كدام سرشك است كه در فراق تو روان نمى ‏شود، و كدام حزن و اندوه است كه بعد از تو پيوسته نمى‏ گردد، و كدام چشم است كه پس از تو سرمه خواب مى ‏كشند؟

تو بودى بهار دين يزدان، و نور پيغمبران.

چه افتاد كوهسار ها را كه فرو مى ‏ريزد، و چه پيش آمد درياها را كه فرو نمى ‏رود، چگونه است كه زلزله ‏ها زمين را فرو نمى ‏گيرد.

اى پدر! در بلا و رنجى عظيم و مصيبتى شگرف افتادم، و در زير بار گران و هولناك ماندم.

اى پدر! فرشتگان بر تو بگريستند، و افلاك در ايستادند، و منبر تو بعد از تو، وحشت‏ انگيز و بدون استفاده گشت، و محراب بى ‏مناجات تو معطل ماند، و قبر تو به پوشيده داشتن تو خوشحال گشت، و بهشت به زيارت تو و دعاى تو مشتاق آمد. (3)

حضرت زهرا عليها السلام پس از دفن پيامبر صلى الله عليه وآله بى ‏تابانه از منزل بيرون آمد و در حالى كه از گريه و درد، توانايى راه رفتن نداشت خود را به قبر پدر رساند و آنگاه كه جايگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فريادى برآورد و بيهوش نقش زمين شد.

زنان مدينه كه وضع را چنان ديدند، به سوى ايشان دويدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشيدند تا به هوش آمد. سپس در حالى كه بر قبر پدر خيره شده بود فرمود:

پدر جان! قوّتم رفته و خويشتندارى ‏ام را از دست داده ‏ام.

دشمنم سرزنش كننده ‏ام شده و حزن و اندوه درونى مرا مى ‏كشد.

پدر جان! يكه و تنها باقى مانده و در كار خويش حيران و سرگردانم صدايم خفته، و پشتم شكسته، و زندگيم در هم ريخته، و روزگارم تيره شده است.

پدر جان! پس از تو براى وحشتم انيسى نمى‏ يابم، و مانعى براى گريه‏ ام و ياورى براى ضعفم پيدا نمى ‏كنم.
آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئيل و مكان ميكائيل از بين رفت.
پدر جان! پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گرديد.
پدر عزيزم! من بعد از تو از دنيا نفرت دارم و تا زمانى كه نفسم برآيد با تو گريه خواهم نمود.
پدر جان! شوق من نسبت به تو پايانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فرياد اى پدر! فرياد اى پروردگار جهانيان. (4)

حضرت زهرا عليها السلام با ياد روزگاران شيرينِ محبت ‏هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله خطاب به كودكان خود مى‏ فرمود: 

كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم كه شما را عزيز و گرامى مى ‏داشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مى ‏گرفت؟ و نمى ‏گذاشت بر روى زمين راه رويد. ديگر هرگز او را نمى‏ بينم كه اين درِ منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره انجام مى ‏داد. (5)
 
بيان و رفع شبهه‏

ترتيب رويدادهاى اندوه ‏بار پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله چگونه بوده است؟

بر كسى پوشيده نيست كه پس از پيامبر صلى الله عليه وآله، چه ظلم ‏ها، رنج ‏ها و مصيبت‏ هايى جانكاه به فاطمه‏ عليها السلام وارد شد. همو كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را پاره تن خويش خواند و فرمود: «هر كس او را بيازارد مرا آزرده و هر كه او را خشنود كند مرا خشنود كرده است.» خلافت را از همسرش غصب كردند، فدك را مصادره كردند، پهلويش را شكستند و كودك شش ماهه ‏اش را به شهادت رساندند.

اينها حوادثى بود كه يكى پس از ديگرى در مدت كوتاهى پس از پيامبر صلى الله عليه وآله بر فاطمه‏ عليها السلام وارد شد؛ ترتيب حوادث اين ‏گونه بوده است:

ابتدا خلافت را از على‏ عليه السلام غصب كردند و پس از غصب خلافت، فدك كه متعلق به فاطمه زهرا عليها السلام بود را مصادره كردند، سپس فاجعه شكستن دنده و آزردن پهلوى آن حضرت رخ داد و خطبه معروف ايشان در مسجد حضرت پيامبر صلى الله عليه وآله بعد از زنجيره رنج ‏ها و مصيبت‏ هايى بود كه بر صديقه طاهره‏ عليها السلام روا داشتند. (6)

رنج ‏هايى كه تاريخ آنها را از ياد نخواهد برد.

-------------------------------------------------------------------------

1) نهج ‏الحياة، ص 68، به نقل از بيت ‏الاحزان (ترجمه)، ص 146

2) نهج ‏الحياة، ص 66، به نقل از احقاق ‏الحق، ج 19، ص 155

3) نهج ‏الحياة، ص 70، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 176

4) نهج ‏الحياة، ص 72، به نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 176

5) نهج ‏الحياة، ص 72، به نقل از احقاق ‏الحق، ج 19، ص 173

6) فضائل و مصائب فاطمه زهرا عليها السلام، تألیف حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 69

 

Review Count : 0 Review

0/700
Change the CAPTCHA code